نگاهی به فیلم «تاپ گان ماوریک» به کارگردانی جوزف کوشینسکی
باقیماندهها
ساعت24-سی و شش سال زمان میبرد تا باقیماندههای «تاپ گان» به پرده نقرهای برسد. مرگ دراماتیک و خودخواسته «تونی اسکات» کارگردان «تاپ گان» در سال 2012 میلادی تمام رشتهها را پنبه میکند و پروژه ساخت قسمت دوم با وجود تلاشهای بسیار تهیهکننده اصلی آن «جری بروکهایمر» به بیراهه میرود تا با پیدایش «جوزف کوشینسکی» از سال 2017 زمزمه ساخت این اکشن-درام افسانهای بار دیگر بر سر زبانها افتد.چطور میتوان در جهان پهپادها، روباتهای فوق هوشمند به پرندههای شکاری فکر کرد؟! و هنوز بهترین اسلحه، جنگندههای سری. اف باشند! اما «سینما» و واژه «خیال»، مجالی میسازد تا هنوز به «انسان» فکر کرد، انسانی در دل جنگندههای پرنده تا او کماکان در قلب ماجراجویانه سفرها باقی بماند، برای بقا و برای میل به زندگی.
فیلم با بیان تراژیک «اِد هریس» شخصیت کاریزماتیک هالیوودی در نقش دریا سالار چِستر «همر» کین، مافوق ماوریک و رییس برنامه «دارک استار» آغاز میشود تا مخاطبش را با درک پایان زمامداری نیروی انسانی بر صنایع هوایی با وجود رشد بیرویه تکنولوژی و خلق و دخالت روباتها و پهپادهای فوق هوشمند آگاه سازد. سکانس افتتاحیه طبق فرمولهای سینمایی هالیوود یک پیشا اوج برای شروعی موفق است تا نیوکلاسیکهای هالیوودی همچنان در ساختار تجاری و گیشه موفق نشان بدهند. «تام کروز» ستاره افسانهای و پا به سن گذاشته صنعت سینمایی ایالات متحده سوار بر هواپیمای خیالی «دارک استار» که تا حدی بر پایه «لاکهید مارتین اسآر-۷۲» بدون سرنشین است با به جای گذاردن سرعت مافوق تصور با بیش از 10 ماخ بنای ثبت رکوردی تخیلی با دلالت نیروی انسانی را دارد، هواپیمایی که با کمک مهندسان لاکهید مارتین و بخش اسکانک ورکس آن طراحی شد، یک ماکت کامل از این هواپیما در چاینا لیک ساخته و فیلمبرداری شد. میمیکهای صورت فوق ستاره جهان در کلوزآپهایی که با دوربینهایی بر پایه فرمتای.مکس با استفاده از دوربینهای فول فریم «6k» کمپانی سونی و نیز دارای گواهی ای.مکس فیلمبرداری شده است، گرفته شده که بینظیر نشان میدهند و مخاطب را با لمس رنج انسان در فرآیند فشارهای بالا در خارج از اتمسفر جو زمین بر پوست و گوشت آدمی مواجه میکند. دنباله دیرهنگام «تاپ گان» میخواهد تا در روایت داستانی دو سویه اکشن و درام به نسخه اول خودش در سال 1986 میلادی وفادار بماند تا شخصیت «پیت میچل» بعد از زمانی نزدیک به چهار دهه همچنان جذاب باقی بماند، فرمولی که هالیوودنویسان در ژانرهای متعدد برای دنبالههای موفق دنبال کردهاند؛ به طور مثال میتوان به دنبالههای نسبتا موفق فیلم «راکی» در ژانر ورزشی اشاره کرد که در قسمتهای آخر فوق ستاره هالیوودی «سیلوستر استالونه» در نقش یک مربی باتجربه عمل میکند، در «تاپ گان ماوریک» نیز فیلمنامهنویسانش ریسک نمیکنند و به سراغ کلیشههای موفق میروند، قاعدتا وقتی شما با سینمای تجاری طرف هستید دنبال کردن ریسک در فیلمنامه بر اساس ایدههای نو و خلاقانه امری پرخطر است و تهیهکننده مجبور است تا برای راضی نگه داشتن طیف وسیع مخاطبان سینما روی عامهپسند به کلیشههای امتحان شده و موفق متوسل شود پس در روایت داستانی «تاپ گان ماوریک» نیز آنچنان که ذکر شد تماشاگر با سینمای داستانی کلیشه محور طرف است اما تهیهکنندگانش برای جبران مافات به سراغ عناصر سبکی سینما رفتهاند تا با تجهیز این بخش و در گام دوم با وصل شدن به عناصر روایی در بخش درام از منظر احساسی دو پارگی فیلم را تا حدودی ترمیم کنند.
«ادی همیلتون» تدوینگر کهنهکار سینما پشت میز مونتاژ قرار میگیرد تا بیش از 800 ساعت راش را برای خوراک کارش در دستورکار داشته باشد، او سریهای «ماموریت غیرممکن» و «مردان ایکس» را در کارنامهاش دارد لذا میتوان انتظار داشت که فیلم در تدوین به خوش ساختی نسبی دست مییابد و فیلم با فراز و فرودهای مناسب در روایت و زمان نسبتا کوتاه و مناسب فیلم به ریتم مناسبی دست مییابد. سختگیریها در تولید با کیفیت سکانسهای هوایی به گفته کارگردان فیلم تا جایی پیش میرود که در کابینهای جتهای جنگنده از چهار دوربین همزمان داخلی و دو دوربین به سمت بیرون استفاده میشود و رکورد بیش از هشتصد ساعت فیلمبرداری که از مجموع زمان فیلمبرداری سهگانه «ارباب حلقهها» نیز بیشتر است و خود یک رکورد جدید در صنعت سینما
به شمار میرود.
«جنیفر کانلی» هنرپیشه امریکایی جایگزین «کلی مک گیلس» در قسمت جدید میشود تا با ویژگیهای خاص خودش بهتر بتواند تماشاگر را در صحنههای ملودرام فیلم پای کار نگه دارد، او در نقش «پنهلوپی بنجامین» پس از 36 سال و برحسب حادثه در جزیرهای زندگی میکند که قرار است «پیت میچل» در حیطه مربیگری در آن به تیمی نخبه و جوان آموزشهای هوایی و فنی برای عملیاتی فوق سری را ارایه بدهد. با پیدایش پنی و ماوریک در همان پرده اول کارگردان به سراغ «ژست»های سینمایی میرود، گویی «جوزف کوشینسکی» فیلمساز جوان نیز دریافته است که با فیگورهای سینمایی بهتر میتواند زبان بدن را بر دیالوگها و زبانهای پُرگوی احتمالی دیکته کند از این روی فیلم در هر سه پرده کلاسیک خود مالامال از ژستهای بازیگران فوق ستاره و ستارهاش است.
همانطور که دنیای پرندههای شکاری سری.اف رو به زوال است فیلمساز نیز با بهرهمندی حداکثری از ژستها میخواهد تاپ گان ماوریک و شخصیتهای کاریزماتیکش را مانند قابی ماندگار از دورانی موفق بر دیوار سینما به یادگار بگذارد. میتوان به ژستهایی نظیر سلامهای نظامی مخصوص نیروی دریایی ایالات متحده، چهره کاریزماتیک «وال کیلمر» در نقش دریا سالار «تام-آیسمن-کازانسکی»، انواع فیگورهای «تام کروز» سوار بر موتوسیکلت مخصوصش و انواع هواپیماهای مورد استفادهاش نظیر «F18» و «F35»، ژست پیانو نوازی «مایلز تلر» در نقش ستوان «بردلی-روستر-بردشاو» و فیگورهای سایر ستارهها در این فیلم اشاره کرد.
آنچه که فیلمنامهنویسان فیلم، اثر را در کلیشههای موفق دنبال کردهاند فیلمساز نیز با استفاده از ژستها و فیگورهای سینمایی از سویی و تکنیکهای پیشرفته سینمایی در حوزه فیلمبرداری و تدوین و حتی موسیقی متن و البته جلوههای ویژه میدانی و بصری از سویی دیگر، اتمسفری را خلق میکند تا گیشههای جهانی پس از دو سال مواجهه با شکست به سبب پاندمی کرونا، موفقیتهای سینما را در تابستان 2022 زنده کنند و با ثبت رکورد فروش حاصل میتوان هنوز به زنده بودن صنعت سینما که در خطر کمین شبکههای «VOD» قرار گرفتهاند دل بست.
بیشک «Top Gun: Maverick» فیلمی است که باید آن را بر پرده نقرهای و عریض سینما دید و لذت صدای دالبی آن را در سالنهای سینما دنبال کرد. جهان «تاپ گان ماوریک» و فیلمهایی نظیر آن به حیات سالنهای سینما و مخاطبانی که عاشق سینما رفتن هستند بستگی دارد.
دنباله دیرهنگام «تاپگان» میخواهد تا در روایت داستانی دو سویه اکشن و درام به نسخه اول خودش در سال 1986 میلادی وفادار بماند تا شخصیت «پیت میچل» بعد از زمانی نزدیک به چهار دهه همچنان جذاب باقی بماند، فرمولی که هالیوودنویسان در ژانرهای متعدد برای دنبالههای موفق دنبال کردهاند.
اعتماد