رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 621745

ساحت وحشت کلاسیک

ساعت24-این مقاله در تلاش است تا با مرور چهار اقتباس سینمایی مهم جهان به نام‌های: «نوسفراتو» 1922به کارگردانی «فردریش ویلهم مورنائو» آلمانی، «نوسفراتو، خون‌آشام» 1979 به‌ کارگردانی «وِرنر هِرتسوگ» آلمانی، «دراکولای‌ برام استوکر» 1992 به کارگردانی «فرانسیس ‌فوردکاپولا»ی ‌امریکایی ایتالیایی‌تبار و «آخرین سفر دمِتر» 2023 به کارگردانی «آندره اُوردال» نروژی، به نقد و بررسی تطبیقی رُمان «دراکولا» به ‌نویسندگی «برام اِستُوکر» ایرلندی بپردازد.

این مقاله در تلاش است تا با مرور چهار اقتباس سینمایی مهم جهان به نام‌های: «نوسفراتو» 1922به کارگردانی «فردریش ویلهم مورنائو» آلمانی، «نوسفراتو، خون‌آشام» 1979 به‌ کارگردانی «وِرنر هِرتسوگ» آلمانی، «دراکولای‌ برام استوکر» 1992 به کارگردانی «فرانسیس ‌فوردکاپولا»ی ‌امریکایی ایتالیایی‌تبار و «آخرین سفر دمِتر» 2023 به کارگردانی «آندره اُوردال» نروژی، به نقد و بررسی تطبیقی رُمان «دراکولا» به ‌نویسندگی «برام اِستُوکر» ایرلندی بپردازد. اثری که به ‌یکی از مهم‌ترین منابع اقتباسی جهان در حوزه خون‌آشامانِ ادبی با تنوعی از نمایشنامه‌ها و فیلم‌نامه‌های سینمایی درآمده و اعتبار آن به گواه بزرگانی چون «آلبر کامو»، «مارسل پانیول»، «مورنائو» و «فورد کاپولا» قوام بخشیده است. سینمای صامت که در ژانر وحشت با پرچمداری و بی‌پروایی مورنائوی آلمانی همراه است ساحت ژانر وحشت کلاسیک پی‌ریزی شد که بعدها با استقبال سینماگران و تئاترسازان به توسعه قابل توجهی دست یافت.

شیوع بیماری طاعون به‌ سبب هجوم موش‌ها به شهرهای بزرگ اروپا در ادوار مختلف تاریخ به موازات شکل‌گیری شخصیت «کنت دراکولا» با عاملیت دیدگاه‌های دینی در حوزه مسیحیت با توجه به تقبیح امور شهوانی و گناهان کبیره و تیره‌روزی و ظلمت برگرفته از آن در زندگی زناشویی چون واژه خیانت مسائلی است که «برام استوکر» نویسنده فقید ایرلندی را بر آن داشت تا به خلق رُمان نامبرده نائل‌ آید. او که خودش سال‌ها در بستر بیماری بوده و از عدم توانایی در راه رفتن رنج می‌برده، شخصیت «کنت دراکولا» را از بستر خاک درون تابوتش با وجه التزام خواب ابدی و رستاخیز مردگان چنین درخشان خلق می‌کند تا منشا بسیاری از آثار ادبی و هنری دیگر در سراسر دنیا گردد. خاستگاه افسانه‌های رومانیایی درباره شاهزاده آن کشور به نام «ولاد سوم دراکولای به‌ میخ ‌کشنده» او را از زمان حال خود در انتهای قرن نوزدهم به ارجاعات تاریخی در سده پانزدهم میلادی می‌کشاند تا شخصیت «کنت دراکولا» با مرجعیت تاریخی که ریشه در احساسات و عواطف مردمان زمانش را دارد به زیست زمینی منجر کند.

فیلم جدید «آندره اُوردال» را می‌توان برشی مینیمال از وقایع کشتی تجاری «دمِتر» نامید که در اقتباس سینمایی اولیه «مورنائو» آلمانی، «اِمپوسا» نام گرفت.

1. وجه تسمیه دو واژه «اِمپوسا» و «دمِتر»:

«اِمپوسا» به موجودی افسانه‌ای در قامت هیولای زنی خون‌آشام در اساطیر یونان باستان اطلاق می‌شود که امروزه آن را اولین نمونه از موجودات خون‌آشام در اساطیر غربی دانسته‌اند. نیم تنه بالایی او انسان و نیم تنه پایینی‌اش در صُور مختلف حیوانی ظاهر شده که با فریب انسان‌ها به دنبال استفاده از خون و گوشت آن‌هاست. زیستگاه آن در افسانه‌های کهن دریاها و زمین و بیشتر در امتداد ساحل در نظر گرفته شده است.

وجه انشقاق «دمِتِر» که به‌نوعی نقطه مقابل «امپوسا» قرار می‌گیرد نیز به یکی از دوازده خدای اصلی اُلمپ در یونان باستان اشاره دارد. الهه‌ای که مظهر حاصلخیزی زمین است.

هر یک از آن‌ها در چهار فیلم نامبرده با یکی از دو اسم مذکور، مورد استفاده کارگردانان براساس میزان وفاداری به متن رمان استوکر قرار گرفته است.

2.شخصیت کلیدی یا «Pivotal»

در چهار اثر اقتباسی:

در چهار اثر اقتباسی، «Knock» یا «رینفلد» شخصیت کلیدی روایت است که نقطه شروع بحران در درام دراکولا را رقم می‌زند، فردی که صاحب معاملات املاک در خاک ویسمار یا لندن است، او همسرِ «لوسی» در نوسفراتو، خون‌آشام هرتسوگ (مینا در دراکولای برام استوکر- اِلین در نوسفراتو مورنائو) را وادار می‌کند تا به سرزمین ناشناخته شرقی در اروپا و قصر دراکولا سفر کند تا بلکه معامله‌ای بزرگ را برای‌شان رقم بزند. شخصیتی که غایب بزرگ در فیلم جدید «آندره اُوردال» است. به‌واقع فیلمساز با جان‌بخشی به‌ سه شخصیت «دکتر کلمنس» با بازی «کوری‌هاوکینز» و «وُویچک» با بازی «دیوید دستمالچیان» و «اُلگارن» با بازی «استفان کاپیچیچ» صربستانی تمرکز خود را به عرشه کشتی و زیستگاه موقت دراکولا در طول سفر دریایی کشانده است تا با این کار طیف خرده روایات گسترده در دراکولا را به حداقل تقلیل دهد.

3.بررسی ماهوی فیلم «آخرین سفر دمتر»:

تهیه فیلمنامه مذکور که به‌ همان سال‌های ابتدایی دهه نود میلادی باز می‌گردد به موازات فیلم‌نامه دراکولای کاپولا قدمت دارد. اما بارها پروژه ساخت با بهانه‌های مختلف به تعویق افتاده تا در نهایت «براگی شوت.جی.آر» نویسنده اصلی را بر آن کند تا با عزم راسخ «اُوردال» نروژی فیلم را توسط کمپانی یونیورسال به‌ مرحله تولید برساند. اساس کار فیلم‌نامه مینیمال «براگی» متمرکز بر دفتر وقایع‌نگاری ناخدای کشتی دمتر است که آن را به نفرین‌نامه‌ای در اثرش تشبیه کرده است. کابین ناخدا با نقش «کاپیتان الیوت» محل دخل و تصرف وقایع اصلی فیلم است. فیلمسازی باتجربه در ساخت فیلم‌های فراطبیعی ترسناک که می‌توان از بین ساخته‌هایش به «شکارچی ترول»2010 اشاره کرد. او که استاد مسلم دکوپاژ صحنه‌های هولناک و هیجان‌انگیز است لنز دوربینش را به عرشه کشتی و کابین‌های زیرِ کشتی محدود می‌کند تا با کمک جلوه‌های ویژه مشهود بصری و میدانی و موسیقی برجسته «بر مک‌کرِری» که او را با شاهکارش در سریال «مردگان متحرک» و موسیقی متن مجموعه فیلم‌های «ارباب حلقه‌ها» به یاد می‌آوریم همراه کند تا در اوج‌گاه‌های فیلم به بیشترین کارکرد تریلری و وحشت مورد نظرش دست یابد. استفاده از ظرفیت بازی کودک فیلم و دراماتیک کردن مرگ او از نقاط شاخص و ریسکی فیلم است که «اُوردال» به‌خوبی از عهده سکانس‌های مربوط به او برآمده است. می‌توان «آخرین سفر دمتر» را لنز تِله‌ای شخصی شده از روایت رُمان دراکولای برام استوکر در نظر گرفت که به کیفیت جنایات دراکولا و خلق لحظات خون‌آشامی‌او می‌پردازد. فیلمساز با بهره‌گیری از نماهای نزدیک (کلوزاپ) و متوسط (مدیوم) در مکان‌های بسته تلاش کرده تا بُعد روانشناسانه شخصیت هیولا (دراکولا) و قربانیان او را به وضوح برای تماشاگرانش به تصویر بکشد.

شاخص‌ترین دیالوگ را در پرده اول فیلم «دکتر کلمنس» به‌ زبان می‌آورد که می‌گوید: «دنیا را هر چه بیشتر می‌بینم بیشتر غیرمنطقی جلوه می‌کند، می‌خواهم تا دنیا را درک کنم.» که در ادامه «ناخدا الیوت» به او پاسخ می‌دهد: «دنیا با منطق کاری نداره آقای کلمنس، شاید اصلا قرار نبوده که درکش کنیم... پس باید آن را تجربه کرد و همین‌گونه که هست قبولش کرد. » این باکس دیالوگی به تقابل علم و طبیعت می‌پردازد تا نظریه امر واقع لکانی فیلسوف فرانسوی را بیش از پیش در این آوردگاه باز کند. لحظات رعب‌آور و ملتهب درون عرشه که به‌ هیچ عنوان قابلیت توصیف زبانی پیدا نمی‌کند و علم در قبال نافرمانی طبیعت به عجز در می‌آید.

نماینده قربانی زن در فیلم «اُوردال»، شخصیتی به نام «آنا» است که زیستی معکوس به ‌خود می‌گیرد و روند زوال به سلامت را در طول فیلم پیش می‌گیرد، مسیری که در آثار پیشین اقتباسی از گذار سلامت به زوال عقل و جسمِ زنِ قربانی صورت می‌گرفت، به‌طور مثال شخصیت «اِلین» در «نوسفراتو»ی مورنائو چنین قوسی را طی می‌کند. فیلم با راوی‌گری «کاپیتان الیوت» به قوامی مکانمند شده متصل می‌شود تا توضیحات کاپیتان، وجوهات تکمیلی وضعیت آشوب‌زده‌این سفر دریایی که برای حمل پنجاه جعبه چوبی اژدها نشان و جهنمی صورت گرفته را به تفسیر بنشیند.

«The Last Voyage of the Demeter» را می‌توان روایتی بدون آغاز و پایان از رُمان دراکولای برام استوکر برشمرد که خود را از منطق روایی و قصه‌محور خون‌آشامی‌خالی می‌کند و به کیفیت جنایات شخصیت دراکولا و قربانیانش در برش زمانی و مکانی مشخص، می‌پردازد.

4.بررسی سه اثر اقتباسی دیگر:

قدر مسلم «نوسفراتو»ی مورنائو در سال 1922 میلادی پیشتاز کلاسیک ژانر وحشت از زمان سینمای صامت تاکنون بوده است. فیلمی‌که با میزانسن‌های نسبتا پیچیده سینمایی‌اش از همان آغاز بارقه‌های دکوپاژ سینمایی با امکانات محدود در آن دوره را یادآور می‌شود. دو روایت موازی سفر زمینی و با اسب شخصیت «هوتر» برای نجات همسرش با قصه شیوع طاعون با ورود دراکولا به شهر درهم می‌آمیزد تا در زمان خودش به یک شاهکار کلاسیک صامت و تمام‌عیار بدل شود.

اما 57 سال بعد و در سال 1979 میلادی این «ورنر هرتسوگ» آلمانی بود که ورق‌های کاهی رُمان «برام استوکر» را با نیم‌نگاهی به فیلم نوسفراتوی مورنائو در منطق روایی به اقتباسی جدید با مثلث عشقی شخصیت‌های «لوسی و جاناتان‌هارکر» و «کنت دراکولا» با بازی «کلاوس کینسکی» در می‌آورد.

ایماژ مربوط به سکانس‌های درخشان شهر طاعون‌زده «ویسمار» به مستندی هولناک از شهری موش‌زده و بحرانی در نیمه پایانی فیلم تبدیل می‌شود که امر واقع لکانی را به‌ بهترین شکل ممکن بازتاب می‌دهد. عیار دیالوگ‌های زیر متن‌دار به نسبتی درست در بافت دیالوگی فیلم دست یافته است. جنون شخصیت «رنفیلد» و نسبت حضور او در منطق روایی فیلم به خوبی شکل گرفته و باورپذیرتر از شخصیت «رنفیلد» کاپولا در دراکولای برم استوکر و شخصیت «ناک» نوسفراتوی مورنائو از آب درآمده است. استفاده بیشتر از نماهای کلوزاپ برای شخصیت‌های لوسی و جاناتان به نزدیک بودن مخاطب به شخصیت‌های پروتاگونیست و توازن آن با یکه آنتاگونیست روایت تبدیل شده است. منطق روایی «هرتسوگ» آلمانی در اثر اقتباسی‌اش به نسبت تطبیقی قوی‌تری با سه اثر همسنگش دست یافته است. در این روایت، زن قربانی می‌شود تا شهر از شّر بیماری طاعون پاک شود و سایه تمثیلی و سیاه هیولایی خون‌آشام از شهر کنار برود.

در سال 1992 میلادی «فرانسیس فورد کاپولا»ی بزرگ نیز رُمان نامبرده را به اقتباس فیلم‌نامه‌ای در می‌آورد. اقتباسی که بیشترین کارکرد اتمسفری سوررئال را با خلق صحنه‌های ناب از مسخ شخصیت‌های اصلی در خود جای می‌دهد تا همواره «دراکولای برام استوکر» کاپولا از خوش اقبال‌ترین اقتباس‌های سینمایی در یک‌صد سال اخیر لقب بگیرد.

میزان خلق صحنه‌های مازوخیسمی و رمانتیک اثر به بیشترین کارکرد و حصول تصویری در فُرم دست یافته است. تغییر فاز پروتاگونیستی به آنتاگونیستی شخصیت «مینا هارکر» از وجه قربانی به خون‌آشامِ منتقم، پایانی متفاوت را به دراکولای برام استوکر اعطا کرده است که در نقطه مقابل دو اثر قبلی اقتباسی یعنی کارهای مورنائو و هرتسوگ آلمانی قرار گرفته است.

«کاپولا» با بهره‌مندی از ارجاعات مناسب تاریخی به دوره «ولاد سوم» والاچیایی و آوردن روحیه خون‌آشامی‌او به زمان حال قصه‌اش، شخصیت‌های اصلی‌اش از جمله «کنت دراکولا» با بازی درخشان «گری اُولدمن»، «مینا هارکر» با بازی «وینونا رایدر» و پروفسور «آبراهام ون هلسینگ» با بازی «آنتونی‌هاپکینز» را به لایه‌هایی عمیقی مجهز کرده است تا همواره پس از سه دهه دیدنش به لذّتی ناب برای تماشاگران منجر شود.

اعتماد

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها