رفتن به محتوا
ثبت شرکت در عمان
کد خبر 627395

مردم راه خودرا می روند و نظام سیاسی هم راه خودرا

ساعت 24 - من فکر می‌کنم جامعه ایران جامعه بی‌تفاوتی نیست و اتفاقا جامعه‌ای زیادی متوجه است شما مراودات اجتماعی افراد را نگاه کنید؛ مردم ایران بیش از اندازه حاضرند تا این که غایب باشند. جامعه بی‌تفاوت، جامعه غایب است. جامعه‌ای است که هیچ نوع فهم و اراده اظهار نظر ندارد، اتفاقا مشکل جامعه ایرانی این است که زیادی حاضر است.

 مثلا چند شب من پیش جایی مهمان و پیرمرد جمع بودم همه حاضرین از سن‌های گوناگون تا جوان‌های ۲۰-۲۱ ساله بودند و همه در مورد همه چیز حرف می‌زدند و تحلیل و قضاوت می‌کردند این به نظرم از یک بابت چیزخوبی نیست، از بابت دیگر نشان می‌دهد جامعه بی‌تفاوت نیست و به همه چیز حساس است، اگر جامعه بی تفاوت بود که حکومت تا این اندازه برای مدیریت کشور مشکل نداشت، حکومت فغان می‌کشد، برای این‌که بخواهد این کشور را مدیریت کند اما نمی‌تواند. نسل Z در جریان جنبش مهسا و بعد از آن درگیر اقدام مسلحانه نشد، اما ما پیش از انقلاب وارد این فاز شدیم. از یکی از آن‌ها پرسیدم حتی بحث هایی در این باره بین شما نیست؟ گفت نه اصلا. فکر می‌کنید چرا؟ چون آن‌ها هنوز به روش‌های دموکراتیک امید دارند. هر روز در مجلس تعدادی از افراد نشسته‌اند لایحه تصویب می‌کنند در حالی‌که برای امور ساده، یک قانون هم کفایت می‌کند اما چرا هر روز و هر دوره‌ای یک قانون جدید می‌گذارند؟ این نشان می‌دهد جامعه به‌قدری مداخله می‌کند که برای هرر رفتارش نیاز به یک قانون جدید است. هر روز می‌بینیم که یک دستورالعمل جدید از حکومت برای کنترل چیزی صادر می‌شود. همه نیروها سیاست‌هایی دارند درنتیجه تزاحم نیروها اتفاق می‌افتد. جامعه تلاش‌های بسیار زیادی برای اصلاح نظام سیاسی و اجتماعی کرد، مردم با گرایشات چپ، راست، اصول‌گرایانه و اصلاح‌طلبانه مشارکت حداکثر داشتند و این‌طور نبود که مردم فقط دوم خرداد حداکثری آمده باشند، بلکه در تمام دوره‌های بعد هم مشارکت حداکثر داشتند. دیگر این مردمِ بیچاره چه‌قدر باید به صدای اصول‌گراها و اصلاح‌طلب‌ها گوش بدهند؟ آن‌ها برای چه آمدند؟ برای این‌که فضای تغییر را ایجاد کنند و به مدیران و کسانی‌که به عرصه حکومت رسیده‌اند اجازه دهند تغیرات را صورت‌بندی کنند، ولی چه اتفاقی افتاد؟ نظام سیاسی ایران در این‌که تصمیم بگیرد و حرکت به جلو داشته‌باشد، ناموفق بود و همیشه از این بابت که مردم مرا قبول دارند، دچار توهم شد و هر کسی رای آورد با خود تصور کرد می‌تواند اراده شخصی یا گروهی خود را اعمال کند. همان‌طور که اگر نگاه کنید روسای دولت‌های ما از آن روزی که پیروز می‌شوند صدایشان بلند می‌شود، بلندتر حرف می‌زنند، داد می‌زنند و حکم صادر می‌کنند و این توهم ایجاد می‌شود که این رای برای آن‌هاست در صورتی‌که رای برای تغییر است نه متعلق به آن‌ها. هم اصول‌گرا و هم اصلاح‎ طلب‌ها به تغییر رای دادند. جامعه بود که به تغییر رای می‌داد اما حالا که می‌بیند این تغییر اتفاق نمی‌افتد پس می‌گویند:« ما دیگر این راه را پیش نمی‌بریم.» پس این‌جا توقفِ رابطه است؛ تا دیروز پیوستی بین دولت و ملت و جامعه و حکومت وجود داشت اما در حال حاضر متوقف شده ‌است و فقط جامعه حاضر است، اما دخالتش را قطع کرده و منتظر حادثه است. این است که من نظام اجتماعی ایران را کاملا فعال، دانا وحساس می‌دانم که اراده کرده که در عرصه سیاست مشارکت حداکثری و مداخله نکند و اجازه دهد نظام سیاسی خودش هر کاری می‌خواهد انجام دهد و به نوعی نظام سیاسی را رها کرده است.

اما اشکال این است که نظام سیاسی فکر می‌کند چون جامعه خیلی با او درگیر نیست پس به آن تن داده است و می‌تواند به آن حکومت کند و مدام در حال صدور دستورالعمل است؛ در صورتی‌که این نشانه بی‌اعتنایی مردم است که راه خودش را می‌رود و نظام سیاسی هم درحال پیوند زدن خودش و دایره کشیدن و طناب کشیدن در اطراف خود است و مدام دایره زمانی خود را کم‌تر می‌کند.

تقی آزاد ارمکی - روزنامه توسعه ایرانی

قطعات لیفتراک
نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها