خطر سیلی که ساختمان سیاست را تهدید می کند
ساعت 24 –متاسفانه، تنزل سیاستورزی در ایران، آن هم در یک گردنه خطرناک تاریخی، تنها به پوپولیستها محدود نمیشود. چرا رایدهندگان ایرانی در سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۹۲ برای پیروزی سید محمد خاتمی و حسن روحانی بسیج شدند؟ چون، این دو سیاستمدار در زمان خود موفق شدند در تصویری بزرگ با المانهای نشانهشناختی روشن از وضعیت موجود، خواستهای عمومی برآوردهنشده و تغییرات مدنظر جامعه با رایدهندگان شریک شوند.
این تصویر در سال ۱۳۷۶، بر مبنای خواستهای اجتماعی-سیاسی و در سال ۱۳۹۲ بر مبنای خواستهای اقتصادی، البته از مسیر سیاست خارجی، شکل گرفت. در مورد اخیر، شهروندان باور داشتند که برای تغییر مسیر اقتصاد، باید ابتدا مسیر سیاست خارجی تغییر کند. همچنین باور داشتند که تیم حسن روحانی میتواند این تغییر را به پیش ببرد؛ باوری که البته در عمل ثابت شد، باوری درست بوده است. هر کس اندک آشنایی با تاریخ سیاسی پس از انقلاب و بهویژه سهدهه گذشته داشته باشد، بر این نکته آگاه است که امواج انتخاباتی در ایران همواره با مساله جوانان گره میخورد. این گرهخوردگی را میتوان تا حد زیادی در همه کشورهای دموکراتیک مشاهده کرد؛ چراکه به هرحال نیروی اصلی پیشران حرکت هر جامعهای به سمت جلو، جوانان آن هستند؛ اما همچنین ممکن است بخشی از این گرهخوردگی نیز با فرهنگ ایرانی و حمایتگری نهادینهشده در خانوادهها مرتبط باشد. به هر حال، سیاستمداری که خود را در معرض آرای عمومی قرار داده و عزم جدی برای تغییر وضعیت موجود دارد، ناگزیر باید با دستورزبان مشترک جوانان با ایشان سخن بگوید. باید بر تصویر جمعی مشترکی تاکید کند که با ذهن جوانان امروز و خواستهایشان که پیش از این نیز خود را در قالب جنبشهای اعتراضی نمایش داده است، سازگار باشد. آن هنگام است که جوانان با شور و اشتیاق پدران و مادران را با خود همراه خواهند کرد. هیچ جامعهای با جوانانی ناامید و سرخورده، از رخوت خارج نمیشود. بدون نیروی جوانی، تنها میتوان به این امید نشست که بخشی از پدران و مادران، بهرغم فقدان تصویر بزرگتر، برای جلوگیری از افزایش شیب نزولی اقتصاد کشور مجددا به سیاستمداران موجود متوسل شوند. این امید برای موفقیت ناکافی است. شاید اگر این فیلم امروز ساخته میشد، خردهروایتهای آن در لایه زیرین کمی گستردهتر میشد یا تغییر میکرد؛ شاید سکانس پایانی آن حذف میشد؛ شاید تنشهای بیننسلی، انگیزهها برای وانهادن و رفتن، چالشهای زن بودن و... نقش پررنگتری پیدا میکرد؛ شاید سکانس سفره پهنشده که نوستالژیکترین تصویر آشنای ایرانیان است، با شرمساری جایگزین میشد و شایدهای بسیار دیگر.
اما آنچه هنر را از متنی مانند این یادداشت متمایز میکند، همین نکته است که میتواند از ورای زمان و مکان با ما سخن بگوید و ترسها، دغدغهها و نگرانیهای ذهنی مشترکمان را همراه با تنوع و گاه تضاد سلایق و دیدگاههایمان در قالب اشکال مختلف هنری بازآفرینی کرده و خطرات پیشرویمان را گوشزد کند؛ خانهای که با فروپاشی مواجه است، ساکنانی که سردرگم در اندیشه برای زندگیهایشان هستند و خطر سیلی که هر لحظه کلیت ساختمان را تهدید میکند. نوید رییسی – دنیای اقتصاد
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.