ژان لوک گدار، از پیشگامان موج نو فرانسه درگذشت
از نفس افتاده
ساعت24- مرگ فیلمساز و از پیشگامان جنبش سینمایی موج نو فرانسه، ژان لوک گدار حتی در 91سالگی هم باورپذیر نیست. کارگردان و فیلمنامهنویسی با کارنامهای پربار و متنوع که الهامبخش بسیاری از فیلمسازان در سراسر جهان شد. تسلط کامل او بر قواعد سینمای کلاسیک ازجمله ویژگیهایی بود که او را از دیگر فیلمسازان متمایز میکرد. بیشک او از مهمترین فیلمسازان مولف سینمای مدرن دنیا است. گدار در جایی درباره چرایی فیلمساز شدنش میگوید: «من در یک خانواده بورژوا بزرگ شدم و یک روز از آنجا فرار کردم؛ اما به جای رفتن به مسیر ماریجوانا و الاسدی، فیلمسازی را انتخاب کردم. آن هنگام بود که متوجه شدم دنیای سینما، بیشتر از هر خانوادهای بورژواست».
در دهه ۱۹۵۰ گدار چندین فیلم کوتاه داستانی ساخت. نخستین فیلم بلند داستانی گدار، فیلم جریانساز «از نفس افتاده» بود که بر پایه داستانی از تروفو که کار اصلی پرداخت داستانی آن را کارگردان بزرگ ژان پیر ملویل برعهده داشت، ساخته شد. «تحقیر»، «یک زن یک زن است»، «پی یرو خله»، «دو سه چیزی که از او میدانم»، «تعطیلات آخر هفته» و «چینی» فیلمهایی که هریک جهانبینی خاص گدار را به نمایش میگذاشت. «کتاب تصویر» آخرین اثر سینمایی او موفق به دریافت جایزه نخل افتخاری کن شد.
یاشار نورایی، منتقد سینما، یکی از مقاطع مهم زندگی گدار را زمانی میداند که بهعنوان تحلیلگر و منتقد به سینما نگاه میکرد. نورایی به «شرق» میگوید: «او در مقام منتقد طوری به سینما نگاه میکرد تا بتواند راهکاری نسبت به سینمای فرانسه ارائه بدهد تا از چارچوبهای قبلی که به نظر میرسید برایشان کهنه شده، خارج شوند و شکل جدیدی از سینما را تجربه کنند و فیلمهای مهمتری بسازند یا دستکم فیلمهایی بسازند که ارادت خودشان را به سینمای نابی که مد نظر داشتند که عمدتا فیلمهای آمریکایی بود، ابراز کنند».
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «مقطع مهم دیگر در طول زندگی گدار مربوط به زمانی است که تجربههای ابتدایی خودش را در سینما داشت و طبیعی است که به دلیل پشتوانه ذهنی یا شاید به دلیل دانشی که از فیلمدیدن حاصل کرده بود و زمان زیادی را صرف تماشا و تحلیل سینما کرد، فکر کرد که عملا قواعد سینما را میتواند از نو بنیان کند. طبیعی است که بسیاری از مواردی که امروز بدیهی شده، بهخصوص درباره مونتاژ و تدوین، مدیون «از نفس افتاده» گدار است. او حتی نگرش ما درباره مفهوم زمان در سینما را هم تغییر داد».
نورایی ادامه داد: «به نظر من او بیش از هر چیز مروج نوعی از سینما است که در عین اینکه بهشدت کمینهگرا است؛ اما دارای بیانی قوی است و صراحت لهجه دارد. در فیلم های او یک نوع موضعگیری میبینیم که معمولا در سینمای داستانگو بهویژه وقتی عنصر سرگرمکنندگی آن تقویت شده باشد، معمولا از آن پرهیز میکنند. اینکه در یک فیلم موضع اجتماعی و سیاسی صریح داشته باشی یا حتی بهعنوان یک بیانیه در فیلم استفاده کنید، اتفاقی کمنظیر است که گدار همه این موارد را عادی کرد و نشان داد فیلم در عین اینکه میتواند یک ابراز سیاسی باشد، در حد یک بیانیه تقلیل یا ارتقا پیدا میکند و میتواند سرگرمکننده و جذاب هم باشد. البته به نظر من تجربههای اخیر او فیلمهایی از جنس پایان تاریخ سینما است. همانطور که خودش هم احساس میکرد سینما به حدی از تکامل رسیده و شاید در سراشیبی نزول قرار گرفته است و امکان این را ندارد که دیگر تجربهای کرد. برای همین میبینید حتی اگر برای جلب تماشاگر به سینمای سهبعدی رو میآوردند، گدار هم عملا یکی از فیلمهای آخرش را سهبعدی میسازد. این تجربه گدار به این دلیل نیست که سعی دارد از این امکان و پدیده نو استفاده کند؛ بلکه به نظر من به دنبال این است تا بگوید سینما یک هنر مفهومی است که میتواند تأثیرگذار باشد و عناصر تکنیکال فنی، عنصری ثانویه محسوب میشوند. با مرگ گدار یکی ازغولهای سینما را از دست دادیم. فردی که سینما را متحول کرد و خوشبختانه خوب عمر کرد و در سن بالا هم نوجوییاش را از دست نداد و تا 91سالگی کماکان جوان ماند. او بیتردید امیدبخش فیلمسازان مختلفی بوده و خواهد بود و نشان داد با محدودترین عناصر میتوان تجربههای درخشان داشت و راهگشا بود».
شرق