رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 637624

روشن شدن تلفن مقتول پس از ۱۰سال، مچ قاتل را باز کرد

ساعت 24- مهر سال ۹۳ خبر آتش سوزی در یک گاراژ به ماموران آتش‌نشانی اعلام شد و امدادگران بلافاصله راهی محل در اطراف تهران شدند. آن‌ها پس از خاموش کردن آتش با جسد نگهبان گاراژ مواجه شده و بلافاصله موضوع به تیم جنایی اعلام شد.

بررسی‌های اولیه کارشناسان آتش‌نشانی در محل حادثه، حکایت از آن داشت که حریق عمدی بوده است.

: از سویی زمانی که متخصصان پزشکی قانونی به بررسی جسد پرداختند با آثار جراحت روی بدن و کبودی روی گردنش مواجه شدند. کبودی‌ای که نشان می‌داد مرد ۴۵ ساله با وسیله‌ای مشابه کمربند خفه شده است. آثار و کبودی‌ها نیز از درگیری مرد میانسال قبل از جنایت خبر می‌داد.
بدین ترتیب این فرضیه برای تیم جنایی مطرح شد که قاتل با مقتول درگیر شده و پس از جنایت با به آتش کشیدن جسد، قصد از بین بردن مدارک و سرنخ‌ها را داشته است. از سوی دیگر وسایل شخصی و تلفن همراه مقتول نیز سرقت شده بود. اما از آنجایی که وسایل با ارزشی به سرقت نرفته بود، فرضیه قتل به خاطر سرقت کمرنگ شد.
کارآگاهان جنایی در تحقیقات میدانی از نگهبان‌های گاراژهای اطراف به چند نفر ظنین شدند و آن‌ها را بازداشت کردند. در این میان نگهبان گاراژ روبه‌روی محل حادثه به پلیس گفت: فرزند خوانده‌ای دارم که با مقتول خیلی رابطه صمیمی‌داشت و مدام باهم شوخی می‌کردند. اما همین شوخی‌ها باعث اختلاف بین آن‌ها شده بود و این اختلاف روز به روز بیشتر می‌شد. از طرفی شب حادثه من زن و مرد جوانی را دیدم که از گاراژ سراسیمه خارج شدند و احتمال می‌دهم یکی از آن‌ها قاتل باشد.
نام سیاوش، پسر خوانده نگهبان و زن و مرد ناشناس در لیست مظنونان قرار گرفت و کارآگاهان جنایی موفق شدند هر سه نفر آن‌ها را بازداشت کنند. زوج جوان با ارائه مدارکی ثابت کردند که قبل از جنایت در گاراژ بوده و برای کار به آنجا آمده‌اند و هیچ اختلافی با مقتول نداشته‌اند. سیاوش هم مدعی شد که چند روز قبل از جنایت به مسافرت رفته و این ادعا در تحقیقات کارآگاهان تایید شد. بدین ترتیب سه مظنونی که نگهبان جوان به نام آرش معرفی کرده بود، از اتهام تبرئه و آزاد شدند.

۱۰ سال بعد
با اینکه ۱۰ سال از این جنایت گذشته و پرونده قتل نگهبان گاراژ همچنان مفتوح بود و تیم جنایی بررسی‌های خود را برای رازگشایی از این جنایت ادامه می‌دادند، ناگهان مشخص شد تلفن همراه مقتول با گذشت ۱۰ سال از قتل، روشن شده است.
تحقیقات تیم جنایی نشان می‌داد که تلفن همراه در اختیار آرش، همان نگهبانی است که سه نفر را به عنوان مظنونین قتل معرفی کرده بود. از سویی بررسی‌ها نشان می‌داد که آرش، بعد از تحقیقات ماموران ناپدید شده است.
در نهایت، کارآگاهان جنایی موفق شدند مخفیگاه آرش را شناسایی و او را دستگیر کنند. وی ابتدا مدعی شد که تلفن همراه مقتول را از شخصی خریداری کرده و در ماجرای قتل نقشی ندارد. اما در مواجهه با مدارک و شواهد پلیسی با گذشت ۱۰ سال از قتل، راز آن را برملا کرد.
وی در تحقیقات گفت: کوروش نگهبان گاراژ روبه‌رویی بود و با او در تماس بودم و گاهی اوقات شب‌ها برای اینکه حوصله‌مان سر نرود، یا من به گاراژی که محل کارش بود می‌رفتم یا او به محل کارم می‌آمد. کوروش فردی شوخ و بذله گو بود و اوایل این موضوع آزار دهنده نبود. اما بعد از گذشت مدتی، رفتارهایش فرق کرد و شوخی‌هایش از حد متعارف رد شد.
او ادامه داد: حتی او قصد داشت که مرا مورد آزار و اذیت قرار دهد و من سر همین مساله با او درگیر شدم و با کمربند خودش، او را خفه کردم. می‌دانستم که خیلی زود راز این جنایت برملا می‌شود، به همین دلیل گاراژ را به آتش کشیدم تا به نظر برسد که کوروش در آتش سوزی جانش را از دست داده است. اما این صحنه‌سازی بی‌نتیجه بود و از همان ابتدا مشخص شد که کوروش کشته شده است. ماندن در گاراژ و عذاب وجدان جنایتی که مرتکب شده بودم مرا اذیت می‌کرد، از طرفی می‌ترسیدم حرکتی انجام دهم و خودم را لو بدهم. به همین دلیل آنجا را ترک کردم اما بعد از ۱۰ سال تصمیم گرفتم از گوشی تلفن همراه مقتول استفاده کنم. هرگز تصور نمی‌کردم که بعد از این همه مدت، پرونده همچنان مفتوح باشد و تلفن همراه مقتول مرا لو بدهد. اگر می‌دانستم هرگز این اشتباه را مرتکب نمی‌شدم.
با اعتراف متهم به جنایت، تحقیقات در این رابطه از سوی بازپرس جنایی ادامه دارد.

بررسی‌های اولیه کارشناسان آتش‌نشانی در محل حادثه، حکایت از آن داشت که حریق عمدی بوده است.

: از سویی زمانی که متخصصان پزشکی قانونی به بررسی جسد پرداختند با آثار جراحت روی بدن و کبودی روی گردنش مواجه شدند. کبودی‌ای که نشان می‌داد مرد ۴۵ ساله با وسیله‌ای مشابه کمربند خفه شده است. آثار و کبودی‌ها نیز از درگیری مرد میانسال قبل از جنایت خبر می‌داد. بدین ترتیب این فرضیه برای تیم جنایی مطرح شد که قاتل با مقتول درگیر شده و پس از جنایت با به آتش کشیدن جسد، قصد از بین بردن مدارک و سرنخ‌ها را داشته است. از سوی دیگر وسایل شخصی و تلفن همراه مقتول نیز سرقت شده بود. اما از آنجایی که وسایل با ارزشی به سرقت نرفته بود، فرضیه قتل به خاطر سرقت کمرنگ شد. کارآگاهان جنایی در تحقیقات میدانی از نگهبان‌های گاراژهای اطراف به چند نفر ظنین شدند و آن‌ها را بازداشت کردند. در این میان نگهبان گاراژ روبه‌روی محل حادثه به پلیس گفت: فرزند خوانده‌ای دارم که با مقتول خیلی رابطه صمیمی‌داشت و مدام باهم شوخی می‌کردند. اما همین شوخی‌ها باعث اختلاف بین آن‌ها شده بود و این اختلاف روز به روز بیشتر می‌شد. از طرفی شب حادثه من زن و مرد جوانی را دیدم که از گاراژ سراسیمه خارج شدند و احتمال می‌دهم یکی از آن‌ها قاتل باشد. نام سیاوش، پسر خوانده نگهبان و زن و مرد ناشناس در لیست مظنونان قرار گرفت و کارآگاهان جنایی موفق شدند هر سه نفر آن‌ها را بازداشت کنند. زوج جوان با ارائه مدارکی ثابت کردند که قبل از جنایت در گاراژ بوده و برای کار به آنجا آمده‌اند و هیچ اختلافی با مقتول نداشته‌اند. سیاوش هم مدعی شد که چند روز قبل از جنایت به مسافرت رفته و این ادعا در تحقیقات کارآگاهان تایید شد. بدین ترتیب سه مظنونی که نگهبان جوان به نام آرش معرفی کرده بود، از اتهام تبرئه و آزاد شدند.

۱۰ سال بعد با اینکه ۱۰ سال از این جنایت گذشته و پرونده قتل نگهبان گاراژ همچنان مفتوح بود و تیم جنایی بررسی‌های خود را برای رازگشایی از این جنایت ادامه می‌دادند، ناگهان مشخص شد تلفن همراه مقتول با گذشت ۱۰ سال از قتل، روشن شده است. تحقیقات تیم جنایی نشان می‌داد که تلفن همراه در اختیار آرش، همان نگهبانی است که سه نفر را به عنوان مظنونین قتل معرفی کرده بود. از سویی بررسی‌ها نشان می‌داد که آرش، بعد از تحقیقات ماموران ناپدید شده است. در نهایت، کارآگاهان جنایی موفق شدند مخفیگاه آرش را شناسایی و او را دستگیر کنند. وی ابتدا مدعی شد که تلفن همراه مقتول را از شخصی خریداری کرده و در ماجرای قتل نقشی ندارد. اما در مواجهه با مدارک و شواهد پلیسی با گذشت ۱۰ سال از قتل، راز آن را برملا کرد. وی در تحقیقات گفت: کوروش نگهبان گاراژ روبه‌رویی بود و با او در تماس بودم و گاهی اوقات شب‌ها برای اینکه حوصله‌مان سر نرود، یا من به گاراژی که محل کارش بود می‌رفتم یا او به محل کارم می‌آمد. کوروش فردی شوخ و بذله گو بود و اوایل این موضوع آزار دهنده نبود. اما بعد از گذشت مدتی، رفتارهایش فرق کرد و شوخی‌هایش از حد متعارف رد شد. او ادامه داد: حتی او قصد داشت که مرا مورد آزار و اذیت قرار دهد و من سر همین مساله با او درگیر شدم و با کمربند خودش، او را خفه کردم. می‌دانستم که خیلی زود راز این جنایت برملا می‌شود، به همین دلیل گاراژ را به آتش کشیدم تا به نظر برسد که کوروش در آتش سوزی جانش را از دست داده است. اما این صحنه‌سازی بی‌نتیجه بود و از همان ابتدا مشخص شد که کوروش کشته شده است. ماندن در گاراژ و عذاب وجدان جنایتی که مرتکب شده بودم مرا اذیت می‌کرد، از طرفی می‌ترسیدم حرکتی انجام دهم و خودم را لو بدهم. به همین دلیل آنجا را ترک کردم اما بعد از ۱۰ سال تصمیم گرفتم از گوشی تلفن همراه مقتول استفاده کنم. هرگز تصور نمی‌کردم که بعد از این همه مدت، پرونده همچنان مفتوح باشد و تلفن همراه مقتول مرا لو بدهد. اگر می‌دانستم هرگز این اشتباه را مرتکب نمی‌شدم. با اعتراف متهم به جنایت، تحقیقات در این رابطه از سوی بازپرس جنایی ادامه دارد.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها