تحلیلی بر سریال وراثت «Succession» فصل اول تا چهارم 2023 - 2018 به کارگردانی جسی آرمسترانگ
امپراتوری رسانه
ساعت24-«Succession» با ترجمه فارسی مصطلح شده «وراثت»، سریالی در چهار فصل و مجموعا 39 قسمت که پخش آن از اواخر بهار سال 2018 میلادی در دستور کار شبکه HBO قرار گرفت که پس از شروع اپیزودهای اولیه فصل اول تماشاگران زیادی را به خود جذب کرد و با اقبال روزافزونی مواجه شد، جوایز مختلف آکادمیها و جشنوارههای بینالمللی برای بازیهای روان و تاثیرگذار و فیلمنامه ادامه یافت و با روند عرضه فصل سوم و اخیرا آخر سریال با افت مخاطب همراه نشد تا «وراثت» در 250 سریال برتر ادوار جهان در رتبه کنونی 56 قرار بگیرد.
ردپای مهیب رسانهها در قالب برنامههای تلویزیونی و ویدیویی و شبکههای مجازی اگرچه اتفاقی نوظهور در ژانر درام اجتماعی نیست، اما نقش تعیینکننده آن در برخی تصمیمات مهم با کمک سوگیریهای خبری، انسان معاصر و امروزی را بیش از پیش به سوی بردگی و احساس نیاز و عدم استقلال پیش میبرد، روندی که در سریال «وراثت» در لایههای زیرین پلات با ظرافت به آن پرداخته است.
تیتراژ اولیه سریال که تلفیقی از شخصیتهای واقعی و برساخت است با تم موسیقی پیانوی «نیکلاس بریتل» امریکایی و جوان همراه میشود تا جذابیتهای بصری را به موتیفی نوستالژیک ضمیمه کند.
«وراثت» در قالب ژانری «کمدی- درام» و در فضای طنز دیالوگ محور بر اساس شخصیتپردازیهای نشات گرفته از طبقه مرفه جامعه امریکایی ارایه شده است. طنزی که روی دو لبه درام ساتیری و البته سیاه پیش میرود تا در آن رذایل، حماقتها، سوءاستفادهها و کاستیهای انسانی اغلب به قصد افشاگری به تمسخر گرفته شوند. شرمساری مبتنی بر نقایص افراد، شرکتها، دولت یا خود جامعه که برای بهبود آن با این قبیل تخریبها پیش میرود. اگرچه درام ساتیری معمولا طنزآمیز است، اما هدف اصلی آن اغلب انتقاد اجتماعی سازنده است که از شوخطبعی برای جلبتوجه به موضوعات خاص و گسترده در جامعه استفاده میکند، روندی که سریال پیش روی نیز از آن سود میبرد تا مناسبات اجتماعی و خصوصیات فردی شخصیتها را با کنشها و واکنشهای «زبانی-کلامی» و بعضا فیزیکی مترادف کند.
رک بودن و صراحت لهجه مالکین غولهای رسانه در قالب توهینها و فحاشی و افشاگری با نگاه بالا به پایین سنگبنای روابط اجتماعی سلطهجویانه را توسعه میدهد. روابطی که از نزدیکترین افراد خانواده و تاثراتش بر یکدیگر شروع میشود تا به سایرین و رقبای شغلی بسط مییابد. بهطور مثال رابطه زناشویی «تام» داماد خانواده «رُوی» با همسرش «شیوان» تحت تاثیر قدرت برگرفته از هلدینگ رسانهای پدر خانواده است، با مرگ «لوگان» مالک اصلی هلدینگ به سبب ارتقا و تثبیت مقامهای شغلی هر یک از زوجین با لبههای تیز سیاسی گاهی تا مرز جدایی پیش میروند تا جایی که هر دوی آنها برای بچهای که «شیوان» در فصل چهارم از «تام» باردار است کمترین ارزش را قائل هستند. رکن اصلی و سازنده زندگی زناشویی نهتنها روابط ساده بر پایه عشق و احترام نیست، بلکه جای آن با حرص و طمع و رقابت برای تصدیگری پستهای مهم به جنگی جدی میان خانواده بدل میشود، این مثال را میتوان به سایر روابط خانواده چون مادر خانواده یا سه برادر دیگر «شیوان» به نامهای «کنور»، «کندال»و«رومن» نیز تعمیم داد.
خانواده «ROY» جملگی دارای آسیبهای روانی جدی از زمان نوجوانی تا دوره حال هستند که عمدتا از شخصیت خشک و خشن پدر ریشه میگیرد. آسیبهایی که در قالب تروما هیچ یک از آنان را برای تصدیگری ریاست هلدینگ رسانهای «رُوی استار» واجد شرایط نمیبیند. پدر خانواده برای تنفیذ حکم ریاست و تعیین جانشین خود بارها و بارها فرزندانش را مورد آزمایش قرار میدهد و هر بار که فرزندانش او را ناامید میکنند بیشتر متوجه میشود که او برای جانشینی خود دچار بلاتکلیفی و سردرگمی است تا جاییکه رفتهرفته از فصل سوم به فکر فروش امپراتوری رسانهای خود میافتد. از سویی فراگیر شدن قدرت شبکههای مجازی ترسی در وجود «لوگان» به راه انداخته و او با تکثر و تکامل تکنولوژی متوجه شده که دیگر با فرمولهای قدیمی نمیتواند رشدی را برای شرکتهای اقماری خود قائل شود و از سوی دیگر تردید او در انتخاب جانشینی مطمئن برای خودش او را به دو راهی تاریکی کشانده است تا همواره او تا فصل آخر (چهارم) که به پایان عمرش نیز نزدیک شده نتواند تصمیم قاطعی برای جانشینی و تصدی مقام ریاست خود بگیرد. از سوی مقابل جبهه خانوادگی برای رقابت و تصاحب در نوع خود جالب توجه است. فرزندان بلندپرواز خانواده «رُوی» با انبوهی از توهمات و بازیهای سیاسی طرف هستند تا جاییکه پس از مرگ پدر خانواده در فصل چهارم هر یک از آنان به گرگهای جوانی برای تصاحب تاج و تخت پدر بدل میشوند.
مراسم خاکسپاری «لوگان» به صحنهای از اعترافات برادر بزرگ وی و فرزندانش در خطابهها و نطقهای ایراد شده از پشت تریبون تبدیل میشود. حصول طنز زبانی در تمامی سکانسها به چشم میخورد، بهطور مثال در زمان خاکسپاری «لوگان»، او با خریداری مقبره خانوادگی که در مزایده با قیمتی به نسبت پایین برنده شده است دستاویزی میشود تا فرزندانش او را به سخره بگیرند و غم از دست دادن او را برای لحظاتی فراموش کنند.
استفاده متعدد و متکثر «جسی آرمسترانگ» سازنده سریال از مکانهای تجملی و لوکس، «وراثت» را به یکی از پرهزینهترین سریالهای تاریخ بدل کرده است. صحنههای که با تشریفات و مراسمهای متنوع و پرخرج، جزییات و سبک زندگی خانواده مفروض را به تصویر میکشد.
کیفیت دیالوگها در سریال «وراثت» بالاست و بخشی از دیالوگها با زیرمتنهای موجود در آنها به لایههای عمیقتری از معنا و ارتباطات رسوخ میکند. نویسنده اصلی دیالوگهای سریال خود را در دایره واژگانی محدود و پیش پا افتاده گرفتار نمیکند و گاهی از زبان نویسندگان بزرگی چون شکسپیر و تولستوی و سایرین ادبا و فلاسفه فکتهایی را در جهت بهبود طنز زبانی ارایه میدهد که به نظر انتخابی هوشمندانه برای طبقه الیت جامعه است که جان کلام را در زیرمتنها جستوجو میکنند.
شخصیتهای اصلی به دلیل حس رقابت و برتریجویی به نوعی از ادبیات وابسته به جملات کوتاه و GAG با تکیهکلامهای مخصوص هر شخصیت و گاهی با لکنتهای بیانی توام میشود، تاییدیهها با تکرارهای کوتاه توام میشود که این روند بهصورت الگویی تکرار شونده برای برخی شخصیتهای اصلی سریال مانند «گِرِگ» دستیار «تام» و «رومن» و «شیوان» قابل تامل است. الگویی که از ناپایداری روابط و نسبی بودن آنها خبر میدهد.
هوش و سیاست ذاتی «شیوان» دختر خانواده در برابر زور و قدرت زئوس تایپ برادرش «کندال» و بذلهگوییهای «رومن» که از قوس شخصیتی «اروس» تبعیت میکند، قرار میگیرد. برادر بزرگ خانواده به دلیل حس فقدان مادرش و نداشتن الگوی آنیمایی در کودکی و نوجوانی به شخصیتی وابسته بدل شده، شخصیتی که توان اداره امور مختلف شغلی را در خود نمیبیند، او و برادرانش و تنها دختر خانواده به دلیل ترک خانه توسط مادرشان در سنین پایین، در زندگی خانوادگی دارای ضعفهای عمده شخصیتی هستند که وجود پدری سختگیر آنها را به سوی یک ویرانی مطلق سوق داده است.
شخصیتهایی که حواشی بر آنان غالب است، اگرچه که پس از مرگ پدر آنها تلاش میکنند تا بر حاشیهها فائق آیند اما گاهی در کش و قوسهای رفتاری و ارتباطی موفق نشان نمیدهند. قسمت دهم از فصل چهارم که تعیین سرنوشت شخصیتها و آینده هلدینگ «رُوی استار» را مشخص میکند با تعلیقی غافلگیرکننده در پایانش همراه است. «کندال» که به حرص و طمع برای کسب مقام ریاست بیش از همه عطش نشان میدهد در عطش سیریناپذیر خود باقی میماند، «رومن» بیشتر از همیشه با ترسهای وجودیاش که ریشه در نوجوانی دارد روبهرو میشود تا او در پایان سریال به استیصال کامل درآید و «کنور» برادر بزرگ نیز به همین گونه با عدم باور و مشکل وابستگی محض باقی میماند و «شیوان» نیز که همیشه در بازی مکر و سیاست چون تلفیقی از یک آتناتایپ و اریستایپ جلوه کرده به ناچار با «تام» همسرش تجدید رابطه میکند تا از ارتقای پستی همسرش به عنوان مدیرعامل جدید بیشترین بهره را ببرد. بیشک دیدن سریال «Succession» برای کشف برخی روابط اجتماعی در حوزه کلان قدرت و درک درون ساختاری از غولهای رسانهای توصیه میشود.
ردپای مهیب رسانهها در قالب برنامههای تلویزیونی و ویدیویی و شبکههای مجازی اگرچه اتفاقی نوظهور در ژانر درام اجتماعی نیست، اما نقش تعیینکننده آن در برخی تصمیمات مهم با کمک سوگیریهای خبری، انسان معاصر و امروزی را بیش از پیش به سوی بردگی و احساس نیاز و عدم استقلال پیش میبرد، روندی که در سریال «وراثت» در لایههای زیرین پلات با ظرافت به آن پرداخته است.
رک بودن و صراحت لهجه مالکین غولهای رسانه در قالب توهینها و فحاشی و افشاگری با نگاه بالا به پایین سنگبنای روابط اجتماعی سلطهجویانه را توسعه میدهد. روابطی که از نزدیکترین افراد خانواده و تاثراتش بر یکدیگر شروع میشود تا به سایرین و رقبای شغلی بسط مییابد.
اعتماد
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.