ناامیدی عامل حوادث اخیر بود
ساعت 24-ناآرامیهای هفته آخر آبان را میتوان از دو منظر به بحث نشست. یکی جنبه اقتصادی و معیشتی و دیگر جنبه سیاسی و اجتماعی. از جنبه اقتصادی و معیشتی تصمیم اخیر سران قوا در افزایش قیمت بنزین با وجود مشکلات معیشتی مردم تیر خلاصی بر وضعیت اقتصادی آنها زد. هرچند برخی کارشناسان معتقدند که این افزایش قیمت به لحاظ اقتصادی اقدام درستی بود و قیمت سوخت باید واقعی میشد و این امر در درازمدت به نفع مردم است.

اتفاقات اخیر پیرامون اصلاح قیمت بنزین و تاثیر آن را بر جریانات سیاسی چگونه ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم در یک نگاه کلی نمیتوان گفت که جریانات سیاسی درون نظام خیلی موفق یا ناموفق بودند. بهنظر من تمام جریانات درونی متضرر شدند و از این یک هفته ناآرامی آسیب دیدند. منتها یکسری جریانات بیشتر و یکسری کمتر آسیب دیدند. بیشترین آسیب متوجه دولت آقای روحانی و در وهله بعدی اصلاحطلبان شد و در مرتبه سوم اصولگرایان و سپس جریانات دلواپس و تندرو آسیب دیدند. البته میتوانست آسیب خیلی بیشتری به دولت وارد شود و اگر به خاطر داشته باشید جمعه وقتی اعلام شد قیمت بنزین 3 برابر شده همه تیغ از نیام برکشیدند و به سمت دولت آقای روحانی رفتند. مجمع تشخیص مصلحت نظام و برخی از چهرههای وابسته به جریان اصولگرا این تصمیم را نادرست خواندند و جریانات تندرو برای هجمه به دولت آقای روحانی و بهرهبرداری سیاسی از نارضایتی که قطعا این مساله بهوجود میآورد بسیج شدند. البته فقط تندروها نبودند که این قضیه را محکوم کردند بلکه اصلاحطلبان نیز نسبت به آن واکنش نشان دادند. البته اگر نگوییم محکوم کردند میتوانیم اصلاحطلبان را به3 گروه تقسیم کنیم. دسته اول اصلاحطلبانی که تصمیم افزایش 3 برابری قیمت بنزین را محکوم کردند، دسته دوم؛ آنهایی که سکوت کردند و دسته سوم اصلاحطلبانی که از افزایش قیمت بنزین حمایت کردند که از جمله حامیان این طرح مشخصا میتوان به کارگزاران سازندگی اشاره کرد که قرص، محکم و صریح از این تصمیم دفاع کردند. روزنامه گارگزاران سازندگی از همان صبح شنبه بهرغم ناآرامیهایی که بهوجود آمده بود خیلی محکم از این تصمیم دفاع کرد و آقای سعید لیلاز مقاله مستدلی نوشت و نشان داد که این تصمیم از اساس درست بوده است.
رویکرد اصلاحطلبانی که نسبت به طرح افزایش قیمت بنزین مخالفت کردند مخالفت با کل طرح بود یا اینکه آنها نیز مثل سایرین با زمان و شیوه اجرا مخالف بودند؟
شاید کلمه مخالفت کردن درست نباشد برای اینکه شاید کسانی مثل آقای محمودصادقی یا محمدرضا عارف نیز آنطور که دلواپسان با این طرح مخالفت کردند به مخالفت نپرداختند، اما به هر حال گفتند که شکل تصمیمگیری و اجرای این افزایش درست نبوده است. یعنی حرف عدهای از اصلاحطلبان که مخالفت نکردند این بود که نفس و اصل این تصمیم درست است و قیمت بنزین نباید هزارتومان باقی میماند و مدتها بود که باید قیمت بنزین افزایش پیدا میکرد، اما این افزایش باید بهصورت پلکانی صورت میگرفت و سالی 20 تا 30درصد افزایش پیدا میکرد نه اینکه یک مرتبه 300درصد یعنی 3 برابر شود.
خود شما هم از موافقان افزایش قیمت بنزین بودید چه دلایلی برای موافقتان با این طرح دارید؟
بله؛ خود من هم موافق این تصمیم بودم. در حقیقت حدود یک سال پیش مقاله مفصلی در حمایت از این طرح در اینستاگرام گذاشتم. من چند دلیل اصلی برای موافقتم دارم. یک وقت است که ملاک و معیار شما توزیع ثروت و عدالت است. اگر این را ملاک بگیریم واقع مطلب این است که آمارهای نسبتا دقیقی وجود دارد و کارهای تحقیقاتی نسبتا دقیقی در وزارت نفت و مرکز پژوهشهای مجلس صورت گرفته است. اکنون قیمت تمام شده بنزین بیش از 3هزار تومان است. بنابراین وقتی دولت بنزین را هزارتومان میفروشد در حقیقت در هر یک لیتر بنزین 2 هزارتومان یارانه میدهد. روزی بین 80 تا 100میلیون لیتر بنزین فروخته میشود و رقمی در حدود 60 تا 80هزارمیلیارد تومان در سال دولت یارانه بنزین میدهد. محاسبات و بررسیهایی که صورت گرفته به درستی نشان میدهد بخش عمدهای از این مبلغ کلان حول و حوش 70 هزارمیلیارد تومان به اقشار و لایههای مرفهتر جامعه میرسد. اگر تحقیقات هم نشده باشد مشخص است که خانوادههای ثروتمند از اتومبیلهای سواری بیشتر استفاده میکنند. مثلا خانواده خود ما 2 خودرو داریم در حالی که بسیاری از خانوادهها یک اتومبیل هم ندارند. پس مشخص است که خانواده صادق زیباکلام بسیار بیشتر از این هفتاد هزارمیلیارد تومان استفاده میکند تا خانوادهای که اصلا اتومبیل ندارند.
مخالفان افزایش قیمت بنزین معتقدند آن قسمت از جامعه که خودرو ندارند هم به نحو دیگری از یارانه بنزین استفاده میکنند؛ این مساله را چطور تبیین میکنید؟
کاملا حرف شما درست است، اما بحث در میزان مصرف و استفاده است. خانوادهای که اصلا اتومبیل ندارد هم از یارانه بنزین استفاده میکند ولی خانواده صادق زیباکلام که 2 اتومبیل دارند خیلی بیشتر از یارانه بنزین استفاده میکنند و محاسباتی که توسط مرکزپژوهشهای مجلس صورت گرفته نشان میدهد 3 دهک بالای جامعه که از لحاظ درآمد ثروتمند هستند 21 برابر 3 دهک پایین جامعه که کم درآمد هستند از این یارانه بنزین استفاده میکنند. بنابراین یکی از دلایل اصلی موافقت من با این طرح این است که اگر قائل به مساوات و عدالت باشیم چرا باید اقشار و لایههای ثروتمند جامعه 21 برابر تهیدستان جامعه از یارانه بنزین استفاده کنند؟ دلیل دیگر موافقتم نیز این است که چون قیمت بنزین و بهای آن در ایران هیچتناسبی ندارد مصرفش منظم بالاتر میرود. ترکیه 2 برابر ایران اتومبیل سواری دارد، اما مصرف بنزینش نصف ایران است. دلیل این امر نیز این است که چون در ایران بنزین عملا ارزشی ندارد هیچکس ملاحظه نمیکند که برای سفرها از اتومبیل استفاده کند یا خیر. در حالی که در جوامع دیگر اینکه شما از اتومبیل سواری استفاده کنید خیلی مهم و مطرح است چون هزینه بنزین بالاست و افراد به راحتی از اتومبیل شخصی خود استفاده نمیکنند. این باعث میشود که مصرف بنزین در ایران بهصورت بیرویه بالا برود. یعنی ظرف یک دهه گذشته مصرف بنزین از 40میلیون لیتر در روز به بالای 90میلیون لیتر رسیده و ظرف یک دهه بیش از دو برابر شده است. از طرف دیگر شما در هیچکشور توسعه یافتهای چنین پدیدهای را نمیبینید که ظرف یک دهه مصرف بنزین در آن کشور دو برابر شده باشد. این بنزین که اینگونه مصرف میشود در حقیقت نفتی است که از آن نسلهای آینده است ما اکنون آن را مصرف میکنیم. دلیل دیگرم نیز بحث آلودگی هوا و لزوم هوای پاک در کشور و مهمتر از آن ترافیک سنگین در شهرهای مختلفی بود که نصف عمر مفید انسانها را میگیرد. تا وقتی بنزین ارزان باشد دولتها بهطور جدی به حملونقل عمومی نخواهند پرداخت و در نتیجه وقتی سوار مترو یا بی.آر.تی میشوید احساس تنگی تنفس و خفگی میکنید. خیلی از اصلاحطلبان واقعا معتقدند که باید قیمت بنزین تغییر میکرد و از مدتها قبل این بحثها را مطرح کرده بودند، اما ایرادشان این بود که نباید این مساله یکشبه اتفاق میافتاد و بنزین 3 برابر میشد.
از دیدگاه شما چرا سران قوا به این نتیجه رسیدند که با وجود احتمال بروز نارضایتیها یک مرتبه قیمت بنزین را 3 برابر کنند؟
من فکر میکنم که کفگیر به تک دیگ خورده؛ یعنی اینکه دولت برای تامین مخارج خود مانده است. چون قرار بود که ما 5/2میلیون بشکه نفت در روز صادر کنیم، اما در بدترین حالت در تخمینی که در اواخر سال 97 که بودجه سال 98 را میبستند پس از فعل و انفعالاتی این 5/2میلیون بشکه به سیصدهزار بشکه رسید. ولی تحریمها باعث شد تا جلوی فروش این تعداد بشکه نفت هم گرفته شود و ما به زیر صدهزار بشکه در روز برسیم که تازه برای انتقال پول این 100هزار بشکه در روز نیز مشکل داریم. عملا درآمد نفت از بین رفت. تنها درآمدی که دولت خیلی جدی میتواند بر روی آن حساب کند درآمد مالیات است. ضمن اینکه بودجه امسال چیزی حدود 465هزارمیلیارد تومان بوده که در بهترین حالت حدس زده میشود چیزی حدود 150 هزارمیلیارد تومان از محل مالیاتها باشد. آن 300هزارمیلیارد تومان از محل صادرات، واردات، نفت، میعانات گازی و... بود، اما عملا با چالش مواجه شده و دولت کسری بوجه پیدا کرده است. به علاوه به واسطه رکودی که بهوجود آمده خیلی از شرکتها بهواسطه تحریم توانایی صادرات و واردات ندارند، تعطیل شده و تعدیل نیرو کردند و بخش خصوصی نیز به آن صورت درآمدی ندارد که بتوانند 150هزارمیلیارد مالیات را تامین کنند. از این جهت است که میگویم کفگیر به ته دیگ خورده و چارهای جز افزایش قیمت بنزین نماند.
سال گذشته نیز این طرح به نحو دیگری مطرح شد که بنزین با قیمت 1500 تومان عرضه شود که با مخالفت مجلس، دولت و جامعه روبهرو شد پس چگونه امروز سران 3 قوه به بنزین 3000 تومانی رضایت دادهاند؟
مساله دقیقا همین است که اساس و بنیان تصمیمگیریها به جای اینکه واقعیتها، آینده و مصالح و منافع بلندمدت کشور را در نظر بگیرد حال فعلی را بیشتر در نظر میگیرد. دولت و مجلس برای افزایش قیمت بنزین به 1500 تومان نرسیدند در حالی که باید بنزین را افزایش میدادند، اما هریک مسئولیت را به گردن دیگری انداختند و در نهایت مساله را به مجمع تشخیص ارجاع دادند و برای اینکه محبوبیتشان کاهش پیدا نکند جرأت نکردند تصمیم درست اتخاذ کنند. اگر سال گذشته بنزین 1500 تومان شده بود امروز یک مرتبه 3 برابر نمیشد. اما متاسفانه مسئولان حاضر نیستند سیاستهای ریاضتی را خیلی جدی دنبال کنند و ترجیح میدهند که باری به هر جهت حرکت کنند و برای آینده نیز خدا بزرگ است. لذا هیچوقت 5 سال و 10 سال آینده را در نظر نمیگیرند و از این رو بهخاطر برخی ملاحظات پوپولیستی حاضر نشدند قیمت بنزین را پلکانی افزایش دهند. اکنون نیز که به افزایش 3 برابری روی آوردهاند چارهای نداشتند به هر حال ما دولتی داریم که نزدیک 5 میلیون حقوق بگیر دارد، بازنشستهها، کارکنان شرکتهای دولتی، کارمندان دولت و نیروهای مسلح هستند و کمکم به نقطهای میرسیم که معلوم نیست پرداخت حقوق این 5میلیون به درستی صورت بگیرد.
این تصمیم بیشترین ضرر را به کدام جریان رساند؟
همانطور که گفتم دولت بیشترین زیان و آسیب را دید، اما موضعگیری مقام معظم رهبری در صبح یکشنبه باعث شد کسانی که قصد ارائه طرح 3 فوریتی و امیدیهایی که درصدد ارائه طرح 2 فوریتی برای توقف افزایش قیمت بنزین بودند و کلا مجلس و سایر ارکان مخالفت خود را پس بگیرند و فقط به این بسنده کنند که این طرح خوب اجرا نشد و باید زمینهسازی شده و بهتر اجرا میشد. در این بین هیچکس برنده نشد و تمام نیروها و جریانات سیاسی باختند. برای اینکه ناآرامیهای بهوجود آمده همه نیروهای امنیتی، اصلاحطلبان، اصولگرایان و... را غافلگیر کرد. چراکه فکر نمیکردند در 100 شهر اینگونه اعتراضاتی صورت گیرد.
تحلیل شما از اعتراضات اخیر بهخاطر افزایش قیمت بنزین چگونه است؟ تفاوتش با سایر اعتراضاتی که در مقاطع دیگر رخ داده چه بود؟
به هر حال وقتی جماعتی در شهرهای مختلف دست به اعتراض میزنند نمیتوان انتظار داشت که رفتار اصولی از آنها سر بزند. اعتراضات سال 88 از این اتفاقات اخیر اصولیتر بود چرا که به این حد شاهد تخریب اماکن عمومی نبودیم. البته در فاصله 88 تا 98 چندین تحول دیگر هم صورت گرفت. اعتراضات سال 88 از خیابان انقلاب به بالا برای اقشار تحصیلکرده و مرفه جامعه بود، اما اعتراضات 98 سیاسی و اقتصادی بود. در 88 اسلامشهر، قلعه حسنخان، رباطکریم به آن صورتی که در یک هفته اخیر نشان داد دچار ناآرامی نشد. این نشان میدهد که بنزین بهانهای برای بیرون ریختن احساسات فروخورده هم بود. گرچه انگیزههای اقتصادی در سال 98 بسیار پر رنگتر و بیشتر بود، اما در عین حال هم نمیتوان صرفا انگیزههای اقتصادی را تنها علت اعتراضات دانست. حتما بخشی از اسباب و علل نارضایتی انگیزههای سیاسی هم بود. مهمترین انگیزه سیاسی که من امروز برای جامعه ایران رصد میکنم مساله امید است. ثروتمندان، طبقه متوسط، تحصیلکردهها، دهه شصتیها و هفتادیها از آینده نگرانند. بهنظرم کمتر مقطعی را میتوان در سالهای اخیر سراغ گرفت که اینقدر یأس در آن باشد. معتقدم مسالهای که بخش عمدهای از عصبانیت را از 25 آبان به این سو رقم زد همین احساس سرخوردگی است. لذا اگر بخواهیم درصد بدهیم من بیش از انگیزههای اقتصادی گمرنگ شدن امید به آینده را عمدهترین دلیل بهوجود آمدن این اتفاقات میبینم. کافی است آماری بگیریم و ببینیم ده سال پیش چه تعداد از افرادی که اکنون حول و حوش 30ساله هستند به فکر مهاجرت بودند و امروز که در آذر 98 هستیم چه تعدادند. من فکر میکنم تعداد کسانی که میخواهند از کشور مهاجرت کنند افزایش پیدا کرده است. لذا بهنظرم ناامیدی بزرگترین انگیزه ناآرامیهای هفته آخر آبانماه بود.
از منظر انتخابات اسفندماه فکر میکنید که بازنده این ناآرامیهای آبانماه کدام جریانات بودند؟
قطعا و بدون تردید جریان اصلاحطلب خیلی بیشتر از اصولگرایان و دلواپسان متضرر شد. من معتقدم که اصلاحطلبان به نسبت اردیبهشت 96 که 24میلیون از سرمایه اجتماعی که اصلاحطلب هم نبودند در تجزیه و تحلیل نهایی به نامزد اصلاحطلبان رای دادند که در انتخابات پیش رو بخش عمدهای از اینها را از دست دادیم. اگر فرض بگیریم که همچنان 20 تا 30درصد از بدنه اجتماعی باقی مانده بودند که میشد همچنان بر روی آنها برای انتخابات اسفندماه حساب کرد با اتفاقات اخیر تعداد بیشتری از آنها را از دست دادیم. از طرف دیگر تندروها به هر صورت در انتخابات شرکت میکنند و طرفداران خود را دارند، اما اصلاحطلبان بدون حضور مردم نمیتوانند موفقیتی کسب کنند. هر چند بیانیههای اصلاحطلبان در انتقاد از افزایش قیمت بنزین هم خیلی نتوانسته آسیبی که به این جریان وارد شده را جبران کند.
آرمان ملی
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.