کد خبر
611834
ژوزه مورینیو، یک ضد بارسایی از مد افتاده، اما همچنان مهم!
ساعت24-شاید تفاوت داشته باشد اگر در ایتالیا زندگی میکنید یا سری A لیگی است که بیشتر دنبال میکنید. در این صورت شاید ژوزه مورینیو هنوز هم یک موجود نفرین شده از خشم به نظر برسد، با کینههای قدیمی که مصمم است هرگز از هیچ چیزی ولو جزیی، واقعی یا خیالی چشمپوشی نکند. او یک کایزر شوزه واقعی است (کارکتر اصلی فیلم تحسین شده مضنونین همیشگی). او یک کاربلد در کنفرانسهای مطبوعاتی است و اطلاعاتی دستکاری شده از توهم توطئه به هم میبافد. اینکه چطور وی اصرار دارد که باشگاهش قربانی توطئه داوران، رسانهها و مقامات فوتبال شده است.
اگر شما با این چیزها علاقه دارید هنوز چیزی دلگرمکننده در مورد تساوی 0-0 رم مقابل بایر لورکوزن در بازی برگشت نیمه نهایی لیگ اروپا وجود دارد. تیم او هنوز تغییر نکرده است و همچنان به همان شکل ادامه میدهد! 28درصد مالکیت به همراه یک شوت به سمت دروازه لورکوزن در حالی که رقیب 23 توپ به سمت دروازه آنها زد. تیم مورینیو کاری کرد که تنها 54 دقیقه بازی در جریان بود. با وجود اینکه داور 14 دقیقه وقت اضافه به خاطر مصدومیتها گرفت. امید به گل یا ایکس جی سهصدم درصدی و همه این موارد جشن خاص آقای خاص موسوم به mourinhismo در نیوکمپ سال 2010 را تداعی کرد. جشنی اینبار برای عصر مدرن. همه اینها برای یک دلیل ساده بود: تیم او جلو بود پس چرا باید حمله میکرد؟
به مدت 15 سال بازی در بالاترین سطح مربوط به مالکیت توپ و پرس پرفشار و بازی با پای رو به جلو بود، اما زمانی که بارسلونا در سال 2008 پپ گواردیولا را به مورینیو ترجیح داد همهچیز تغییر کرد. چیزی که مورینیو همیشه به آن مشکوک بود. او این را تایید هم کرده است: اینکه باشگاه هرگز بهطور کامل او را به عنوان مربی اواخر دهه نود نپذیرفته است. در واقع آنها همیشه طرفدار خودشان بودند درحالی که او تبدیل به یک ضد بارسا شده بود. در تناقض با بازی همباشگاهیانش. بهطور واضح اگر آنها میخواستند با توپ بازی کنند، او میتوانست بدون توپ بازی کند.
پورتو و چلسی هر دو تا حدی شکل بازی مورینیو را داشتند. زمانی که او کاملاً به نماد یک ضد فوتبال تبدیل شد و در تضاد مستقیم با گواردیولا قرار گرفت. او در مورد اصول خود مبنی بر اینکه کسی که توپ را تصاحب کند، ترس را نیز همراه دارد، توضیحاتی ارایه کرد. در واقع کل دوران حرفهای او پس از چلسی را میتوان به عنوان یک فرد منفعل در مقابل تهاجمهای طولانی مدت در نظر گرفت. اما بعد از این مدت طولانی، چیزی نسبتا باشکوه در مورد او نهفته است.
15 سال گذشته لحظات خاص خودش را داشته است. مورینیو پس از کنار گذاشته شدن، مانند خانم هاویشام، در یک عمارت کهنه و پوسیده عزلت نشین نشد . او قصد داشت که قلب یک هوادار آرمانگرا را بشکند. اگرچه قلب آندره ویلاس بواس (رقیب او در مربیگری) به هر حال از فوتبال شکسته شد. دستاوردهای او با اینتر قابل توجه بود، و آن بازی برگشت نیمه نهایی در سال 2010، پیروزی در برابر شکست با 10 نفربازیکن و 19 درصد مالکیت توپ، نشاندهنده انتقام بزرگ او از بارسلونا بود که درنهایت با پیروزی در لالیگا با رئال مادرید در 12- 2011به موفقیتهای گواردیولا پایان داد.
به نظر میرسید گواردیولا از جدال دو سالهاش در اسپانیا با مورینیو خسته شده بود اما شواهد نشان میداد که این کشمکش و درگیری بیشتر از جانب مورینیو بوده است. از یک زمانی به بعد هم دورههای افول او در منچستریونایتد و تاتنهام آغاز شد. او حتی بعد از آن قهرمانی آخر لیگ با چلسی اخراج شد. اتفاقی که در دسامبر فصل بعد رقم خورد.
مورینیو در نهایت یونایتد را به مقام دوم لیگ برتر رساند و همچنین مدعی قهرمانی در جام اتحادیه و لیگ اروپا شد. یونایتد از آن زمان تاکنون با 81 امتیازی که زیرنظر مورینیو در فصل 18-2017 کسب کرده بود، برابری نکرده و حتی تا زمانی که قهرمانی در جام اتحادیه در این فصل را به دست نیاورده بود جام دیگری نیز کسب نکرده بود.
مورینیو تاتنهام اسپرز را به رده ششم رساند و بعد از اخراج، یک هفته قبل از فینال جام لیگ 2021 آنها را به رتبه هفتم رساند: این ممکن است دستاورد بزرگی به نظر نرسد و تاتنهام در فصل بعد تحت هدایت آنتونیو کونته به لیگ قهرمانان اروپا راه یافت، اما هیچ کس نمیتواند واقع بینانه ادعا کند که وضعیت باشگاه اکنون بهتر از زمانی است که مورینیو رفت.
با این حال، به این سادگی نیست که یک باشگاه رو به افول، مورینیو را تبرئه کند، اینکه او شجاعانه با شکست مبارزه کرد. با این حال، منصفانه نیست این گونه فکر کنیم که سردرگمیها و مسائلی که او از خود بر جای گذاشت بتواند آنقدر طولانی شود که باعث شود او را مسبب مشکلات بدانیم. در عوض این احتمال وجود دارد که باشگاهها در طول یک دهه گذشته تنها زمانی به مورینیو روی آوردهاند که در سراشیبی سقوط قرار دارند و او یار و یاور آنها برای جلوگیری از افول بیشتر بوده است. به هر حال، بسیار آسانتر است که امیدوار باشیم یک مربی کاریزماتیک بتواند همهچیز را تغییر بدهد تا اینکه واقعا یک روند اصلاحی مناسب را اجرا کند.
مورینیو میتوانست محو شود. اکنون او ۶۰ساله است و مطمئنا نیازی به پول ندارد. اما فوتبال هنوز روی او تسلط دارد. حالا دیگر آن کسی نیست که روزگاری بود و چه قدر متاثرکننده است که این شخصیت دیده نشود و ندرخشد.
دستاوردهای او در قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا با پورتو در سال 2004 و اینتر در سال 2010 بسیار چشمگیرتر به نظر میرسد زیرا ثروتمندترین باشگاهها بهطور فزایندهای وارد کار شدهاند. اما او دیگر پیشتاز توسعه تاکتیکی نیست و تصمیمش به یک ضد بارسایی، در واقع به این معنی است که او به شکل صریحی یک چهره قدیمی در فوتبال به حساب میآید. مانند یک بافنده که نشان میدهد پارچه او نه با ماشین بافندگی، بلکه با دست تولید شده است.
او مانند نیل وارناک (مربی نوستالژیک) یا استیو دیویس (اسنوکرباز بازنشسته) یا جان میجر (سیاستمدار سرشناس قدیمی) است. چهرهای از گذشته که ویژگیهای خاصی دارد. ویژگیهایی توامان آزاردهنده و البته آشنا که به نوعی تسلیبخش شده است. مانند پلی نوستالژیک به گذشته. گذشتهای که بینقص نبود و حتی در آن رد پای عوامل سرسخت رژیمهای خارجی هم دیده میشد. عواملی که البته این نجابت را داشتند تا وانمود کنند صرفا یک الیگارش هستند (رومن آبراموویچ) . با این حال تقریبا همه افراد در ورزش ذاتا نوستالژیک هستند و در نهایت خوشحال خواهند بود اگر فقط با نامهای نیمه فراموش شده خود یاد آورده شوند.
مورینیو تغییر نکرده است ؛ او در چند هفته گذشته با یک کمکداور درگیری پیدا کرد. هنگامی که در تاتنهام بود با مدیریت تیم به مشکل خورد و چیزهایی از این دست. اما این اخبار بیشتر بهانههایی هستند برای اینکه مردم همچنان صدای او را بشنوند. حداقل فعلا! زیرا اگر او به یک تیم بزرگ مثل پاری سن ژرمن برود شرایط عوض خواهد شد.
20 سال پس از اولین فینال جام یوفا، زمانی که پورتوی تحت هدایت او با اتلاف وقت و تظاهر به مصدومیت به سبک مورینیوی بزرگ، سلتیک را در سویل شکست داد، اینبار تیمش مقابل سویا قرار میگیرد. فینالی که در بالاترین سطح نیست. تراز مالی رم در تابستان گذشته منفی ۵۸ میلیون یورو بود. مورینیو دیگر با خدایان دست و پنجه نرم نمیکند. اما او سال گذشته با همین شرایط قهرمان لیگ کنفرانس شد و همچنان هم مردم را آزار میدهد.
به مدت 15 سال بازی در بالاترین سطح مربوط به مالکیت توپ و پرس پرفشار و بازی با پای رو به جلو بود، اما زمانی که بارسلونا در سال 2008 پپ گواردیولا را به مورینیو ترجیح داد همهچیز تغییر کرد. چیزی که مورینیو همیشه به آن مشکوک بود. او این را تایید هم کرده است: اینکه باشگاه هرگز بهطور کامل او را به عنوان مربی اواخر دهه نود نپذیرفته است. در واقع آنها همیشه طرفدار خودشان بودند درحالی که او تبدیل به یک ضد بارسا شده بود. در تناقض با بازی همباشگاهیانش. بهطور واضح اگر آنها میخواستند با توپ بازی کنند، او میتوانست بدون توپ بازی کند.
پورتو و چلسی هر دو تا حدی شکل بازی مورینیو را داشتند. زمانی که او کاملاً به نماد یک ضد فوتبال تبدیل شد و در تضاد مستقیم با گواردیولا قرار گرفت. او در مورد اصول خود مبنی بر اینکه کسی که توپ را تصاحب کند، ترس را نیز همراه دارد، توضیحاتی ارایه کرد. در واقع کل دوران حرفهای او پس از چلسی را میتوان به عنوان یک فرد منفعل در مقابل تهاجمهای طولانی مدت در نظر گرفت. اما بعد از این مدت طولانی، چیزی نسبتا باشکوه در مورد او نهفته است.
15 سال گذشته لحظات خاص خودش را داشته است. مورینیو پس از کنار گذاشته شدن، مانند خانم هاویشام، در یک عمارت کهنه و پوسیده عزلت نشین نشد . او قصد داشت که قلب یک هوادار آرمانگرا را بشکند. اگرچه قلب آندره ویلاس بواس (رقیب او در مربیگری) به هر حال از فوتبال شکسته شد. دستاوردهای او با اینتر قابل توجه بود، و آن بازی برگشت نیمه نهایی در سال 2010، پیروزی در برابر شکست با 10 نفربازیکن و 19 درصد مالکیت توپ، نشاندهنده انتقام بزرگ او از بارسلونا بود که درنهایت با پیروزی در لالیگا با رئال مادرید در 12- 2011به موفقیتهای گواردیولا پایان داد.
به نظر میرسید گواردیولا از جدال دو سالهاش در اسپانیا با مورینیو خسته شده بود اما شواهد نشان میداد که این کشمکش و درگیری بیشتر از جانب مورینیو بوده است. از یک زمانی به بعد هم دورههای افول او در منچستریونایتد و تاتنهام آغاز شد. او حتی بعد از آن قهرمانی آخر لیگ با چلسی اخراج شد. اتفاقی که در دسامبر فصل بعد رقم خورد.
مورینیو در نهایت یونایتد را به مقام دوم لیگ برتر رساند و همچنین مدعی قهرمانی در جام اتحادیه و لیگ اروپا شد. یونایتد از آن زمان تاکنون با 81 امتیازی که زیرنظر مورینیو در فصل 18-2017 کسب کرده بود، برابری نکرده و حتی تا زمانی که قهرمانی در جام اتحادیه در این فصل را به دست نیاورده بود جام دیگری نیز کسب نکرده بود.
مورینیو تاتنهام اسپرز را به رده ششم رساند و بعد از اخراج، یک هفته قبل از فینال جام لیگ 2021 آنها را به رتبه هفتم رساند: این ممکن است دستاورد بزرگی به نظر نرسد و تاتنهام در فصل بعد تحت هدایت آنتونیو کونته به لیگ قهرمانان اروپا راه یافت، اما هیچ کس نمیتواند واقع بینانه ادعا کند که وضعیت باشگاه اکنون بهتر از زمانی است که مورینیو رفت.
با این حال، به این سادگی نیست که یک باشگاه رو به افول، مورینیو را تبرئه کند، اینکه او شجاعانه با شکست مبارزه کرد. با این حال، منصفانه نیست این گونه فکر کنیم که سردرگمیها و مسائلی که او از خود بر جای گذاشت بتواند آنقدر طولانی شود که باعث شود او را مسبب مشکلات بدانیم. در عوض این احتمال وجود دارد که باشگاهها در طول یک دهه گذشته تنها زمانی به مورینیو روی آوردهاند که در سراشیبی سقوط قرار دارند و او یار و یاور آنها برای جلوگیری از افول بیشتر بوده است. به هر حال، بسیار آسانتر است که امیدوار باشیم یک مربی کاریزماتیک بتواند همهچیز را تغییر بدهد تا اینکه واقعا یک روند اصلاحی مناسب را اجرا کند.
مورینیو میتوانست محو شود. اکنون او ۶۰ساله است و مطمئنا نیازی به پول ندارد. اما فوتبال هنوز روی او تسلط دارد. حالا دیگر آن کسی نیست که روزگاری بود و چه قدر متاثرکننده است که این شخصیت دیده نشود و ندرخشد.
دستاوردهای او در قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا با پورتو در سال 2004 و اینتر در سال 2010 بسیار چشمگیرتر به نظر میرسد زیرا ثروتمندترین باشگاهها بهطور فزایندهای وارد کار شدهاند. اما او دیگر پیشتاز توسعه تاکتیکی نیست و تصمیمش به یک ضد بارسایی، در واقع به این معنی است که او به شکل صریحی یک چهره قدیمی در فوتبال به حساب میآید. مانند یک بافنده که نشان میدهد پارچه او نه با ماشین بافندگی، بلکه با دست تولید شده است.
او مانند نیل وارناک (مربی نوستالژیک) یا استیو دیویس (اسنوکرباز بازنشسته) یا جان میجر (سیاستمدار سرشناس قدیمی) است. چهرهای از گذشته که ویژگیهای خاصی دارد. ویژگیهایی توامان آزاردهنده و البته آشنا که به نوعی تسلیبخش شده است. مانند پلی نوستالژیک به گذشته. گذشتهای که بینقص نبود و حتی در آن رد پای عوامل سرسخت رژیمهای خارجی هم دیده میشد. عواملی که البته این نجابت را داشتند تا وانمود کنند صرفا یک الیگارش هستند (رومن آبراموویچ) . با این حال تقریبا همه افراد در ورزش ذاتا نوستالژیک هستند و در نهایت خوشحال خواهند بود اگر فقط با نامهای نیمه فراموش شده خود یاد آورده شوند.
مورینیو تغییر نکرده است ؛ او در چند هفته گذشته با یک کمکداور درگیری پیدا کرد. هنگامی که در تاتنهام بود با مدیریت تیم به مشکل خورد و چیزهایی از این دست. اما این اخبار بیشتر بهانههایی هستند برای اینکه مردم همچنان صدای او را بشنوند. حداقل فعلا! زیرا اگر او به یک تیم بزرگ مثل پاری سن ژرمن برود شرایط عوض خواهد شد.
20 سال پس از اولین فینال جام یوفا، زمانی که پورتوی تحت هدایت او با اتلاف وقت و تظاهر به مصدومیت به سبک مورینیوی بزرگ، سلتیک را در سویل شکست داد، اینبار تیمش مقابل سویا قرار میگیرد. فینالی که در بالاترین سطح نیست. تراز مالی رم در تابستان گذشته منفی ۵۸ میلیون یورو بود. مورینیو دیگر با خدایان دست و پنجه نرم نمیکند. اما او سال گذشته با همین شرایط قهرمان لیگ کنفرانس شد و همچنان هم مردم را آزار میدهد.
اعتماد
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.