هنر هفتم چگونه طی سه دهه در دست بخشی از جریان اصولگرا به ابزار سیاسی- انتخاباتی تبدیل شده است
سینما به مثابه سیاست
ساعت24-تبلیغ ایدئولوژی از دریچه دوربین و در قالب فیلمهای سینمایی و سریالی قدمتی تاریخی دارد. کمتر حکومتی است که نخواسته یا نتوانسته از دوربینهای قدیمی سینما تا دریچههای دیجیتال امروزی برای بیان مفاهیم سیاسی خود و رقابتهای انتخاباتی و جناحی استفاده کند. سابقه ساخت فیلمهای سیاسی در ایران در قبل و بعد از انقلاب قابل بررسی است.
دهه60؛ فصل جنگ داخلی و خارجی
سینمای دهه 60 تفکیکی بین دو جریان سیاسی ندارد، از یک طرف هنوز مرزهای اصولگرایی و اصلاحطلبی به شکل امروز تفکیک نشده و از طرف دیگر هنوز این باور که سینما میتواند ابرازی برای تبلیغ و تبیین ایدئولوژی جریانی باشد به خوبی در ذهنها تثبیت نشده است. با این وجود چند فیلم سیاسی مهم در این دهه وجود دارد که در کنار ماراتن پخش فیلمها و سریالهای ژاپنی، کرهای و ژانر ثابت سامورایی در آن زمان ساخته و پخش شده است. فیلم «توهم» ساخته سعید حاجیمیری در سال 1364 از نخستین نمونههای سینمایی در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق است. فیلم، ماجرای دو نفر از اعضای سازمان مجاهدین را روایت میکند که در یک خانه تیمی مخفی شده و پناه گرفتهاند، اما حتی همین دو نفر هم با یکدیگر همراه و همنظر نیستند. «توهم» همچنین با وجود ارایه تصویری تراژیک از منافقین، نگاه کمیک محوری هم دارد. یکسال بعد فیلم «دست نوشتهها» ساخته بهروز افخمی یک قدم سینمایی دیگر در ارتباط با روایتهای تاریخی از این سازمان بود. «جلیل فرجاد»، بار دیگر نقش اصلی فیلم است؛ عضوی از سازمان که قرار است توسط یک عضو دیگر ترور شود. نمونههای دیگر از قبیل «پرواز پنجم ژوئن» در سال 1368 و «تعقیب سایهها» در سال 1369 دیگر فیلمهای مرتبط با اقدامات سازمان مجاهدین خلق در ایام انقلاب اسلامی و سالهای ابتدایی پس از آن است. از دیگر فیلمهای مهم این دهه «بایکوت» به کارگردانی و نویسندگی «محسن مخملباف» و بازیگری «مجید مجیدی» است، داستان درباره جوانی به نام واله معصومی است که عضو یک گروه مارکسیستی است و علیه رژیم شاه فعالیت میکند و در نهایت توسط ساواک دستگیر میشود. آشنایی با یک زن و شوهر مبارز سیاسی مسلمان و برخوردهای همحزبیهایش بیرون از زندان باعث میشود که واله نسبت به ایدئولوژی خود دچار تردید شود. فضای سالهای نخست سینمای دهه 60 عموما بر همین محورها استوار است؛ فیلمهایی با مضامین انقلاب و متمرکز بر عملکرد سازمان مجاهدین خلق یا گروههای مارکسیستی. با این وجود نباید از کنار فیلمهای محسن مخملباف در همان سالها نیز به سادگی گذشت.
مخملباف؛ از محبوب تا مغضوب
مخملباف در دهههای ۶۰ و ۷۰ خورشیدی، از پرکارترین سینماگران پس از انقلاب بود. او که سابقه مبارزات سیاسی مسلحانه علیه رژیم پهلوی را داشت در دهه 60 از پایهگذاران «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شد. سیر تحول اندیشه، باورها و اصول او در آثارش بازتاب داده شده است. او با نخستین فیلم بلند خود، «توبه نصوح» (۱۳۶۱)، به عنوان فیلمسازی مذهبی شناخته شد که در راستای شعار انقلابی حمایت از مستضعفان، علیه مالاندوزی طبقه مستکبر فیلم میساخت. در سال ۱۳۶۴، مخملباف با نوشتن فیلمنامه «زنگها»، برای نخستینبار از طرح شعارهای آرمانگرایانه، به بررسی پیچیدگیهای زندگی انسان و جستوجو برای معنی زندگی و مرگ رو کرد و با کارگردانی فیلم «بایسیکلران»، به نقطه عطف کار در این دیدگاهها رسید. فیلمی که در سال ۱۳۶۷ جایزه بهترین کارگردانی و فیلمنامه هفتمین جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. کمتر از 2 سال بعد او با کارگردانی دو فیلم نوبت عاشقی و شبهای زایندهرود (۱۳۶۹) ساز جدایی از شعارها و دیدگاههای مذهبی را کوک کرد؛ این دو فیلم توقیف و آغاز نگارش متنهایی علیه مخملباف در رسانههای دست راستی آن زمان شد؛ سال ۱۳۷۴ و در فیلم نون و گلدون مخملباف با دستمایه قرار دادن حمله چریکی خود به پاسبانی در جریان انقلاب، به نقد خشونت برای مبارزه پرداخته است. از سال ۱۳۸۴ مخملباف در خارج از ایران کار و زندگی میکند و فعالیت و فیلمهایش وارد عرصهای جدید شده است.
تولد سینمای دفاع مقدس
با آغاز جنگ تحمیلی خیل ساخت فیلم و سریالهایی حول محور این موضوع آغاز شد که البته در سالهای جنگ و دهه ابتدایی بعد از آن طبیعی بود. در این بین چهرههایی مثل رسول ملاقلیپور و ابراهیم حاتمیکیا شاخص شدند. محور ساخت این فیلمها در سالهای نخست عموما روایت روزگار مردمان و تبعات ناشی از جنگ بر زندگی آنهاست. در سالهای بعد اما ژانر دفاع مقدس در سینمای ابراهیم حاتمیکیا متفاوت شد. او به دنبال ارایه کاراکتری که عموما جانباز یا رزمنده دفاع مقدس بود، برآمد که علیه جامعه و فضای بعد از جنگ در ایران شورش میکرد. نمونه روشن این رویه از «حاج کاظم» در «آژانس شیشهای» آغاز میشود و تا فیلم ضعیف «بازگشت» ادامه دارد.
ادبیات تغییر سبک زندگی مردم در دولت سازندگی و حرکت به سمت ایجاد ارتباط با غرب یکی از محورهای مورد نقد برای فیلمسازان اصولگرای این دوره است؛ از حاتمیکیا که با تک قهرمان به دنبال احیای ارزشهای دوران جنگ در جامعه پساجنگ است تا چهرههایی همچون جمال شورجه و فرجالله سلحشور.
نقد اصولگرایان به سینما
رسانههای اصولگرا در سالهای بعد از اتمام جنگ و آغاز دهه 70 گلایههای جدی به وضعیت سینما و محتوای فیلمها دارند. از نظر این گروه سیاستهای جدید دولت هاشمیرفسنجانی باعث میشد ارزشهای انقلاب اسلامی به مسلخ برود. مهم نبود این سیاستها اقتصادی یا سیاسی است. اسمهایی که در این دوران در سینما فعال هستند یا اصلاحطلب میشدند -کمال تبریزی، بهروز افخمی و سیفالله داد- یا به دنبال ساخت فیلمهایی با ژانر ارزشی و سریالهای تاریخی با موضوعات دینی است مثل برخی سریالهای فرجالله سلحشور. با فرارسیدن دوم خرداد 1376 سینما هم از تغییرات دور نماند. به یکباره فضای سینما با آثاری از مسعود کیمیایی و تهمینه میلانی درباره یک ایران جدید و مطالبات مردان و وضعیت زنان دگرگون شد. رویکردی که با انتقادات تند اصولگرایان مواجه شد و حواشی بسیاری رقم زد. در دولت اصلاحات فیلم «نیمه پنهان» نیز سروصدای زیادی به پا کرد. روایت زندگی سیاسی و عشقی دختری که عضو یک سازمان مبارزاتی در سال 1358 است و اگرچه مشخصا نامی از «مجاهدین خلق» در فیلم شنیده نمیشود، اما نحوه پوشش و ادبیات و فعالیتها روایتگر زندگی جوانی است که در این سازمان عضویت دارد و گرفتار حواشی سیاسی مربوط به آن است. در حالی که فیلم در سینماهای کشور در حال اکران بود، تهمینه میلانی از سوی قوه قضاییه به جرم «اقدام علیه امنیت ملی، محاربه با خدا، همکاری با گروههای معاند و تشویش اذهان عمومی از طریق آثار هنری» بازداشت شد. او خود در مصاحبهای گفته بود که «وزیر ارشاد وقت (احمد مسجدجامعی) و دولت وقت فیلم را بدون اشکال میدانست و از موضع خود کوتاه نمیآمد؛ اما قوه قضاییه به خاطر همین فیلم بنده را به زندان برده بود». وی سرانجام پس از پیگیری رییسجمهور وقت، سید محمد خاتمی آزاد شد. در مقابل این فضا رسانهها و چهرههای اصولگرا از «به قهقرا رفتن سینما» انتقاد داشتند. از نظر آنها تصویر و سینما همان چارچوب روایت فتح را داشت و نباید از آن مسیر خارج میشد. شاید به همین خاطر بود که چهرههایی مثل مسعود دهنمکی ردای فعالیتهای قبلی خود را از تن درآورد و دوربین به دست گرفتند و در اواخر دولت اصلاحات مستند ساختند. مستندهای ژورنالیستی با رویکردهای نقادانه که به دنبال القای این تصویر بود که جامعه بعد از جنگ چه درجهای از فقر و فحشا دارد.
احمدینژاد و آغاز فصل جدید فعالیتهای فرهنگی
پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات سوم تیر 1384 قرار بود فصل تحول اصولگرایی در جامعهای باشد که دو دوره دولت اصلاحات را به خود دیده بود. 4 سال نخست اما به موضوع توقیف و عدم انتشار فیلمها گذشت.
دولت دهم و توپ پر احمدینژادیها در سازمان سینمایی
برهه پس از انتخابات سال 1388 و آغاز دولت دهم اما یک تغییر مهم دیگر را هم در این زمینه رقم زد. تغییر مهم در وزارت ارشاد دولت اول و دوم احمدینژاد باب جدیدی در زمینه سینما و اصولگرایان باز کرد؛ صفارهرندی از وزارت ارشاد رفت و سید محمد حسینی آمد به دنبال این تغییر مدیر سینمایی هم تغییر کرد و شمقدری بر این مسند تکیه زد. شمقدری با توپ پر، از راه نرسیده دفترچهای با محور «نقد سیاستهای سینمایی دولت اصلاحات» آماده کرد، معاونت سینمایی را به سازمان سینمایی تغییر داد و خانه سینما را که «محل جولان ضد انقلاب» میخواند، تعطیل کرد. تصمیمی که باعث شد تا صنف سینما چندپاره شود. هیچ وحدتی اما در دولت احمدینژاد با دوام نبود که در حوزه سینما هم بتوان چنین انتظاری داشت. احمدینژادیها در سازمان سینمایی خودیها را هم تحمل نمیکردند. فروردین سال 1391 وقتی اختلاف وزارت ارشاد و حوزه هنری به اوج رسید، صدای نقد جریان اصولگرا نسبت به فیلم «گشت ارشاد» بلند شد. همان روزها که خبرهایی از تجمع «مردم انقلابی» علیه فیلمهای اکران شده بلند شده بود، حوزه هنری برخی فیلمهای مجوزدار را اکران نمیکرد، چون اعتقاد داشت این فیلمها با ارزشهای انقلاب اسلامی تضاد دارند. در همان ایام خبر رسید که فردی به نام «اسدالله نیکنژاد» که در سفرهای رییسجمهوری وقت به امریکا با او آشنا شده به ایران آمده تا پروژه پرخرجی به نام «لاله» را بسازد. همین خبر کافی بود تا کارد را به استخوان کمیسیون فرهنگی مجلس یکدست اصولگرای هشتم برساند. در نهایت پروژه مسکوت باقی ماند و جز چند پلان، صحنههای بیشتری فیلمبرداری نشد و این موضوع هم کنار پروژههای شکست خورده سینمایی دولت دهم رفت.
دورخیز برای فیلمسازی سیاسی
«قلادههای طلا» و «پایاننامه»
در برهه زمانی بعد از انتخابات سال 88، یعنی در سال 89 و 90 دو فیلم مهم در این عرصه ساخته شد. فیلمهایی که شاید بتوان آنها را نخستین تمرین رسمی سینمایی بخشی از جریان اصولگرا برای استفاده از هنر هفتم در راستای روایت تاریخ معاصر سیاسی با لحن اصولگرایی دانست.
فیلم «پایاننامه» به کارگردانی «حامد کلاهداری» و تهیهکنندگی «روحالله شمقدری» که در سال 1389 اکران شد، روایتی از حوادث بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 بود. داستان این فیلم در مورد چهار دانشجو است که میخواهند به هر قیمتی پایاننامهای را به استاد راهنما تحویل دهند. روزی این چهار نفر قصد دارند که امضایی پراهمیت از استادشان بگیرند، او را تا خانهاش تعقیب میکنند و درمییابند که استاد در تشکیلاتی پنهان که هدفش برچیدن جمهوری اسلامی ایران است، فعالیت میکند. درباره این فیلم، قبل از اکران و پخش حواشی زیادی به وجود آمد. بهطور مثال گفته شد که فیلم درباره ندا آقاسلطان است که بعد از انتشار این ادعا شمقدری آن را تکذیب کرد. پس از آن اخباری منتشر شد که متن فیلمنامه که در اختیار بازیگران قرار گرفته با متن نهایی تفاوتهای زیادی کرده تا جایی که برخی بازیگران از بازی در آن انصراف دادند. بهاره افشاری و حامد کمیلی بازیگران اصلی این فیلم بعدها از مردم بابت بازی در این فیلم عذرخواهی کردند. محمد حسینی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی در همان زمان، در اظهارنظری «هوکنندگان» این فیلم در جشنواره فجر را «اغتشاشگر» خواند. بر اساس آمارها فروش فیلم در گیشه شکست خورد. روحالله شمقدری، تهیهکننده «پایاننامه» در خصوص آمار فروش فیلم و استقبال مخاطبان از فیلم گفته بود: «بعد از گذشت ۱۰ روز اول اکران که به خاطر مسائل مختلفی از قبیل کمبود سالن و تبلیغات منفی که عدهای علیه این فیلم راه انداخته بودند، خوشبختانه با کارهای تبلیغاتی که ما کردیم از قبیل توزیع بلیتهای نیم بهای سینما و دادن جوایز و همچنین پخش شدن تیزر، فیلم به فروش خوبی دست پیدا کرده و استقبال خوبی از پایاننامه در حال جریان است.» علاوه بر این، فیلم «قلادههای طلا» در سال 1390 به کارگردانی ابوالقاسم طالبی نیز حواشی بسیاری داشت. طالبی در دیدار با اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی مستقل در اسفند 1390 که متن آن در خبرگزاری فارس منتشر شده، گفته است که «تقریبا تمام فیلمهایی که یا با دوربین شخصی گرفته شده بود یا خود وزارت اطلاعات یا نیروی انتظامی و بسیج داشت، دیدم و تمام بازجوییها از بازداشتشدگان را خواندم و اطلاعاتی نبود که باشد و من نخوانده باشم». وی همچنین تاکید کرد: «میخواستیم در ابتدا نام فیلم را ترور رییسجمهور بگذاریم که با نامهای که از دفتر هاشمی آمد این مساله منتفی شد». در مرداد ماه ۱۳۹۱ جواد شمقدری، معاون وقت امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا اظهار کرد که سازمان سینمایی حدود یک میلیارد تومان به این فیلم کمک مالی کرده است. شمقدری گفت که طالبی از وی خواسته تا پایان اکران عمومی، خبری از سوی سازمان سینمایی مبنی بر حمایت از این فیلم صادر نشود، چون معتقد بود برخی از این خبر سوءاستفادههای خود را خواهند کرد و دوباره با نسبت دادن آن به جریان انحرافی برای انکار آن دردسر درست خواهند کرد. به نظر میرسد برهههای سالهای 1388 تا 1390 دوران مهمی برای اصولگرایان است. هم تجربه ساخت دو فیلم برای تبلیغ گفتمان مورد نظر خود در رویدادهای معاصر را کسب میکنند- هر چند این تولیدات در گیشه شکست خورده باشد- و هم اختلافات درونی جریان اصولگرا درباره تصرف سازمانهای سینمایی آنها را به فکر تاسیس یک سازمان جدید انداخت؛ سازمانی که صفر تا صد دست خودشان باشد، ردیف بودجه بگیرد و بتواند گفتمان خالصسازی شده جریان اصولگرایی را در قاب سینما روایت کند.
اوجگیری با «اوج»
تاریخ تاسیس سازمان اوج تاریخ مهمی است؛ بهار 1390. سازمان اوج در بهار 1390 تاسیس شد تا به گفته خودشان در اساسنامه «حامی گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ و هنر» و ماموریتهایی شامل «سیاستگذاری راهبردی در حوزه تولیدات هنری گفتمان انقلاب اسلامی»، «شناسایی و توانمندسازی موسسات یا استعدادهای جوان و خودجوش»، «سازماندهی و نهایتا سفارش تولید محصولات حرفهای»، «توزیع» و «نظارت و ارزیابی بر فعالیتهای فوق» باشد. مشخصا موسسه اوج تنها برای فیلمسازی تاسیس نشد، اوج قرار بود و هست تا نهادی باشد برای تربیت و حمایت از نسل سینماگران انقلابی؛ مواردی از قبیل ساخت و انتشار کلیپی به نام انرژی هستهای با حضور «امیر تتلو» خواننده زیرزمینی آن زمان، در ماههای نخست فعالیت این سازمان نیز در کارنامهاش است. این نماهنگ پس از مذاکرات ایران با گروه 1+5 منتشر شد و در آن به اظهارات خصمانه اسراییل درباره فعالیت هستهای ایران واکنش نشان داده شده بود. این کلیپ روی ناوشکن نیروی دریایی ارتش در بندر انزلی فیلمبرداری و با زیرنویس انگلیسی ارایه شده و در آن به حق ایران برای دستیابی به انرژی هستهای و نام خلیج فارس اشاره شده است. از «امیرحسین مقصودلو» یا همان «تتلو» توسط نیروی دریایی ارتش تقدیر به عمل آمد و او تصاویر مراسم تقدیر از خود را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد. سازمان اوج از 9 مجموعه تخصصی تشکیل شده است؛ خانه طراحان انقلاب اسلامی، مرکز تولیدات کودک و نوجوان، خانه فیلم داستانی انقلاب اسلامی، مرکز تولیدات رسانهای بینالملل، خانه مستند انقلاب اسلامی، مرکز فیلم و سریال، خانه پویانمایی انقلاب اسلامی، مرکز هنرهای نمایشی انقلاب اسلامی و مرکز ماوا. سازمان اوج محصولات جنجالی و پرحاشیه زیادی ساخته است. محصولاتی که شائبه حمایت از یک جناح خاص حتی در درون خود جریان اصولگرایی را تداعی میکند. محصول پرحاشیه سازمان هنری رسانهای اوج ساخت انیمیشن «بچرخ تا بچرخیم» بود. این انیمیشن در گونه رمزی سیاسی ساخته و در روز فناوری انرژی هستهای از شبکه کودک و نوجوان پخش شد. موضوع جنجالی این انیمیشن و استفاده از چهره مقامات عالی نظام، حسن روحانی، محمود احمدینژاد و محمد خاتمی حواشی بسیار زیادی را برانگیخت و باعث شد این انیمیشن در صدر اخبار قرار بگیرد و بیش از یک میلیون بار دیده شود. سردار رمضان شریف در آبان 93 در یک نشست خبری اعلام کرد که «موسسه اوج از همان آغاز جهتگیری معینی را برای فعالیت در حوزه انقلاب، دفاع مقدس و بیداری اسلامی اعلام کرد که هر سه حوزه چسبندگی خاصی با حوزه فعالیتهای سپاه پاسداران دارد.» با این حال مسوول روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفته بود: «نمیتوان محصولات سازمان رسانهای اوج را الزاما خروجی رسمی و محصول نهایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دانست.» احسان محمدحسنی، مدیر موسسه هنری رسانهای «اوج» در نخستین نشست رسانهای خود 6 سال بعد از تاسیس این موسسه اما در نهایت این موضع را اعلام کرد: «افتخار سازمان اوج این است که از هیچ سفارتخانه خارجی پول نمیگیرد و با افتخار از سپاه پاسداران حمایت میگیرد.» اوج طی سالهای فعالیت خود با چهرههای مختلفی محصولات خود را روانه بازار کرده است؛ در دورهای با ابراهیم حاتمیکیا که به اذعان مخاطبان و منتقدان سینمایی ضعیفترین کارهای خود را با اوج ارایه داد و چهرههای دیگری مثل بهرام توکلی، احمدرضا معتمدی و محمدحسین مهدویان. اوج تنها به تولید آثار سینمایی هم اکتفا نکرد و خیلی زود شروع به تولید آثار تلویزیونی کرد و برای تولید و نمایش برنامههای تلویزیونی خود خیلی زود شبکه افق را راهاندازی کرد. شبکهای که در ابتدا قرار بود خارج از سازمان صدا و سیما تاسیس شود و به فعالیت بپردازد، اما در نهایت از بیست و سه اردیبهشت 1393 زیر سایه صداوسیما کار خود را آغاز کرد.
رقابت صداوسیما و اوج برای تولیدات سیاسی
طی سالهای اخیر کارنامه اوج پرکار بوده، اما به موازات آن صداوسیما نیز از قافله سریال سیاسی عقب نمانده است. نمونه برجسته این موضوع سریال گاندو بود که مشخصا توافق هستهای، رخدادهای ارتباط ایران با غرب و حتی وزیر امور خارجه دولت حسن روحانی را نشانه گرفته بود؛ سریالی که به گفته «محمدجواد ظریف»، سازمان اطلاعات سپاه آن را علیه او ساخته بود. با ورود جریان وحید جلیلی و پیمان جبلی به صداوسیما رویه ساخت فیلمهای سینمایی و تلویزیونی و سریالهایی که شاید مفهوم سیاسی مستقل نداشت، اما آمیخته با مسائل سیاسی روز و دهههای اخیر بود، قوت گرفت. از طرف دیگر در شرایط فعلی موضوع ساخت فیلم و سریال سیاسی در جریان اصولگرا جز صداوسیما و اوج از جانب حوزه هنری نیز در حال پیگیری است. نمونه مشخص آن فیلم اخیر «مصلحت» به کارگردانی و نویسندگی حسین دارابی و تهیهکنندگی محمدرضا شفاه است که تولید سال 1399 بوده، اما به تازگی اکران شده است. فیلمی با روایتهای تازه از فضای بعد از انقلاب و رخدادهای دهه 60 که حتی صدای چهرههای انقلابی عرصه سینما را درآورد و متهم به نفوذ شد. بنیاد سینمایی فارابی هم از قافله عقب نمانده و در حال ساخت فیلمهایی با یک چارچوب مشخص است؛ قهرمانهایی که عموما در کسوت نیروهای امنیتی هستند و با شبکه فساد مبارزه میکنند. فیلمهایی مناسب با فضای قضایی دهههای اخیر که نشان میدهد اصولگرایان میخواهند تمام رخدادهای فعلی را پوشش دهند.
به موازات همه این مسائل یک سبک خاص از فیلمسازی نیز در جریان اصولگرا در حال رشد است که مورد نقد جدی خود اصولگرایان قرار گرفته است. شوریدن پسران انقلابی بر پدران که باب دندان جریانهای تازه نفس اصولگراست. بهطور مثال عدالتخواهان از طرفداران پروپا قرص فیلمهایی از قبیل «دیدن این فیلم جرم است» هستند؛ فیلمی در ژانر سیاسی به کارگردانی و نویسندگی رضا زهتابچیان و تهیهکنندگی محمدرضا شفاه محصول سازمان سینمایی سوره حوزه هنری است. جوانی بسیجی مومن پس از آنکه همسر محجبهاش مورد ضرب و شتم یک شهروند تابعیت ایرانی-انگلیسی قرار میگیرد که نهایتا منجر به سقط جنینش میشود، تصمیم میگیرد با دستگیری ضارب او را به سزای عملش برساند، اما زمانی که مشخص میشود ضارب یکی از اشخاص رده بالای حکومتی است، کار به جاهای پیچیده میکشد. این فیلم دومین اثر سینمایی تولید شده در باشگاه فیلم سوره زیرمجموعه حوزه هنری است. خبرگزاری مهر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی درباره این فیلم نوشته است: «برای اولینبار است در تاریخ جمهوری اسلامی، فیلمی با بودجه یک نهاد انقلابی ساخته میشود که در آن، دو نهاد انقلابی روی هم اسلحه میکشند. شباهت موقعیت این فیلم به فیلم معروف آژانس شیشهای اثر ابراهیم حاتمیکیا از دیگر نکات برجستهای است که منتقدان درباره آن بیان کردهاند. نمایش این فیلم در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر با دیدگاههای مختلفی همراه بوده و با واکنشهای بسیاری در فضای مجازی از سوی کاربران روبهرو شده است». در سال 1398 در زمان محمدمهدی طباطبایینژاد، معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی، محمدرضا شفاه، تهیهکننده این فیلم در نامهای سرگشاده به این مدیر، خواستار شفافیت موضع سازمان سینمایی درباره اکران این فیلم شد. نامهای که بیپاسخ ماند. آنچه از کنار هم قرار دادن فیلمهای یک دهه گذشته این سازمانها بر میآید، تکثر و تکثیر آنان موازی با تکثر و تکثیر جریانهای درون اصولگرایی است. هر طیفی میخواهد سازمان سینمایی و تولیدات خود را داشته باشد و گفتمانهای جدید خود را در قالب روایتهای سینمایی عرضه کند. سازمانهایی که بودجههای پیدا و پنهان دارند و حتی ممکن است فیلمهایی بسازند که در رقابتهای سیاسی و انتخاباتی، دیدنشان از نگاه خود اصولگرایان جرم باشد.
اعتماد
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.