اما برآیند این سفرهای یکروزه تا کنون چه بوده است؟ در هیچ یک از این مناطق روستایی زیرساختی برای گردشگران آماده نیست، نهایت یک سرویس بهداشتی تقریبا آلوده یا نیمهتعطیل ساخته شده است. فضایی برای پارکینگ خودرو درنظر گرفته نشده و از تابلو راهنما که اطلاعات مسیرهای پیادهروی و یا آثار تاریخی و گردشگری آن منطقه روستایی را در اختیار بگذارد، خبری نیست. مدیریت گردشگری و آموزش روستاییها نیز عنصری تعریفنشده است. از سوی دیگر، گردشگران و یا مسافرانی که به این مناطق پا میگذارند، چندان به به رعایت آداب روستانشینها مقید نیستند و گشادهدستی عجیبی در جا گذاشتن زبالههایشان دارند.
جز اینها، بلاهای دیگری بر سر این روستاها نازل شده که تکه پاره شدن اراضی، کوهخواری، تصرف حریم رودخانه و مراتع، ویلاسازیهای انبوه بدون توجه به بافت روستا، تخلیه نخالههای ساختمانی و فاضلاب در رودخانهها، حذف باغها و به تصرف درآوردن آب چشمهها، حذف کشاورزی، دامداری و زندگی روستایی، همراه با سوداگری برای افزایش قیمت زمینهای روستایی، فقط گوشهای از آن است که عمر روستاهای تفرجگاهی حاشیه تهران را کوتاه کرده. حجم تغییر در روستاها به حدی است که اکنون بیشتر آنها شبیه شهرکهایی شدهاند که قیمت زمین و خانههایشان با مناطق شمالی تهران برابری میکند.
بعضی از این روستاها بیشتر از یک دهه است که در فهرست روستاها و مناطق نمونه گردشگری قرار گرفتهاند، اما تنها تغییری که این مدت داشتهاند، شهرکسازی و ویلاسازی در درونشان بوده است، بیآن که نسبتی را با گردشگری حفظ کرده باشند و رفتار میزبان و مهمان آموزش داده و یا مدیریت شده باشد. به نظر میرسد متولی روستاهای هدف گردشگری، یعنی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی که باید آنها را غربالگری و مدیریت کند، این روستاها را به حال خود رها کرده و به ثبت آنها روی کاغذ بسنده کرده است.
روستای «رندان» که در سالهای اخیر به واسطه سفرنامههایی که بیشتر کوهنوردان منتشر کردهاند، به پاتوق گردشگران یکروزه تبدیل شده است، یکی از این نمونهها است. این روستا اکنون با پدیده کوهخواری و تفکیک اراضی مواجه است، روستایی در مسیر سولقان ـ تالون در جاده امامزاده داوود که پایان هر هفته شاهد حضور گردشگرانی است که برای تماشای آبشار میآیند. ورودی روستا که به درهای منتهی میشود، هیچ پارکینگی برای اتومبیل مسافران ندارد، برای همین ماشینها تا دل روستا سرازیر میشوند. در دامنه کوههای اطراف روستا، زمینها تفکیک شده و تا جایی که چشم کار میکند، درختان نحیف، ردیفی کاشته شدهاند تا در بزنگاه مالکیت آن تثبیت شود. ویلاهای بزرگ نیز حریم رودخانه را تصرف کردهاند و معلوم نیست فاضلابشان را کجا سرریز میکنند. نخالههای آن ویلاهای ساختهشده نیز در دو طرف جاده تخلیه شده و تصویری نازیبا از این روستا به جا گذاشته است.
در بالادست آن، روستای تالون قرار دارد که در باغ غرق شده است، اما ویلاسازی و تفکیک اراضی نفس این باغها را بهزودی خواهد گرفت. جمعیت گردشگرانی که آخر هفته به تالون میآیند به حدی زیاد است که روستاییها ورودی را با زنجیر مسدود میکنند تا گردشگران بهویژه در دوران کرونا راهی روستا نشوند. در جاده منتهی به روستا چشمه آبی وجود دارد که اطراف آن با زباله و نخاله پر شده و تصویری ناخوشایند و نامطبوع از این روستا ساخته است.
روستای برغان نیز از جمله تفرجگاههای شهروندان تهران و البرز است، که آخر هفتههای بسیار شلوغی دارد. روستا با وجود قدمت تاریخی که دارد، از تابلو راهنما محروم است و همه زیرساخت آن خلاصه شده به چند رستوان و یک جاده سنگفرش. روستا با وجود آنکه عنوان گردشگری دارد اما هیچ نشانهای از مدیریت گردشگری در آن دیده نمیشود. در وسط روستا جادهای سنگفرش شده که در اطراف آن محصولات باغی برغان عرضه میشود، اما به جای گردشگر پیاده، ماشینها با سرعت این راه سنگفرششده را پشت سر میگذارند و گرد و خاکی را هم نصیب آن محصولات باغی میکنند، بی آنکه روستاییها به این رفتار ناهنجار واکنش نشان دهند یا معترض شوند. سوداگران زمین نیز به دل روستاهای این منطقه نفوذ کردهاند، تفکیک باغها و تصرف حریم رودخانه و کوه اینجا هم به شدت دنبال میشود و زباله و نخاله در هر سمت روستا و باغهای آن دیده میشود.
وضعیت روستاهای دیگر نیز تکرار همین ماجرا است، روستاهایی که از بالا زیبا هستند و از دور جذاب، اما در اصل، در معرض نابودی قرار گرفتهاند و متولیان، ایدهها و طرحهای خود را برای این مناطق به دست سوداگردان زمین سپردهاند.
انتهای پیام
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.