اهمیت سینمای کمدی در گفتوگو با مهرزاد دانش، منتقد سینما
کمدی به مثابه خودفراموشی/چرا ژانر کمدی با قدمت و پیشینه بالا نتوانسته در ایران جریانساز باشد؟
ساعت24-نگاهی به تاریخچه سینمای ایران نشان میدهد به موازات شکلگیری سینما در ایران، فیلم کمدی هم ابراز وجود کرد، از این حیث میتوان گفت عمر سینمای کمدی در ایران به حدود یک قرن میرسد، از آبی و رابی و حاجی آقا آکتور سینما، آقای هالو، خانه قمر خانم و ممل امریکایی که به قبل از انقلاب اختصاص دارند تا فیلمهایی نظیر آدم برفی، اجارهنشینها، دایره زنگی، مهمان مامان و... که بعد از انقلاب ساخته شدند و مخاطبان خوبی را به خود جذب کردند
ما با مهرزاد دانش منتقد و کارشناس سینما درباره چرایی این موضوع گفتوگویی انجام دادیم و از او پرسیدیم چرا سینمای ایران نتوانست تجربه خوب کمدیهای دهه شصت را تکرار کند و چرا جریانساز نیست؟
جناب دانش اگر موافق باشید در ابتدای بحث از تعریف فیلم کمدی شروع کنیم، به نظر شما ملاکها و قواعد فیلم کمدی چیست؟ به هر فیلم شادی عنوان فیلم کمدی داده میشود؟
ژانر کمدی از نامنطبق شدن پدیدههای منطبق ریشه میگیرد. این عدم انطباق میتواند فیزیکی یا جسمانی باشد؛ مثل کنار هم قرار گرفتن یک زوج چاق و لاغر که انطباق بدنی باهم ندارند؛ میتواند به هم ریختگی فضایی نرمال باشد؛ مثل کیک پرتاب کردن مهمانها به صورت یکدیگر در یک مجلس ضیافت، میتواند تضادهای رفتاری باشد یا موقعیتی و از این قبیل تا آن حد که در فرد بیننده به دلیل القای حس تعجب از این عدم انطباقها، خنده بیافریند. البته گاه خنده ممکن است ناشی از شادی و انبساط خاطر نباشد که خب در آن صورت پوزخندی است به آشفتگیهای موقعیتی و حتی فلسفی که زیرژانر کمدی سیاه نمونهای از این پدیده است.
از آنجایی که سینمای ایران قواعد مختص به خود دارد، در سینمای ایران چه تعریفی از فیلم کمدی میتوان ارایه داد؟ یا اصلا سینمای کمدی در ایران تعریف خاصی دارد؟
تعریف و قواعد ژانر ثابت است و با انتساب ملیت و کشور و اقلیم تفاوت نمیکند. فیلم جنگی، کمدی، ملودرام، وحشت و... فرقی ندارند در کجا ساخته شوند؛ همگی از یکسری فرمول تبعیت میکنند که زیرساخت آن ژانر را شکل میدهد. آنچه مثلا کمدی ایرانی را با کمدی ژاپنی و کمدی ایتالیایی را با کمدی فرانسوی متمایز میکند، زمینههای بومی این اقلیمها است. در ایران ممکن است رفتارهایی اجتماعی یا عاداتی فرهنگی رایج باشند که مثلا در آلمان نباشد و برعکس. در کمدی ایرانی روی این رفتارها و فرهنگها به شرط قرار دادنشان در آن فرمولِ «عدم انطباق» تاکید میشود و در کمدی آلمانی هم روی مناسبات رفتاری خاص اقلیمی شهروندان این کشور. برای همین من تعریف مجزایی از کمدی ایرانی نسبت با مفهوم اصلی این ژانر ندارم. تفاوت در زمینههای فرعی بومی است.
با مثال بیشتر توضیح میدهید؟
مثلا خواستگاری کردن در ایران آدابی متفاوت از امریکا دارد. اگر کسی بخواهد درباره پدیده خواستگاری فیلم کمدی بسازد؛ نوع ایرانیاش میتواند شوخی با آدابی مانند دیدار اولیه خانوادهها یا مراسم بلهبرون یا پاتختی و از این قبیل باشد، اما در امریکا شوخیها میتواند با زانو زدن خواستگار مقابل دختر دلخواه یا مراسم کلیسا باشد. فرمول کمدی در هر دو، یکی است؛ فقط آداب بومی به عنوان سوژه متفاوت است.
هر وقت در ایران صحبت از فیلم کمدی استاندارد ولی در عین حال مخاطبپسند میشود بیگمان اجارهنشینها در ذهن جای میگیرد ولی فیلمهای مهمتری هم در این گونه در سینمای ایران ساخته شده، موافقید؟
به این دلیل که اجارهنشینها قطعا نقطه عطف مهمی در سینمای کمدی ایران است و بعد از گذشت دههها، همچنان سرحال است و بسیار میخنداند و این نشان از ماندگاری این اثر در تاریخ سینمای ایران دارد که جانمایهاش هم در هر مقطعی از این تاریخ همچنان پویا است. در پی این اثر، میتوانم از دایره زنگی (پریسا بختآور) هم نام ببرم که از قضا آن هم درباره بیانطباقیهای رفتاری و فرهنگی داخل یک آپارتمان است. انگار بهترین کمدیهای سینمای ایران بحث آپارتماننشینی را برگردان مناسبی در بیان تضادهای اجتماعی دانستهاند.
جناب دانش! اینجا پرانتز باز کنیم با این پرسش که کمی درباره سینمای کمدی قبل از انقلاب هم صحبت کنیم، در آن زمان این نوع فیلمها چه خصوصیات بارزی داشتند؟
اولین تولیدات سینمایی ایران، با نمونههای کمدی رقم خورد: آبی و رابی، حاجی آقا آکتور سینما و واریته بهاری. این نمونههای اولیه موقعیتهای سادهای را برای خنداندن تماشاگر در نظر گرفته بودند؛ چیزهایی مانند عوضی گرفتن پرهای ریختهشده از بالش با بارش برف و در پی آن چتر گرفتن بر سر. این رویکرد تا حد زیادی کپیبرداری از مصداقهای خارجی بود؛ کما اینکه آبی و رابی اصلا از فیلم دانمارکی پات و پاتاشون گرتهبرداری شده است. ماجرا بعدا رنگ و بویی غلیظتر گرفت و عنصر خنده نه تنها در فیلمهای کمدی که حتی در فیلمهایی متعلق به گونههای دیگر هم جریان داشت و معمولا در کنار قهرمان داستان یک نوچه هم با تمهیداتی مانند لهجه یا اندام ویژه، مشغول لودهپراکنیهای آنچنانی بود. سینمای ایران تا دههها بعد از پیدایش، گرفتار ابتذالی بود که در وجه کمدیاش، با لودگی تعریف میشد.
وضعیت فیلمهای کمدی در جهان چطور است؟ در دیگر کشورها هم آیا وضعیت فیلمهای کمدی رو به رکود است؟ هر از گاهی نمونههای خوبی میبینیم، موافقید؟
در سینمای جهان هم که اتفاقا باز با الگوهای کمدی در سینمای صامت آغاز شد و نمونههای درخشان آن در سینمای چاپلین و لوید و لندر و کیتون همچنان خندهآور است، روند این ژانر اوضاع رو به بهبود ندارد و تنزل شدید بر آن چیره است. هر ازگاهی با فیلمهای برادران کوئن، مارتین مکدونا و وودی آلن البته کمی تا قسمتی اوضاع متفاوت میشود و پدیدههایی غافلگیرکننده مانند کودا هم که دو سال قبل اسکار بهترین فیلم را گرفت، بر این تفاوت میافزایند، اما در روند کلی، آنجا هم لودگی بیداد میکند و از شوخیهای کلامی یا بصری مهوع جنسی تا بذلهگوییهای دلقکمابانه و شکلک درآوردن، نام کمدی به خود گرفته است.
اینجا با دو پرسش روبه رو هستیم؛ اول اینکه چرا سینمای ایران نتوانست تجربه خوب کمدیهای دهه شصت را تکرار کند البته تک و توک فیلمهای خوبی این وسط بودند اما در یادها نمیمانند، مثل ورود آقایان ممنوع...
کمیت سینمای کمدی ایران با وقوع انقلاب با وقفه مواجه شد که بحث جنگ تحمیلی نیز دامنههای آن را محدودتر کرد؛ اگرچه در همین دوران نمونههای مثالزدنی و باکیفیتی مانند خانه آقای حقدوست، اجارهنشینها، مردی که زیاد میدانست، تحفهها و اتوبوس ساخته شد. بعد از پایان جنگ رفتهرفته جریان کمدی دوباره احیا شد، منتها با رویکردی احتیاطآمیز که بار بیشترش هم روی آثار شاد کودکانه استوار بود. در نیمه دهه هفتاد، برای اولینبار موج طنزهای سیاسی روی پرده سینما به راه افتاد: مرد عوضی، مومیایی ۳، بوی خوش زندگی، نان و عشق و موتور هزار و... و فراتر از آن طنزهایی که ناظر به نقدهای اجتماعی مبتنی بر ریاکاری مذهبی و رانتهای صادره از حوزه قدرت بود. اما از اواسط دهه ۱۳۸۰ پیشموج جدیدی بر این روند افزوده شد که حاکی از روندی رو به انحطاط بود. اگر از برخی موفقیتهای مقطعی و فردی مانند دایره زنگی صرفنظر کنیم، این دوران را باید دوران بازگشت به فیلمفارسی نامید، چراکه مجددا کمدیهای سخیف به شکلی انبوه روانه بازار اکران میشد. عمده فیلمهای کمدی، حالا دیگر بر نوعی لودگی استوار بود که از دمدستترین و پیشپاافتادهترین ابزار برای خنداندن مخاطب بهره میبرد و در این مسیر حتی گاه با حوزههایی شوخی میشد که به نظر میرسد تا قبل از این جزو خطوط قرمز شرعی و مذهبی است. حالا دیگر به جای کودکانهها و اجتماعیات و سیاسیات و حتی موقعیتهای خانوادگی، با باد معده و استفراغ و اشارات صریح به اسافل اعضا و کارکردهایشان و دشنامهای چارواداری و قر کمر و جوکهای اساماسی و... قرار بود تماشاگر بخندد و اوج این روند در پروژه اخراجیها بود و طرفه آنکه این فیلم، مورد حمایت گسترده محافل رسمی نیز واقع شد. به همین، اقتباسهای روزافزون از فیلمفارسیهای شاخص را هم بیفزایید. این روند از آن مقطع تا به حال همچنان سینمای کمدی را تسخیر کرده است.
و پرسش دوم اینکه به نظر شما چرا ژانر کمدی در ایران مثل قدیم جریانساز نمیشود؟
سینمای کمدی ایران به جز لایههای لودهوارش، معمولا جریانساز نبوده. واقعا چند فیلم کمدی در تاریخ سینمای ایران میتوان نام برد که ارزش نسبی سینمایی داشته باشند و در عین حال جریانساز هم بوده باشند؟ نهایتا ۲۰ فیلم خوب کمدی در کل سینمای ایران ممکن است داشته باشیم که هیچیک هم به آن معنی که الگو برای ساخت فیلمهای بعدی باشند، نبودهاند.
درحالی که بزرگترین فیلمسازان جهان کمدیکار بودند و وقتی به پیشینه سینمای کمدی در ایران نگاه میکنیم کارگردانان شاخصی در این حوزه کار کردند حتی ناصر تقوایی هم در این حوزه کار کرده (ای ایران)، اما در دهههای اخیر آنقدر کمدی ایرانی دستمالیشده و سخیف شدهاند که فیلمسازهای ایرانی بعضا خجالت میکشند سراغ این گونه سینمایی بروند. نظر شما چیست؟
یکی از ریشههای وضع موجود را میتوان در منفعتانگاری فارغ از کیفیت بسیاری از تهیهکنندگان سینما در موقعیت کنونی دانست. سالهاست که بحران مخاطب تبدیل به یکی از معضلات جدی اکران در سینمای ایران شده و در این باره احتمالا اساسیترین راه نزد سازندگان و تهیهکنندگان این جور فیلمها، آن بوده است که رونق بخشیدن به بازار سادهپسندی میتواند فروش کم فیلمها و عدم استقبال مخاطب از سینما را جبران کند. از همین رو با بهرهگیری از موضوعات پیشپاافتاده خانوادگی مانند ازدواج و طلاق و حسادت هووها به یکدیگر یا مایههای نازلی مانند انداختن قهرمان داستان در حوض و با زیرشلواری راه رفتن و دیالوگپردازیهای سخیف که معمولا هم ایهامی دال بر معانی کنایی جنسی داشت، تلاش شد تا پای تماشاگر گریزان از سینما، به این بهانه هم که شده، دوباره به سینما باز شود. آنچه سیاستگذاران این موقعیت از آن غافل بودند، این بود که به جای راهحل اساسی برای معضل اکران، دست به دامان سهلالوصولترین راهکار شدند و غافل از ریشههای بنیادین زدگی تماشاگر از سینما که در مصداقهایی مثل سالنهای نامناسب نمایش، ضعف فیلمها، بیتناسبیشان با رویه و حال و هوای روز، سانسور، تنبلی فیلمنامهنویسان و فیلمسازان در استخراج موضوعات نوین از متن و بطن زندگی مردم و... جریان داشت، لایههایی سطحی را صرفا دیدند و رویش انگشت تاکید گذاشتند. در کنار این موضوع البته رسانههای جایگزین مثل شبکههای خانگی و ماهواره و... هم مزید بر علت شده بود تا مخاطب قید رفتن به سینما را بزند و حالا سینماگران درصدد بودند تا با احیای بخش نازل همین رسانهها در سینما، مثلا جبران مافات کنند. اما دریغ که این راهحل، نه تنها تغییر محسوسی در کلیت بحران مزبور ایجاد نکرد که موجبات تنزل شدید و رو به انحطاط ذائقه هنری و سینمایی تماشاگران را نیز فراهم ساخت.
بحثی هم که وجود دارد بعضا در نظرسنجیها وقتی نظر مخاطبان را پرسوجو میکنیم آنها هم از تماشای این نوع فیلمهای کمدی ناراضیاند اما ناچارند برای لحظاتی که از زندگی فارغ شوند برای این نوع فیلمها هزینه کنند، چرا؟
روانشناسان در مزیت خنده و خندیدن و خنداندن بسیار گفتهاند. طبق نظر روانشناسان اجتماعی، خنده (فارغ از گونههای خاصش مثل استهزا) میتواند در افزایش همبستگی و صمیمیت اعضای جامعه موثر باشد و بسیاری از تنشهای موجود بین اعضای جامعه را کاهش دهد. آیا ساخت فیلمهای کمدی در شکل تولید انبوه در سالهای اخیر مبتنی بر این اصل بوده است؟ سالها پیش مرحوم یدالله صمدی در فیلم معجزه خنده، داستانی را روایت کرد که پزشکی در یک آسایشگاه روانی برای مداوای بیماران افسرده خود، از تکنیک خندهدرمانی استفاده کرد و به موازاتش عشق به همنوع را هم در روحیه بیماران تزریق کرد و به نتایج مثبتی رسید. بله... با خنده میتوان دردها را فراموش کرد، اما آنچه به عنوان کارکرد این فیلمها در عصر حاضر در ذهن بیشتر تداعی میشود، نه فراموشی دردها که گویی یک جور خودفراموشی نزدیک به الینه شدن است؛ خندهای از سر ناآگاهی و نه خندهای ناشی از تدبر و تفکر. دیگر آنکه مدتهاست که در جامعه ما گفتمانها و ادبیات و کنشها رو به عوامانگی برده است. انگار هر چه سادهتر و بلکه سادهانگارانهتر و حتی ابلهانه سخن برانیم، فضیلتی بیشتر دارد. نیازی به فکت آوردن از مصداقها نیست. کافی است با مطالعه چند سخنرانی یا چند ایده اجتماعی از جانب برخی صاحبان منصب و صدارت، بر این نکته واقف آییم. طبیعی است که سینما نیز به عنوان جزئی از پدیدههای اجتماعی و رسانهای، خالی از این جریان نیست. عوامگرایی اکنون در سینما جای نخبهگرایی را گرفته است و فارغ از اینکه بر سر ذائقه هنری و زیباییشناسانه تماشاگر چه میآید، ارزش یک فیلم، همپای تعداد و ارزش ریالی بلیتهای فروختهشده در نظر گرفته میشود. به عبارت دیگر این اوضاع، نه از سر صرفا سودخواهی و نه به قصد نشاطآفرینی، بلکه خود معلولی است که در بستر فرهنگ و گفتمان عوامانگی پرورش مییابد. این روند البته قطعا شادیهایی آنی و نازل در تماشاگر سینما خلق خواهد کرد؛ اما با تهی ساختن ذهن او از تدبر و تامل و ارج نهادن به هرچه سادهتر اندیشیدن. سینمای کمدی ایران اکنون آینهای در مقابل هژمونی فرهنگی و گفتمانی و گفتاریای است که سیطره خود را روی ساحتهای مختلف اجتماع افکنده و انگار به جای تسکین موقت درد، در پی رواج نوعی بیتفاوتی به دنیای پیرامون است؛ همان که فردین گنج قارون با آواز و چهچهه شعارش را میداد: بزن بر طبل بیعاری که آنهم عالمی دارد...
چه کار باید کرد از این پتانسیل موجود در فیلمهای کمدی بهره برد؟
الان وخامت اوضاع سینمایی، فراتر از ژانر کمدی است. در نبود جریانهای سینمایی مستقل قوی، قاعدتا دو نوع سینما پر و بال میگیرد: یکی سینمای فرمایشی که در شکل عادی، عاری از استقبال مخاطب است و دیگری سینمای لوده که اگر هم استقبالی داشته باشد، عاری از تاثیر فرهنگی مناسب است. برای احیای سینمای ایران، اعم از کمدی و غیرکمدی، نیاز به پوستاندازی جدی در ساختار و سیاستگذاری است که این نیز خود تابعی است از متغیرهای جدیتر در عرصه کلان اجتماعی و سیاسی کشور.
یکی از ریشههای وضع موجود را میتوان در منفعتانگاری فارغ از کیفیت بسیاری از تهیهکنندگان سینما در موقعیت کنونی دانست. سالهاست که بحران مخاطب تبدیل به یکی از معضلات جدی اکران در سینمای ایران شده و در این باره احتمالا اساسیترین راه نزد سازندگان و تهیهکنندگان این جور فیلمها، آن بوده که رونق بخشیدن به بازار سادهپسندی میتواند فروش کم فیلمها و عدم استقبال مخاطب از سینما را جبران کند. از همین رو با بهرهگیری از موضوعات پیشپاافتاده خانوادگی مانند ازدواج و طلاق و حسادت هووها به یکدیگر یا مایههای نازلی مانند انداختن قهرمان داستان در حوض و با زیرشلواری راه رفتن و دیالوگپردازیهای سخیف که معمولا هم ایهامی دال بر معانی کنایی جنسی داشت، تلاش شد تا پای تماشاگر گریزان از سینما، به این بهانه هم که شده، دوباره به سینما باز شود.
اعتماد
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.