جنون اینستاگرامی!
ساعت24- به دلایل شخصی همیشه حضور در مراسم تدفین برایم دشوار بوده؛ اما این بار باید کسی را تا آرامگاه ابدیاش همراهی میکردم و این اولینبار بود که مراسم را در این حد از جزییاتش میدیدیم. چیزهای حیرتانگیز و متاثرکننده کم نبودند. عظمت گورستان و تنهایی مردهها در خلوت آن خاکهای سرد خارج شهر. اما در کنار همهی اینها یک چیز بیش از بقیه تاثرآور بود؛ حضور موبایلها؛ همان گوشیهای هوشمندی که آخرین اخبارشان را هر روز اینجا برایتان می نویسیم.
به آلبومهای خانوادگی نگاه کنید. بیست سال هم نگذشته از روزی که هر سال زندگیمان با چند عکس اساسی نمایندگی میشد. کم اما به یاد ماندنی. ثبت لحظه اتفاق جدیدی نیست اما گویی اندیشهای بود پشت این ثبت که میگفت چه لحظهای، کی و کجا. یک عکس داشتیم و ذهنی پر از تخیل. حال هزاران عکس داریم و مرگ تخیل نزدیک است. بیشتر میدیدیم. حتی هیجان انگیزترین لحظهها را ما با چشمهامان بیواسطه میدیدیم. حالا هر کدام ما یک عکاس روزمره است که به طرزی سرسام آور ثبت هر چیز کوچک را به درک کیفیت همان لحظه ترجیح میدهد. ذهنها و خاطرات انگار خالیتر و کمرنگتر میشوند و حافظههای موبایل پرتر.
حتی اثبات اینکه زندگی واقعا لذتبخش است، اثبات اینکه به ما هم دارد خوش میگذرد انگار به عهده همین دوربینهای موبایل است. با «همین الان یهویی»هایی که تمام ثانیههای زیست ما را انگار قرار است توی چشم دیگران فرو کنند. باید از آخرین سفرمان به قدر کافی عکس انبار کنیم تا وقت بازگشت، وقت ادیت عکسها، وقت نشر هر روزه زیست در اینستاگرام به خودمان و دیگران ثابت کنیم مناظر لذتبخشی پیش چشممان بوده، که ما هم سهمی داشتهایم از لذت جهان و اگر باور نداری بیا؛ این هم سندش.
ترسناک نیست که چشم ما دارد بدل به چشمی دوربین میشود؟ نباید بترسم از اینکه زندگی ما دارد تبدیل میشود به یک جور دروغ اینستاگرامی؟ به یک عکس ادیت شده به هزار عکس ادیت شده که سعی میکنند روایتی سرهمبندیشده و اغلب جعلی را برای دیگران و حتی برای خودمان از زندگیمان بسازند، از زندگیای که در لحظه وقوعش انگار غایب بودهایم. مایی که مشغول ثبت عکس بودهایم نه دیدن تصویر.
احساس میکنم جایی باید به این بازی نه بگوییم. جاهایی هست، چیزهایی که نباید ثبتشان کنیم. اتفاقا همان شگفتترین لحظه را حتی، همان لحظه استثنایی که با خودتان میگویید «آخ اگر دیگران ببینندش». شاید همان. همان لحظه را بگذارید، بگذاریم بلغزد از قاب دوربینها. بگذاریم بی واسطه از صافی چشمها عبور کند. جایی باید این دوربینهای لعنتی را کنار گذاشت و توی چشم زندگی زل زد. دوربینهایی که مشغول پیشرویاند. یکی، دوتا، هزاران دوربین در غیاب انسان. دوربینهایی که انگار دیگر مردهها هم از شرشان در امان نیستند.
دیجی کالا
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.