بچههای شیکاگو یا دانشگاه امام صادق(ع)
ساعت 24 -این روزها سه مساله مهم در سپهر سیاست ایران در کانون توجه هستند. یکی از مهمترین نکتهها و بحثهای درون جناحی و در درون طیفهای سیاسی گوناگون این است که آیا نیروهای شکست خورده در دو انتخابات 8 و 15 تیرماه اجازه میدهند دولت چهاردهم کارش را در فضایی سالم و فاقد تنش داخلی و خارجی انجام دهد؟
در اینباره دو دیدگاه وجود دارد؛ یک دیدگاه معتقد است نباید خوشبین بود و تصور کرد شکستخوردگان که دارای قدرت واقعیاند دولت چهاردهم را به حال خود وامینهند. گروه دیگر باور دارند فضای سیاست داخلی و نیز فشارهای فزاینده بیرونی گونهای است که دوره تنگ و تاریک دولت اصلاحات و دولت اعتدالگرایان تکرار نخواهد شد.
این گروه باور دارند هسته سخت قدرت میخواهد در داخل و خارج تنشزدایی کند و به همین دلیل اجازه نمیدهد دولت چهاردهم بیثبات شود. واقعیت این است که در همین چند روز تازه سپری شده آزار روحی- روانی رییسجمهور منتخب آغاز شده و رسانههای شکستخوردگان دولت تشکیل نشده را زیر تیغ قرار داده و تولید هوس میکنند و میخواهند هرچه را که مردم آرزو دارند در سبد دولت چهاردهم بیندازند. سیاست خارجی پرسش بسیار پرشمار شده امروز محافل و نیروهای سیاسی این است که دولت چهاردهم در سیاست خارجی چه خواهد کرد؟ یکی از دلایل اصلی که چرا این موضوع آنقدر مهم است به مساله اقتصاد برمیگردد. هواداران و علاقهمندان به اقتصاد آزاد و نیز سیاسیون اصلاحطلب باور دارند دولت چهاردهم باید این مقوله را در کانون توجه اجرایی قرار دهد و نمیتواند بدون حل تحریم آمریکا کسبوکار و معیشت شهروندان را از گردنههای سخت و سراشیبیهای مرگآور نجات دهد.
در مقابل اما شکستخوردگان انتخابات تازه برگزار شده میگویند نباید دل به حذف تحریم بست و راه این است که از امکانات داخلی استفاده کنیم. علاقهمندان به سیاست و اقتصاد باور دارند این مساله باید به شکلی حل شده و راه برای سرمایهگذاری خارجی باز شود. پیش از مساله سوم یک باور نادرست در میان نخبگان ایرانی جا افتاده است که در همه سالهای پس از 1368 اقتصاد ایران با اندیشه اقتصاد آزاد اداره شده است. این تصور نادرست بر پایه لجبازی نیروهای سیاسی مشهور به چپ مذهبی و همینطور چپهای ارتدوکس خارج از کشور و نیز هواداران پیدا و پنهان چپ غیرمذهبی در دهه 70 به صورت عجیبی بزرگنمایی شد و ذهنهای علاقهمندان به اقتصاد سیاسی را درگیر یک باور نادرست کرد.
در دهه 70 اما نیروهای سیاسی که آن زمان راستگرا نامیده میشدند و پس از آن به اصولگرایان تغییر اسم دادند از این باور نادرست و اشتباه برای بیرون راندن نیروهای اصلاحطلب اقتصادی استفاده کردند. اصولگرایان تندروتر که میدان را از نیروهای چپ ارتدوکس خالی میدیدند و نیز نیروهای اصلاحطلب اقتصادی را از سازمان برنامه و بودجه و دیگر نهادهای مهم دور کرده بودند در یک راهبرد کامیاب پرچم عدالت را در دست گرفته و دیگران به ویژه نیروهای معتقد به اصلاحات ساختاری اقتصاد را با چوب ضد عدالت و طرفدار سرمایهداری از میدان بیرون کردند.
در حالی که تجربه نشان داده عدالت بدون آزادی ناممکن است و نیز آموزههای دانش اقتصاد میگویند میتوان با کاهش نرخ تورم عدالت را معنی کرد اما وضعیت همچان مبهم است و تبلیغات پرسروصدای چپهای راستگرا و نیز چپهای ارتدوکس و نئومارکسیستهای خارج از کشور میگویند اقتصاد ایران سرمایهداری است. تاکید دارم که دولت بزرگ و نهادهای حاکمیتی بسیار نیرومند در ایران حتی پیش از انقلاب اسلامی اجازه ندادهاند که ماهیت اقتصاد آزاد و سالم در ایران اجرایی شود.
کابینه چهاردهم
درباره کابینه چهاردهم بیش از این نیز به رییسجمهور منتخب و حلقه اول یارانش یادآور شویم که نباید ترسید و فروتنی بیش از اندازه نشان داد و باید کسانی به کابینه بیایند که کار بلدند و از هیاهوی منتقدان و مخالفان نمیترسند. اقتصاد و دولت چهاردهم در حال حاضر میتوان در یک دستهبندی کلان سه گروه از اقتصاددانان را در میان نیروهای داخلی شناسایی و از آنها برای تشکیل تیم اقتصادی دولت استفاده کرد. یک گروه از اقتصاددانان جوان ایرانی هستند که توانستهاند از دانشگاههای معتبر جهانی در غرب که به آسانی به افراد مدرک نمیدهند با درجه دکترا فارغالتحصیل شوند.
در میان این گروه از اقتصاددانان کسانی هستند که در دانشگاههای شیکاگو و امآیتی و برکلی درس خوانده و تدریسکرده یا در بنگاههای غولپیکر فعالیت دارند. یک گروه دیگر که در دهههای تازهسپریشده از حالت تدافعی بیرون آمده و به ویژه در دولت سیزدهم مناصب اقتصادی را در دست گرفتند اقتصادخواندههای دانشگاه امام صادق (ع) هستند. این گروه در سه سال دولت رییسی هرچه بلد بودند را در اقتصاد ایران اجرا کردند. دستاوردهای این گروه از اقتصاددانان شوربختانه ناامیدکننده بوده و هست. در برابر این دو گروه اما یک گروه از اقتصاددانان نیز هستند که میتوان آنها را نهادگرا نامید. این گروه از اقتصاددانان همواره منتقد همه دولتها بوده و هستند.
مورد طیبنیا
علی طیبنیا، وزیر اقتصاد دولت نخست حسن روحانی اکنون به عنوان شناختهشدهترین اقتصاددان نزدیک به پزشکیان است. گفته میشود کمیتهای تحت ریاست وی در حال برگزیدن نیروهای کارآمد برای دولت چهاردهم هستند.
هواداران پزشکیان در روزهای انتخابات او را اقتصاددان ضدتورم معرفی کرده و اغراق هم شد. واقعیت این است که طیبنیا به دلیل دیدگاههای خاص و متناقض با دیدگاههای مسعود نیلی به کابینه دوم روحانی نیامد. وی یکی از چهار نفری بود که در یک نامه سرگشاده از سیاستهای عبور از تورم بدون رکود انتقاد کرد.
شیکاگو یا امام صادق (ع)
دانشگاه مشهور به نام دانشگاه امام صادق (ع) از سوی یک روحانی سیاسی بلندپایه در دهههای گذشته تاسیس شد و راهبرد تعیین مدیران برای جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار داد. در حال حاضر مدیران واقعی همه سازمانهای بزرگ و نهادهای مهم اقتصادی هستند.
از سوی دیگر اقتصاددانان در شیکاگو درسخوانده نیز آمادگی پیدا میکنند که در دولت چهاردهم به دولت و مردم کمک کنند تا اقتصاد از بحران عبور کند. توصیه به پزشکیان و حلقه اول یارانش این است که یک بار هم که شده اداره اقتصاد کشور را به نیروهایی دهند که آموزههای روز دنیا در سیاستگذاری پولی، ارزی و مالی را بلدند و میتوانند گرهها را باز کنند اما اگر چنین توصیهای قبول نشد توصیه این است که کار را به طور کلی به یک گروه سوم بدهند.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.