کد خبر
28696
ضعف راهبرد؛ چالش توسعه روستایی در ایران
مجتبی بیات، کارشناس ارشد جامعه شناسی توسعه روستایی
عناصر جامعه روستایی در دوسته بیرونیها و درونیها قابل دسته بندی هستند. عناصر درونی از روستائیان، دانش بومی، منابع فیزیکی و محیط زیست روستا تشکیل شده است. مهمترین وجه عناصر بیرونی نیز سیاست گزاران، برنامه ریزان و کارگزاران توسعه روستایی هستند. به نظر می رسد در ایران عناصر درونی از فربه گی لازم برای بر آمدن از پس مشکلات زندگی روستایی برخوردارند. اما در مقابل، کارگزاران، سیاستها و برنامههای توسعه روستایی مشکلاتی را بر توسعه روستایی حمل کردهاند. در واقع مدیریت توسعه روستایی ناشی از خواست و اراده بیرونیها، مشکل اصلی جامعه روستایی است که خود ناشی از وضعیت ویژگیهای مدیریت روستایی در ایران است. این ویژگیها که به ضعف راهبرد توسعه روستایی در ایران باز میگردند عبارتند از:
الف) مدیریت روستایی در ایران از عدم تمرکز تمام فعالیتهای توسعه روستایی در یک دستگاه برنامه ریز و اجرا کننده واحد رنج میبرد.
ب) مدیریت روستایی در ایران با ضعف برنامه ریزی منطقه ای روبرو است.
ج) به دلیل عدم نهادمندی مشارکت روستاییان در فرایند توسعه، امکان مشارکت بهینه آنها در مدیریت روستایی وجود ندارد.
با توجه به این ضعف راهبردی توسعه مناطق روستایی با چالش اثر بخشی روبرو بوده است. عطف به این مسئله، نوشتار حاضر راهبرد بهینه توسعه روستایی در ایران را پیشنهاد میکند. راهبرد پیشنهادی از ترکیب سه عنصر گفتمان، شرایط زمانی ـ مکانی و شیوه عمل حاصل شده است.
۱) گفتمان توسعه روستایی. جامعهشناسان، توسعه روستایی را مبتنی بر تلاش برای «بهبود و ارتقای کیفیت زندگی اقشار فقیر و آسیب پذیر روستایی » دانستهاند. توسعه روستایی در ایران مقارن با پايان جنگ جهاني دوم (۱۳۲۴ شمسي ) و تصویب قانون اولين برنامه عمراني كشور مورد توجه دولت واقع شد. اما حضور مستقيم دولت در روستا و تلاش براي توسعه مناطق روستايي پس از تصويب قانون اصلاحات اراضی (۱۳۴۰ شمسی) قوت گرفت. چنانچه در تشریح اهداف اصلاحات اراضی به «افزایش قدرت خرید روستاییان » و تبدیل زراعت خود مصرفی به زراعت سود ده برای بازار اشاره شده است.
۲) شرایط زمانی ـ مکانی وقوع توسعه روستایی در تشریح تلاشهای صورت گرفته برای توسعه روستایی، توجه به تجارب پیشین مدیریت روستایی و نقش آن در توسعه مطرح است. از این رو تقسیم دورههای مدیریت روستا به دوران حضور مالک و یا عوامل آن و رانده شدن آنها از روستا بواسطه انجام اصلاحات اراضی و نهایتا توجه به حضور دولت در روستا پیش و پس از انقلاب اسلامی(۱۳۵۷ شمسی) از مولفههای معرف شرایط زمانی ـ مکانی تلاش برای توسعه روستایی میباشد. مالک و یا نمایندگان وی به عنوان مدیر روستا در جهت بیشینه کردن سود خویش تلاش می کرده اند، لذا اهتمامی به ارتقای کیفیت زندگی روستاییان نداشتهاند. این در حالی است در دوران متاخر با حضور دولت در روستا، توسعه روستایی واجد معنا میشود.
۳ ) شیوه عمل جهت نیل به توسعه روستایی. پس از گذشت چند دهه از تلاش برای توسعه روستایی فقدان مشارکت نهادمند از سوی روستاییان با هدف تحقق اهداف توسعه از علل ناکامی طرحهای توسعه ای می باشد . به عبارت دیگر عدم اهتمام به وجوه چهار گانه مشارکت شامل مداخله در تصمیم گیری، نظارت، اجرا و برخورداري از منافع از سوی برنامهریزان و مدیران روستایی یکی از علل ناکامی طرح های توسعه روستایی است. به نظر میرسد نیل به اهداف توسعه روستایی از طریق مشارکت نهادمند و کامل روستاییان میتواند به عنوان یکی از شیوه های عمل منتهی به توسعه در نظر گرفته شود.
راهبرد پیشنهادی برای توسعه روستایی در ایران
تدوین راهبرد توسعه روستایی در ایران از آمیزش عناصر شکل دهنده این راهبرد ـ شامل گفتمان ارتقا بخش سطح زندکی روستاییان، شرایط زمانی مکانی حضور چند دهه ای دولت در روستا و لزوم مشارکت روستاییان ـ حاصل می شود. در این ترکیب لزوم توجه به افزایش کیفیت زندگی روستاییان به عنوان هدف توسعه روستایی در شرایطی که پس از انقلاب اسلامی دولت با هدف رفع محرومیت از روستا و بدون توجه به کلیه ابعاد یک مشارکت کامل از سوی روستاییان وارد آن شده است، شکل دهنده راهبرد توسعه روستایی در ایران می باشد. همچنین محیط پذیرای توسعه روستایی واجد خصو صیات ویژه کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می باشد که می بایست در تدوین راهبرد توسعه روستایی مورد توجه واقع شوند. از سوی دیگر ضرورت توجه به هماهنگی برنامه های محلی، منطقه ای و ملی در تدوین راهبرد توسعه روستایی واجد اهمیت می باشد. به نظر می رسد با توجه به مسائل مدیریت توسعه روستایی در ایران و عناصر شکل دهنده راهبرد می توان راهبرد توسعه مناطق روستایی ایران را تحت عنوان توسعه مشارکتی یکپارچه و منطقه ای تدوین کرد.
در این راهبرد که برنامه ریزی منطقه ای به توسعه یکپارچه از طریق مدیریت واحد توسعه روستایی و عاملیت روستاییان منجر می شود، ضمن تمرکز تمام فعالیتهای مربوط به بخش روستایی در دستگاهی واحد، برنامه ای واحد اما قابل انعطاف برای مناطق دارای ویژگیهای کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نسبتا مشابه با محوریت مشارکت نهادمند روستاییان تدوین می شود. داشتن نگاه منطقه ای در شرایطی می تواند بازده لازم را داشته باشد که حکومت در تدوین و اجرای برنامه ها به جای توجه به مرزهای سیاسی استانی مرزهای اقلیمی و اجتماعی ـ فرهنگی را مبنای برنامه ریزی توسعه قرار دهد. همچنین به نظر می رسد تشکیل سازمان مرکزی توسعه مشارکتی یکپارچه و منطقه ای روستا جهت همانگی برنامه های توسعه روستایی با سیاستهای کلان ملی، می تواند تاثیر شایانی را در پایان بخشیدن به تعدد مراکز تصمیم گیرنده و اجرا کننده در زمینه مسائل روستایی داشته باشد. اجرای چنین راهبردی مستلزم باور حاکمان نسبت به امکان حصول به اهداف توسعه روستایی از طریق اعتماد به مردم و مشارکت دادن به آنها در امور مربوط به خودشان می باشد در راهبرد توسعه مشارکتی یکپارچه و منطقه ای اهتمام ویژه به امر آموزش روستاییان جهت مجاب کردن آنها به مشارکت از طریق نهادهای مدنی می تواند به نهادمند شدن مشارکت نهادمند روستاییان در توسعه منجر شود. نگارنده بر آن است که اتخاذ راهبرد توسعه مشارکتی یکپارچه و منطقه ای می تواند به عاملیت مدیریت روستایی در توسعه مناطق روستایی منجر شود.
الف) مدیریت روستایی در ایران از عدم تمرکز تمام فعالیتهای توسعه روستایی در یک دستگاه برنامه ریز و اجرا کننده واحد رنج میبرد.
ب) مدیریت روستایی در ایران با ضعف برنامه ریزی منطقه ای روبرو است.
ج) به دلیل عدم نهادمندی مشارکت روستاییان در فرایند توسعه، امکان مشارکت بهینه آنها در مدیریت روستایی وجود ندارد.
با توجه به این ضعف راهبردی توسعه مناطق روستایی با چالش اثر بخشی روبرو بوده است. عطف به این مسئله، نوشتار حاضر راهبرد بهینه توسعه روستایی در ایران را پیشنهاد میکند. راهبرد پیشنهادی از ترکیب سه عنصر گفتمان، شرایط زمانی ـ مکانی و شیوه عمل حاصل شده است.
۱) گفتمان توسعه روستایی. جامعهشناسان، توسعه روستایی را مبتنی بر تلاش برای «بهبود و ارتقای کیفیت زندگی اقشار فقیر و آسیب پذیر روستایی » دانستهاند. توسعه روستایی در ایران مقارن با پايان جنگ جهاني دوم (۱۳۲۴ شمسي ) و تصویب قانون اولين برنامه عمراني كشور مورد توجه دولت واقع شد. اما حضور مستقيم دولت در روستا و تلاش براي توسعه مناطق روستايي پس از تصويب قانون اصلاحات اراضی (۱۳۴۰ شمسی) قوت گرفت. چنانچه در تشریح اهداف اصلاحات اراضی به «افزایش قدرت خرید روستاییان » و تبدیل زراعت خود مصرفی به زراعت سود ده برای بازار اشاره شده است.
۲) شرایط زمانی ـ مکانی وقوع توسعه روستایی در تشریح تلاشهای صورت گرفته برای توسعه روستایی، توجه به تجارب پیشین مدیریت روستایی و نقش آن در توسعه مطرح است. از این رو تقسیم دورههای مدیریت روستا به دوران حضور مالک و یا عوامل آن و رانده شدن آنها از روستا بواسطه انجام اصلاحات اراضی و نهایتا توجه به حضور دولت در روستا پیش و پس از انقلاب اسلامی(۱۳۵۷ شمسی) از مولفههای معرف شرایط زمانی ـ مکانی تلاش برای توسعه روستایی میباشد. مالک و یا نمایندگان وی به عنوان مدیر روستا در جهت بیشینه کردن سود خویش تلاش می کرده اند، لذا اهتمامی به ارتقای کیفیت زندگی روستاییان نداشتهاند. این در حالی است در دوران متاخر با حضور دولت در روستا، توسعه روستایی واجد معنا میشود.
۳ ) شیوه عمل جهت نیل به توسعه روستایی. پس از گذشت چند دهه از تلاش برای توسعه روستایی فقدان مشارکت نهادمند از سوی روستاییان با هدف تحقق اهداف توسعه از علل ناکامی طرحهای توسعه ای می باشد . به عبارت دیگر عدم اهتمام به وجوه چهار گانه مشارکت شامل مداخله در تصمیم گیری، نظارت، اجرا و برخورداري از منافع از سوی برنامهریزان و مدیران روستایی یکی از علل ناکامی طرح های توسعه روستایی است. به نظر میرسد نیل به اهداف توسعه روستایی از طریق مشارکت نهادمند و کامل روستاییان میتواند به عنوان یکی از شیوه های عمل منتهی به توسعه در نظر گرفته شود.
راهبرد پیشنهادی برای توسعه روستایی در ایران
تدوین راهبرد توسعه روستایی در ایران از آمیزش عناصر شکل دهنده این راهبرد ـ شامل گفتمان ارتقا بخش سطح زندکی روستاییان، شرایط زمانی مکانی حضور چند دهه ای دولت در روستا و لزوم مشارکت روستاییان ـ حاصل می شود. در این ترکیب لزوم توجه به افزایش کیفیت زندگی روستاییان به عنوان هدف توسعه روستایی در شرایطی که پس از انقلاب اسلامی دولت با هدف رفع محرومیت از روستا و بدون توجه به کلیه ابعاد یک مشارکت کامل از سوی روستاییان وارد آن شده است، شکل دهنده راهبرد توسعه روستایی در ایران می باشد. همچنین محیط پذیرای توسعه روستایی واجد خصو صیات ویژه کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می باشد که می بایست در تدوین راهبرد توسعه روستایی مورد توجه واقع شوند. از سوی دیگر ضرورت توجه به هماهنگی برنامه های محلی، منطقه ای و ملی در تدوین راهبرد توسعه روستایی واجد اهمیت می باشد. به نظر می رسد با توجه به مسائل مدیریت توسعه روستایی در ایران و عناصر شکل دهنده راهبرد می توان راهبرد توسعه مناطق روستایی ایران را تحت عنوان توسعه مشارکتی یکپارچه و منطقه ای تدوین کرد.
در این راهبرد که برنامه ریزی منطقه ای به توسعه یکپارچه از طریق مدیریت واحد توسعه روستایی و عاملیت روستاییان منجر می شود، ضمن تمرکز تمام فعالیتهای مربوط به بخش روستایی در دستگاهی واحد، برنامه ای واحد اما قابل انعطاف برای مناطق دارای ویژگیهای کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نسبتا مشابه با محوریت مشارکت نهادمند روستاییان تدوین می شود. داشتن نگاه منطقه ای در شرایطی می تواند بازده لازم را داشته باشد که حکومت در تدوین و اجرای برنامه ها به جای توجه به مرزهای سیاسی استانی مرزهای اقلیمی و اجتماعی ـ فرهنگی را مبنای برنامه ریزی توسعه قرار دهد. همچنین به نظر می رسد تشکیل سازمان مرکزی توسعه مشارکتی یکپارچه و منطقه ای روستا جهت همانگی برنامه های توسعه روستایی با سیاستهای کلان ملی، می تواند تاثیر شایانی را در پایان بخشیدن به تعدد مراکز تصمیم گیرنده و اجرا کننده در زمینه مسائل روستایی داشته باشد. اجرای چنین راهبردی مستلزم باور حاکمان نسبت به امکان حصول به اهداف توسعه روستایی از طریق اعتماد به مردم و مشارکت دادن به آنها در امور مربوط به خودشان می باشد در راهبرد توسعه مشارکتی یکپارچه و منطقه ای اهتمام ویژه به امر آموزش روستاییان جهت مجاب کردن آنها به مشارکت از طریق نهادهای مدنی می تواند به نهادمند شدن مشارکت نهادمند روستاییان در توسعه منجر شود. نگارنده بر آن است که اتخاذ راهبرد توسعه مشارکتی یکپارچه و منطقه ای می تواند به عاملیت مدیریت روستایی در توسعه مناطق روستایی منجر شود.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.