رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 13226

کودک کار خیابانی

چهره خشن کودکی در شهر

سایت خبری تحلیلی ساعت 24-امروزه پدیده شهر نشینی به سرعت در کشورهای در حال توسعه  در حال رشد و گسترش  است و  پیامدهای خواسته و ناخواسته این تحول نیز گریبان گیر تمام بخش ها و نهادها، از سیاست گذاران  و مسوولان  اجرایی  گرفته تا مردم عادی،می شود . برخی از تبعات گسترش شهرنشینی به چالش های پیچیده ای برای  آینده شهرهای رو به گسترش جوامع کمتر توسعه یافته، بدل خواهد شد که تنها به مدد مطالعات عمیق  اندیشمندان علوم انسانی و تهیه گزارش های مستند و علمی  و عزم جزم مدیران و سیاست گذاران  این کشورها ، می توان  چشم انداز روشن تری برای سال ها و دهه های آتی در پیش چشم تصور کرد . در این بین بهره گرفتن از تحقیقات ومطالعات سایر کشورهایی که این معضلات را تجربه کرده و برای آن ها برنامه هایی را به مرجله اجرا درآورده اند ، می تواند از آزمودن آزموده ها و  فرصت سوزی جلوگیری کند .
اما مهمترین  نکته در پرداختن به مسایل شهر نشینی و یافتن راه حل برای پیامدهای آن  را باید  در باور این معضلات از سوی دولت مردان دانست . چشم فرو بستن بر مشکلات  اجتماعی در شهرها به معنای  تضمین  تخریب فرهنگ عمومی مردم است که نتیجه ای جز شکل گیری کلان شهرهایی با مناطق جدا افتاده و حاشیه نشینی گسترده که به تمام دستاوردهای جامعه شهری  هجوم خواهند برد ، ندارد . آینده شهرها و ساکنین آن  در گرو نگاه جدی امروز ما به کودکان  ( در جوامع شهری و روستایی ) است و اگر  مشکلات کودکان  و عوامل موثر بر پیدایش این معضلات را  جدی بگیریم و در پی یافتن راه چاره باشیم  می توانیم  به آینده  خوشبین بوده وگر نه هر آنچه امروز بکاریم  فردا درو خواهیم کرد .
کودکان محروم  بدون حق انتخاب در خانوارهای فقیر  پای به جهان هستی می گذارند و به انتخاب جامعه،  در محلات و شهرها و روستاهایی با کمترین امکانات ومحرومیت های فراوان  رشد می کنند و طیف وسیعی از آن ها در آینده به بازتولید فقر می پردازند و این وظیفه ای سنگین بر دوش همه ما خواهد بود تا با نگاهی موشکافانه به دنبال پیدا کردن مفری برای گریز از این دور باطل باشیم . فراموش نکنیم که ما جامعه فردایمان را از همین امروز می سازیم، اگر آگاهانه به پیشواز آینده برویم، شاید درفردای این سرزمین ،در شهرهایمان کمتر خبری از کودکان فقیر و بی خانمان و یا کودکان خیابانی و انحرافات وبزه های مرتبط با آن را شاهد بوده ؛ و یا در لابلای رویدادها جستجو کنیم .
 پدیده کودکان کار خیابانی  پدیده ای فارغ از زمان و مکان و بخشی از زندگی روزمره ماست که با تولد شهرنشینی بوجود آمد و در بسیاری از کشورها نیز دیده می شود و برخی از این کشورها نیز سیاست های را برای  کنترل و باز اجتماعی کردن این کودکان به کار می بندند. شواهد نشان می دهد با اتخاذ سیاست های پیشگیرانه ساختاری می توان بسیاری  از کودکان  و نوجوانان در معرض خطر را شناسایی  و با مرافبت و تربیت مناسب از سقوط آن ها در ورطه بزهکاری جلوگیری کرد.کودک کار خیابانی.چشم به راه  برنامه ریزی امروز ما برای فرداهاست ،ما باید امروز تصمیم بگیریم که سیاست های شهری ما چیست و اینده متصورمان کدام است؟ در کدام بخش می خواهیم سرمایه گذاری کنیم؟ یا باید بر اساس "شناخت" مبتنی بر نتایج پژوهش های علمی برای این افراد "پناهگاه" بسازیم تا ازبین آن ها افرادی سالم به جامعه معرفی شود و یا  زندان ، دادگستری و پاسگاه بسازیم .
به نظر می رسد این کودکان کار و خیابانی بر روی پیوستاری که یک سویش مفهوم "شهروند" و سوی دیگر پیوستار، "منحرف اجتماعی" باشد در محدوده ای متمایل به منحرف اجتماعی قرار می گیرند. در بهترین حالت متصور اين كودكان بر اساس باورها و نگرش خرده فرهنگ خود، به جامعه بزرگ و هنجارهایش بی اعتنا هستند و قانون برایشان چراغ قرمز نیست و قانون شکنی و تخطی از قانون یک ارزش تلقی می شود و در بترين حالت ممكن ، این کودکان بسیار مستعد پیوستن به گروه های بزه کار و گنگ ها هستند. محیط و شرایطی که به این کودکان تحمیل شده آن ها را بسیار مستعد برای پیوستن به گروه های بزهکاری و ارتکاب جرم  می کند.برای قطع کردن این فرهنگ فقر  و روند بازتولید بزهکاری و جرم ما نیازمند شناخت هستیم .
کودک کار خیابانی همزاد فقر است،هر چند که او ارزش های مادی و پرزرق و برق جامعه بزرگ تر را پذیرفته است اما در بازار مکاره جامعه بزرگ خریداری برای کالاهای او وجود ندارد. در کوله او  سرمایه هایی  وجود دارد که در فرآیند اجتماعی شدن خود کسب کرده است و سرمایه اجتماعی او  پیوندهایی است  که با شبکه اجتماعی  جامعه کوچک تر  یا همان خرده فرهنگ  دارد که البته این سرمایه در جامعه بزرگ تر  تقاضايي ندارد . سرمایه فرهنگی او نیز  ریشه در فرهنگی  دارد که او در آن رشد کرده است  و فرآیند اجتماعی شدن  را در آن سپري می کند . این سرمایه شامل  مواردی چون نحوه صحبت کردن و محدودیت های کاربرد استفاده از زبان ،نحوه رفتار کردن بر اساس هنجارهای خرده فرهنگ است  که در جامعه بزرگ تر پذیرفتنی نیست و نمی توان با عرضه آن به جایگاهی دست یافت . این کودک با این سرمایه ها نمی تواند توسط جامعه بزرگ تر جذب و در سلسله مراتب اجتماعی جایگاهی  به دست آورد و به همان خرده فرهنگی که او را پذیرفته و از او حمایت می کند، باز خواهد گشت.این خرده فرهنگ و هنجارهایش در کنار فرآیندهای چون یادگیری ، همنشینی و خشونت، نوع خاصی از اجتماعی شدن را به کودک تحمیل می کند که با حذف عشق و محبت و "کودکی کردن"از تاریخچه کوتاه ، اما غم بار این کودک ، می تواند یک شخصیت ضد اجتماعی به جامعه بزرگ تر عرضه کند. این کودک امروز قربانی بی توجهی جامعه بزرگ تر است و فردا جامعه را به قربانگاه خود می آورد.
کودک کار خیابانی را می توان در مرکز یک منظومه تصور کرد  که با سیستم های دیگر دارای "سطوح مشترکی" است  و رابطه درونداد و برونداد  را برقرار می کند:
او  در درون یک شبکه اجتماعی ،سازمان و" سیستم" قرار دارد  و ارزش ها و هنجارهای آن را در طی فرآیند اجتماعی شدن  درونی می سازد او در درون سیستم خود در برابر کنش های دیگران  و شرایط محیط، کنش های متقابلی دارد که توالی آن منجر به یک  " بستر اجتماعی تعاملی" می شود او دارای ویژگی های شخصیتی  و روانی خاصی است که ریشه در تجربه های دوره کودکی دارد." منش" شکل گرفته تحت تاثیر محیط  بر عمل او موثر است کودک کار خیابانی برای مجرم شدن و پیوستن  به یک گروه تبهکاری باید  دارای یک منش خاص باشد که به او کمک کند از پس درونی کردن هنجارهای خرده فرهنگ مذکور برآید . این منش به کودک  کمک می کند تا  جایگاهی مناسب سرمایه خود  در سلسله مراتب اجتماعی گروه پیدا کند. این منش زیرپا گذاشتن هنجارهای  مرسوم  را ممکن می سازد و کودک  آماده رودررویی با جامعه بزرگ تر شود زیرا این منش به کودک تصویر جامعه ای مقصر را ارایه می کند که درخور انتقام است. این کودکان برای جذب در درون جامعه بزرگ تر نیازمند فرآیند بازاجتماعی شدن ویژه ای مبتنی بر شناخت هستند.
 
نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها