چین در خلیج فارس
چین در خلیج فارس
ساعت 24 - سیاری از کارشناسان مرحله کنونی تشدید تنش در خاورمیانه را آزمونی برای نفوذ چین میدانند. از این رو، رسانهها بارها نوشتهاند که ایالات متحده از چین خواسته است تا در آخرین دور تشدید تنشها، از جمله پس از حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، بر ایران فشار بیاورد.
با این حال، در مقایسه با نفوذ قطر، مصر یا حتی آمریکا، نفوذ چین در درگیری فعلی ضعیف است. پکن هنوز به دنبال درگیر شدن عمیق در سیاستهای درون منطقهای در خاورمیانه نیست، زیرا این امر میتواند به منافع اصلی این کشور که همچنان در زمینه همکاریهای تجاری و اقتصادی متمرکز است، آسیب برساند و نقاط تنش جدیدی در روابط با ایالات متحده ایجاد کند.
چین به عنوان یک شریک تجاری کلیدی کشورهای خلیج فارس بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ واردات نفت خود را بیش از دو برابر کرد. شرکتهای چینی در حال گسترش حضور خود در پروژههای زیرساختی و فناوری در منطقه هستند. بانکهای چینی برای تعدادی از پروژههای بزرگ، از جمله ساخت پایتخت اداری جدید مصر، وجوه ارائه میکنند و شرکتهای ساختمانی چینی در ساخت اولین راهآهن امارات مشارکت داشتند. در سال ۲۰۲۱، سرمایهگذاری زیرساختی چین تحت ابتکار کمربند و جاده ۳۶۰ درصد و مشارکت در پروژههای ساختمانی ۱۱۶ درصد افزایش یافت.
در سال ۲۰۱۶، دولت چین استراتژی خود را برای کشورهای عربی منتشر کرد. این سند به جزئیات منافع چین در منطقه از جمله انرژی، تجارت، مسائل اقتصادی و امنیت پرداخته است. جنبه دوم تا حد زیادی به دو مورد اول گره خورده است. ایجاد یک پایگاه دریایی در جیبوتی در سال ۲۰۱۶ بر اساس منافع اقتصادی و انرژی جمهوری خلق چین انجام شد و هدف آن حفاظت از مسیرهای تجاری از آسیا به اروپا از طریق تنگه بابالمندب بود. با این وجود، جمهوری خلق چین عجلهای برای قبول تعهدات برای تضمین ثبات کلی درون منطقهای ندارد. پکن با مطالعه تجربه حضور دیگر قدرتهای بزرگ در خاورمیانه، خاطرنشان کرد که این منطقه به مرور زمان به یک مشکل مهم برای این کشور تبدیل میشود. پکن با مشاهده اینکه چگونه ایالات متحده قادر به مقابله با چالشهای منطقهای متعدد نیست، مدتها به دنبال اجتناب از درگیر شدن در درگیریهای درون منطقهای است که میتواند موقعیت بیطرف این کشور را تضعیف کرده و به منافع اقتصادی آن آسیب برساند.
با این حال، همانطور که سال ۲۰۲۳ نشان داد، منطق سیاست خارجی چین به ناچار آن را به وضعیت سیاسی خاورمیانه میکشاند و مشارکت این کشور در عادی سازی روابط عربستان و ایران تنها بر این موضوع تاکید داشت. در اینجا دقیقاً با منافع اقتصادی بلندمدت ارتباط وجود دارد. در پس زمینه تشدید رقابت با ایالات متحده و بی ثباتی فزاینده جهانی، پکن تصمیم گرفت برای کاهش خطرات اقتصادی و انرژی خود فعالانه عمل کند. سامانه پدافند هوایی و دفاع موشکی مشترک اعراب و اسرائیل که توسط ایالات متحده بر اساس توافقنامه ابراهیم ایجاد شده است، برای مهار تهدید ایران طراحی شده است. بنابراین، پروژه آمریکایی مبتنی بر یک ایده تقابلی علیه یک بازیگر کلیدی در منطقه بود که خطر تشدید تنش را افزایش میداد. این تهدیدی برای ثبات عرضه انرژی به چین و همچنین پروژههای لجستیکی چین بود. به نظر میرسد که عادی سازی روابط عربستان و ایران به طور قابل توجهی پیشرفت در ایجاد اتحاد عربی و اسرائیل تحت نظارت ایالات متحده را کند کرده و به نوعی به عاملی بازدارنده در تبدیل بحران کنونی غزه به یک بحران منطقهای شده است.
با این حال، میانجیگری عربستان سعودی و ایران ضربه جدیدی به روابط آمریکا و چین بود. ایالات متحده آن را در چارچوب رقابت عمومی جهانی میبیند. در واشنگتن، میانجیگری چین بین ایران و عربستان سعودی با نگرانی نگریسته شد. حتی برخی کارشناسان همکاری ریاض با پکن را «تف به صورت آمریکا» خواندند.
چنین واکنشی در پکن به احتمال زیاد انتظار میرفت و طبیعی تلقی میشد. شی جین پینگ رئیس جمهور چین در گزارش خود به بیستمین کنگره ملی حزب کمونیست چین در اکتبر ۲۰۲۲ بر لزوم مدیریت ریسک در سیاست خارجی تاکید کرد. به عقیده وی، دوره جدید توسعه چین با “ترکیبی از فرصتها، ریسکها و چالشهای استراتژیک همراه با رشد عوامل نامطمئن و غیرقابل پیشبینی” همراه است. رهبر چین خواستار آمادگی نه برای “آب و هوای بد”، بلکه برای “طوفان” شد. برای دستیابی به این هدف، باید خطرات برای اقتصاد چین، که منبع آن در خاورمیانه قرار دارد، به حداقل میرسید.
موضع کشورهای خلیج فارس در قبال چین
پادشاهیهای عرب خلیج فارس به طور فزایندهای خود را گروگان رقابت آمریکا و چین مییابند. در عین حال، هر کشوری به روش خود شراکت ایجاد میکند. همانطور که ژان لوپ سامان، محقق فرانسوی اشاره میکند، با توجه به سطح روابط با چین، کشورهای حوزه خلیج فارس را میتوان به سه دسته تقسیم کرد که ملاک آن سطح روابط استراتژیک (یعنی نظامی، زیرساختی) با چین است. از دیدگاه او این سه دسته شامل “بازیکنان مستعد خطر” (قماربازان) – عربستان سعودی و امارات-؛ بازیگران “بی تصمیم” (حصار نشینان) – قطر، عمان-؛ و “محافظه کاران محتاط” – کویت و بحرین- میشود.
دسته اول آشکارا روابط با چین را در زمینههای مهم استراتژیک توسعه میدهند. عربستان سعودی و امارات به ویژه نگران برنامههای ایالات متحده برای کاهش حضور خود در منطقه بودند و این امر آنها را بر آن داشت تا “به طور آشکار در برابر خروج ایالات متحده از منطقه مانع ایجاد کنند. ” آنها نه تنها به طور فعال تجارت با چین را توسعه دادند، بلکه شروع به خرید تسلیحات چینی کردند. هر دو کشور آشکارا از ایالات متحده به دلیل برخی از جنبههای سیاست منطقهای آن انتقاد کردند و از روند توسعه روابط دوجانبه ابراز ناامیدی کردند. به عنوان مثال، در ژوئن ۲۰۲۳، امارات متحده عربی خروج خود را از نیروی مشترک امنیت دریایی به رهبری ایالات متحده در خلیج فارس اعلام کرد.
دسته دوم شامل قطر و عمان میشود. تفاوت آنها با گروه اول این است که در توسعه روابط با چین بسیار محتاطتر هستند. هر دو کشور سرمایهگذاری چینی را در زیرساختهای بندری و مخابرات جذب کردهاند، اما مراقب بودهاند که توجه زیادی به این حقایق جلب نشود. در حوزه امنیتی، آنها به دنبال تقویت مشارکت خود با واشنگتن بودند. در سال ۲۰۲۲، قطر به عنوان متحد اصلی ایالات متحده خارج از ناتو شناخته شد و امروز به عنوان میانجی اصلی بین حماس و اسرائیل عمل میکند و از این طریق تا حد زیادی منافع آمریکا را ارتقا میدهد. عمان در سال ۲۰۱۹ قرارداد چارچوب راهبردی جدیدی را با ایالات متحده امضا کرد که به ارتش ایالات متحده اجازه دسترسی به تاسیسات بندر دقم، محل بزرگترین سرمایهگذاری چین در این کشور را داد.
گروه سوم کشورها که شامل بحرین و کویت میشود، عملاً هیچ رابطه استراتژیک با چین ندارند. اگرچه کویت به طرح کمربند و جاده پیوسته و روی سرمایهگذاری چینیها در پروژه شهر ابریشم حساب میکند، اما به دنبال توسعه همکاری نظامی با پکن نیست. همین امر در مورد بحرین نیز صدق میکند.
چین و آمریکا در خاورمیانه
توسعه فعال روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس با چین نگرانی قابل توجهی را برای ایالات متحده ایجاد کرده است. به خصوص وقتی صحبت از امارات و عربستان سعودی باشد. رهبران این کشورها هر بار که قصد توسعه پروژههای مشترک با چین را دارند باید واکنش آمریکا را در نظر داشته باشند که مثلاً در موضوع پیوستن عربستان به بریکس به وضوح نشان داده شد. همانطور که کارشناسان چینی خاطرنشان میکنند، کشورهای منطقه به طور فزایندهای به سمت بازی با حاصل جمع صفر آمریکا و چین در سطح جهانی کشیده میشوند. همانطور که جینا ریموندو، وزیر بازرگانی ایالات متحده اخیراً گفته است، “وقتی صحبت از فناوریهای جدید به میان میآید، شما نمیتوانید بهاندازه ما در اردوگاه چینی باشید. ”
این روند به ویژه در زمینه ۱) سلاحها ۲) فنآوریهای پیشرفته؛ ۳) انرژی هستهای مشهود است.
در بخش تسلیحات، رقابت آمریکا و چین برای کشورهای حوزه خلیج فارس مشهودتر است. بنابراین، در سال ۲۰۲۳، ایالات متحده تحویل جنگندههای F-35 به امارات را در پاسخ به خرید تجهیزات مخابراتی امارات از هواوی چینی لغو کرد. امارات متحده عربی از وابستگی به تامین کنندگان آمریکایی ترسید و شروع به همکاری با تولید کنندگان چینی کرد. در مارس ۲۰۲۳، نیروی هوایی امارات متحده عربی برای خرید ۱۲ هواپیمای آموزشی رزمی L-15AW با شرکت صنعت هواپیماسازی چین قراردادی امضا کرد و در ماه اوت تمرینات مشترکی را با نیروی هوایی چین انجام داد. با این حال، ایالات متحده به عنوان نشانهای از حسن نیت، جنگندههای میراژ نسبتا قدیمی ساخت فرانسه خود را به جای جنگندههای مدرن F-16 آمریکایی به تمرینات امارات متحده عربی فرستاد.
حوزه فناوریهای پیشرفته نیز به میدان رقابت شدید شرکتهای آمریکایی و چینی تبدیل شده است. در پاسخ به همکاری نزدیک شرکت فناوری اماراتی G42 با بخش فناوری چین، ایالات متحده دسترسی آن را به کارتهای گرافیک آمریکایی Nvidia و AMD که برای پردازش مقادیر زیادی از دادههای مورد نیاز برای توسعه هوش مصنوعی استفاده میشوند، محدود کرده است. با توجه به جاهطلبیهای G42 برای توسعه فناوریهای هوش مصنوعی و ایجاد ابررایانهها، چنین محدودیتهایی حیاتی بودند. در نتیجه، دولت آمریکا جایگزینی را در قالب مشارکت با شرکتهای آمریکایی ارائه کرد. G42 مجبور به موافقت، فروش داراییهای چینی و امضای قرارداد با مایکروسافت آمریکایی شد. دومی سرمایهگذاری ۱٫۵ میلیارد دلاری در فناوریهای هوش مصنوعی G42 را اعلام کرد و مدیر شرکت تابعه آن OpenAI، سام آلتمن، اعلام کرد که قصد دارد امارات متحده عربی را به “محل آزمایش” فناوریهای هوش مصنوعی تبدیل کند. بنابراین، چین یک شریک مهم فناوری در خاورمیانه را از دست داده است و اکنون احتمالاً با تلاشهای ایالات متحده برای محدود کردن همکاریهای فناوری پکن با ریاض روبرو خواهد شد.
فناوری هستهای به عرصه رقابت آمریکا و چین نیز تبدیل شده است. در این زمینه، نتیجه رویارویی هنوز قطعی نشده است که بیشتر به دلیل بحران غزه است. قرار بود تامین فناوری هستهای آمریکا برای سعودیها بخشی از به اصطلاح “معامله بزرگ” باشد که بر اساس آن عربستان سعودی روابط دیپلماتیک با اسرائیل برقرار میکند و از سوی واشنگتن به آخرین فناوریهای نظامی از جمله جتهای جنگنده F-35 دسترسی مییابد. میدانیم که CNNC چین نیز در مناقصه ساخت اولین نیروگاه هستهای در عربستان سعودی شرکت کرد و در تابستان ۲۰۲۳، در پاسخ به پیشرفت کند در مذاکرات با ایالات متحده، ریاض تقریباً آشکارا از واشنگتن از طریق طرحهایی برای دادن این پروژه به چین باج خواهی کرد.
***
نفوذ اقتصادی فزاینده چین در کشورهای حاشیه خلیج فارس با واکنش تند ایالات متحده به ویژه در مناطق مهم استراتژیک مواجه شده است. برای مدت طولانی، چین حتی به دنبال مشارکت در سیاستهای درون منطقهای نبود، اما منطق کلی تقابل جهانی با واشنگتن، آن را به سمت دخالت فعالتر در امور خاورمیانه سوق میدهد. این را مورد آشتی عربستان و ایران نشان داد که پکن در آن نقش مهمی داشت.
برخی از کارشناسان چینی بر این باورند که با گذشت زمان میزان دخالت چین در مسائل خاورمیانه افزایش خواهد یافت. در برخی موارد، به منظور حفاظت از انرژی و منافع تجاری، ممکن است حتی نیاز به ایجاد یک حضور نظامی در خاورمیانه باشد [۱]. با توجه به شدت رقابت در مواردی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، کشورهای خلیج فارس ممکن است نه به “محل آزمایش” هوش مصنوعی، بلکه به عرصهای برای مبارزه ایالات متحده و چین تبدیل شوند. و اگرچه جمهوری خلق چین به دنبال اجتناب از این است، اما منطق توسعه روابط ایالات متحده منجر به توسعه سناریوی مشابهی میشود. ایراس
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.