رفتن به محتوا
ثبت شرکت در عمان
کد خبر 504432

چرا ما باهوش نبودیم و فریب خوردیم؟

رپورتاژ تبلیغی / بسیاری از ما زمانی که بر می گردیم و به گذشته خود نگاه می کنیم، با وجود موفقیت های کوچک و بزرگی زیادی که در طول زندگی داشته ایم اما رفتارهای یا تصمیمات نادرست و حتی احمقانه زیادی نیز گرفته ایم.

اما واقعیت این است که این رفتارها و تصمیمات در حال حاضر و بعد از گذشت سال ها شاید اشتباه و احمقانه به نظر برسند، اما در زمان خودش شاید بهترین تصمیمی بوده که می توانستیم بگیریم. مترجم کتاب توهم باهوشی 1، با شرح تجربه های گذشته خود و تاثیری که پس از خواندن این کتاب بر او گذاشته است تصمیم گرفته تا آن را به فارسی برگرداند.

کتاب توهم باهوشی 1 نوشته دوید مکرینی را دکتر میثم شکری ساز به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب که 48 فصل دارد در ابتدای هر فصل با یک باور صحیح و یک باور غلط شروع می شود و در هر فصل با ذکر مثال هایی به خوبی توضیح می دهد که چرا من و شما به جای باورهای درست باورها و برداشت های غلط داریم. در ادامه بعضی از فصل های این کتاب را با هم بررسی می کنیم.

زمنیه سازی خود آگاه

در فصل یک با عنوان زمینه سازی خود آگاه ، نویسنده دو باور را مطرح می کند که یکی غلط و دیگری صحیح است. باور غلط می گوید: شما می دانید چه زمانی تحت تاثیر قرار گرفتید و تاثیرش را در رفتارتان می بینید؛ اما باور صحیح این است: شما از آنچه در ضمیر ناخود آگاهتان می گذرد کاملا بی اطلاع هستید. نویسنده با بیان یک مثال از چیزی که قرار بوده بخرید اما فراموش کرده اید به این نتیجه می رسد که تجربیات به دو دسته خود آگاه و نا خود آگاه تقسیم می شوند. در هر لحظه از زندگی در حال تقسیم بندی هستیم، و این امکان وجود دارد سیستم تصمیم گیری را یا به کنترل اختیاری در آوریم و یا در اختیار سیستم عصبی خود مختار قرار دهیم. برای مثال به شکل خودآگاه می توانید با تغییر فشار پا بر روی پدال گاز و تغییر محل دست ها بر روی فرمان رانندگی کنید، و در عیم حال با دوستانتان حرف بزنید و اجازه دهید تا قسمت های دیگر مغز کنترل بخشی از رانندگی را به عهده بگیرید. با این کار در واقع ضمیر ناخودآگاه خود را به عنوان یک عضو از تجربیات خود قبول کرده اید؛ با این حال دوست دارید که آن را چیز جدایی از ذهن ببینید.

اما این ماجرا روی دیگری نیز دارد. چن بو ژونگ و لیلنگوییست در مقاله ای که در سال 2006 در مجله ساینس منتشر شده است، نشان می دهند که قدرت ضمیر ناخود آگاه تا چه حد می تواند زیاد باشد. آنها در تحقیق خود از افرادی که در این تحقیق شرکت کرده بودند، خواستند که یکی از خاطراتی که فکر می کنند گناه بزرگی است و در گذشته آن را انجام داده اند به خاطر بیاورند، سپس به نیمی از آنها گفته می شود که دستان خود را بشورند. پس از آن باز از داوطلبان پرسیده شد که آیا تمایلی به ادامه این تحقیق دارند یا نه، و نتیجه بدست آمده بسیار جالب بود، چرا که 74 درصد از افرادی که دستان خود را شسته بودند به همکاری ادامه دادند اما تنها 41 درصد از آنهایی که دستان خود را نشسته بودند، تمایل خود برای ادامه تحقیق را بیان کردند.

وقتی اتفاقی در گذشته می تواند طرز فکر الان یا رفتار فعلی من و شما را در آینده تحت تاثیر قرار دهد، زمنیه سازی یا شناخت اولیه رخ داده است.

استدلال تیر انداز تگزاسی

این فصل نیز مانند سایر فصل ها با بیان دو باور غلط و صحیح شروع می شود. باور غلط این است: در مشخص کردن علت و معلول تصادفی بودن را مد نظر قرار می دهید، اما باور صحیح این است: شما قصد دارید تا شناس را در دو مورد حذف کنید. یکی زمانی که نتایج معنادار است و دومی زمانی که یک اتفاق شانسی دلیل معنا داری دارد. نویسنده با بیان چندین مثال نشان می دهد که ذهن چطور می تواند موضوعات کاملا اتفاقی را به هم نسبت دهد و از آنها الگو بسازد، در حالی که اصلا در واقعیت این طور نیست.

یکی از این مثال ها به آبراهام لینکون و جان اف کندی مربوط می شود که هر دو رئیس جمهور آمریکا بودند و با فاصله صد سال از یکدیگر انتخاب شدند. هر دو با ضرب گلوله کشته شدند . هیچ کدام از این دو قاتل ها قبل از اینکه به دادگاه برسند، کشته شدند. هر دو در روز جمعه کشته شدند. این دسته از مثال ها زیاد است.

شما الگوها را در همه جا می بینید اما بعضی از این الگوها شانسی و بدون معنا هستند. موضوعات مختلف بر خلاف فراگیری احتمال در مواقع خاصی و بدون هیچ دلیل با همدیگر هم جهت هستند، فهم و درک این موضوع بخشی مهمی در نادیده گرفتن اتفاقات بی اهمیت دارد. بنابراین درک این موضوع منجر به فهم تمام مواردی می شود که در این سیاره و دوره معنای واقعی دارند.

استدلال غلط ادهومینم

باور غلط در این فصل این است : اگر به کسی اعتماد ندارید نباید حرف هایش را باور کنید و اما باور صحیح می گوید: گفته های هر شخص و دلیل گفتن آن ها باید دو امر جدا از هم در نظر گرفته شود. استدلال غلط ادهومینم را می توان در یک مثال ساده که شاید بسیاری از ما تجربه کرده باشیم شرح داد. بسیاری از ما فکر می کنیم که کسی که خوب حرف می زند یا شغل محترمی دارد پس حتما قابل اعتماد هم هست. آیا هرگز می توانید یک فضا نورد را تصور کنید که پوشک پوشیده باشد و تمام یک کشور را برای کشتن یک نفر زیر رو کرده باشد؟ شاید باورش سخت باشد اما این اتفاق افتاده است.

من و شما دیگران را با شخصیت و رفتار عمومی شان قضاوت می کنیم، که این موضوع به خودی خود بد نیست چرا که باعث می شود به دیگران اعتماد کرده و با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم. قضاوت کردن شخصیت دیگران ابزار قدرتمندی در تکامل انسان ها بوده، اما باید به این موضوع نیز توجه داشت که من و شما شاید قاضی خوبی در مورد شخصیت افراد باشیم اما برای قضاوت کردن درست باید شواهد را بررسی کنیم.

کتاب توهم باهوشی با ترجمه دکتر میثم شکری ساز برای افرادی که دوست دارند با توانایی و تاثیر ذهن بیشتر آشنا شوند، کتاب فوق العاده ای است. مترجم در پیشگفتار این کتاب می نویسد که ما انسان ها خیلی هم با هوش نیسیتم و در موقعیت های خاص هر که باشیمو هر چقدر هم که تحصیل کرده و با تجربه باشیم، باز هم آسیب پذیر هستیم. بنابراین به یادگیری مهارتی نیاز داریم که به کمک آن به دام تبلیغات، پروپاگاندا و تعمیم جز به کل نیفتیم. این کتاب به من و شما کمک می کند تا این موضوع را درک کنیم و آگاه تر و در نتیجه با هوش باشیم!

این مطلب تبلیغاتی است و محتوای آن توسط سفارش دهنده تهیه شده است.

قطعات لیفتراک
نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها