نمیتوان دور ایران دیوار کشید
ساعت 24 - عباس آخوندی نوشته است : نه، صنعت بدون تجارت در جهان وجود خارجی ندارد. ایران کشوری است که باید تولید کند برای جهان. این را در سیاست فرهنگی هم میتوان دید. اگر در چهارراه جهانی هستیم، چه قبل از اسلام چه بعد از اسلام، بودیسم، یهودیت و مسیحیت آمدند و رفتند. ایران به روی همهی ادیان و مذاهب گشوده بوده است. در ورودی باز بودهاست. پدیدارها اینجا بازتعریف و دومرتبه بازتولید شدهاند.
آیا میتوانیم دور ایران دیوار بکشیم و بگوییم یک نظریه فرهنگی درونگرا داریم که هر تفکری بخواهد وارد ایران شود را به عنوان یک تهاجم نگاه میکنیم؟ ویژگی ایدهی ایران این است که همواره ورودی و خروجی داشته است. نمیتوان گفت ایران دوره ایلخانی با ایران دوره ساسانی یا اشکانی یکی بوده است. به خاطر این موقعیت ژئوپلتیک ایران است که ایران دارای پویایی دائمی از جهت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بودهاست.
یک مثال بزنم تا معلوم گردد که نگاه ایستا تا چه حد راهزن است. در دوره آقایهاشمی سازمان برنامه و بودجه بررسی کرده بود که هزینه ایجاد یک شغل در بخش پتروشیمی، ده میلیون تومان است ولی مثلاً هزینه ایجاد یک شغل قالیبافی ۳۰۰ هزار تومان است. بنابراین، از منظر ایستا باید در کل ایران دار قالی برپا کنیم. اگر پویایی را متوجه نشویم و نفهمیم در چهارراه هستیم، فکر میکنیم که چهار طرف ایران بسته است و کل ایران را بکنیم دار قالی و به تعداد همه افراد میتوانیم با ۳۰۰ هزار تومان هر نفر یک شغل ایجاد کنیم. خب همین قالی را هم باید بفروشیم. وارد تجارت که بشویم با هزار نوع رقابت و پدیده جدید مواجه خواهیم شد.
یا مثلاً وقتی که میخواهند برنامه توسعه بنویسند، محاسبه میکنند که نرخ رشد جمعیت در ایران چقدر است، در ۵ سال آینده این تعداد جوان به دانشگاه میروند و فارغالتحصیل میشوند و وارد بازار کار خواهند شد، یعنی فکر میکنند این کشور نه ورودی دارد نه خروجی. چهار طرف بسته است، همه اینها اینجا هستند و باید برایشان کار ایجاد کرد. ماهیت کار هم تغییر نخواهد کرد.
موقعیت ژئوپلتیک نقطه کانونی ایدهی ایران به عنوان چهارراه فرهنگی، تمدنی، صنعتی و اقتصادی است. ایده مقابل آن که در انتخابات اخیر به رقابت آمد، ایده مقاومت و پایداری است که میگوید اینجا یک قلعه است که باید محافظت کنند و برجی بسازند که بر تمام منطقه سایه بیاندازد. در این انتخابات با شما به عنوان یک عنصر غائب مناظره میکردند. میگفتند یک طرز تفکری وجود دارد، منظورشان هم آقای روحانی بود، هم مرحوم اکبر ترکان و هم شما که این تفکر اساساً با ایده خودکفایی مخالف است، با اینکه رشد درونزا داشته باشیم مخالف است، با این منطق مسکن نمیسازد و… شما الان دارید همان حرف را میزنید که مبنای ما این نیست که پادگانی درست کنیم برای جنگیدن با دنیا. ما در حقیقت کاروانسرایی هستیم که میآیند و میروند. اینجا چیزهایی برای ما میگذارند و ما چیزهایی به آنها میدهیم. تقابل این دو ایده در آینده ایران به کجا میانجامد؟ در این انتخابات آنها شکست خوردند، ایده دیوار شکست خورد اما واقعاً ما موفق خواهیم شد ایدهای که ایران چهارراه فرهنگی و صنعتی و تمدنی است را بسط دهیم؟
فهم ایران برای توسعه خیلی مهم است. یک مثال ساده بزنم. ارگ بم برای چه در آن زمان ساخته شده است؟ بم چه ویژگیای داشته است که آن قلعه با آن اهمیت در آن ساخته شود؟ در واقع بم بارانداز ایران جهت تجارت با هندوستان بودهاست. در آن زمان که جاده ابریشم در خشکی تعریف میشدهاست بزرگترین بارانداز میبایست در بم ساخته میشد. ولی، آیا اکنون پس از انقلاب صنعتی، و ساخت کشتیهای غولآسا هنوز هم باید در اندیشهی بارانداز در خشکی بود؟ در حالیکه 90درصد حملونقل جهان در دریا انجام میگیرد و بخش عمدهی توسعه شهرنشینی نوین جهان درقرنهای هجدهم تا بیستم در کنار دریاها صورت گرفتهاست، آیا باید همچنان در پی توسعهی باراندازهای ملی در خشکی بود؟ آیا نباید شکل فیزیکی توسعه ایران با حفظ مفهوم ایران به مثابه چهار راه جهان تغییر یابد؟ پس چرا بخش اعظم توسعه ایران همچنان چون گذشته که در کنار راه باریشم خشکی است، همچنان توسعه در کنار کویر انجام میگیرد و تراکم مناطق ساحلی ایران به کمتر از 4.8 نفر در کیلومتر مربع کاهش یافته است.
سیاستمداران ایران بهجای اینکه توسعه را به کنار دریا ببرند، در پی انتقال آب به مناطق کویری هستند. و دقیقا بر خلاف ظرفیت اقلیمی مناطق ایران، شهرهای ایران را با بحران زیست محیطی مواجه میسازند. به توسعه فولاد در اصفهان و یزد و کرمان و طرحهای عظیم انتقال آب توجه کنید. طرفه آنکه هنوز از بحران زیست محیطی اصفهان هیچ درس عبرت نگرفتهاند و فکر میکنند که با انتقال آب همهی مسائل حل میشوند. بسیار شگفت است که تمدن ایران بر مبنای اندیشه گیهانشناخت توسعه یافته و عمران مدرن آن بر با تقلیل مدرنیته به یک جریان فنی و مکانیکی بر خلاف ظرفیت اقلیمی و اصول زیست محیطی انجام میگیرد.
حضرات با تبدیل هر مساله بغرنج توسعهای به یک مساله مکانیکی و حل یک مساله فنی، بهواقع از فهم اقلیم و شرایط زیست محیطی ایران و تمدن سازگارِ آن با محیط زیست عاجزند. همین بحث در مورد اینکه ایران یک قلعه است و یا چهار راه است وجود دارد. فهم قلعهای از ایران، دشمن توسعه ایران است. بههروی، ما هنوز در آغاز راه پرسنگلاخ آزادی و در ابتدای طرح ایدهی ایران هستیم. ما هنوز به جهت نظری باید در جبهه اصلاحات کار کنیم تا مفهوم ایران جا بیافتد. اگر نتوانیم مفهوم ایدهی ایران را جا بیاندازیم، توسعه غیرممکن میشود. درواقع این یک رابطه علّی است.
اندیشمند لیبرال آقای اولسون که در حوزه اقتصاد و سیاست بسیار مشهور است و کتابهایی زیادی هم دارد، بر این نظر است که نمیتوان بدون دولت به توسعه رسید. هرچقدر هم که لیبرال باشید باز هم دولتی میخواهید که قاعده بازی را تعریف کند چون بدون آن توسعه ناممکن است. از طرفی آن دولت هم نیاز به ملت دارد، ملت نیاز به ایده دارد. به اطرافمان نگاه کنیم، میبینیم کشوری مانند عراق ۷۵ سال است که مساله اصلیاش ملت است؛ افغانستان با ۲۹ قوم مساله اصلیاش ملت است لذا قوم پشتون حمله میکند و میخواهد بقیه اقوام را تحت سیطره خودش دربیاورد. افغانستان سابقه تاریخی زیادی ندارد چون سابقهاش به دوره فتحعلیشاه میرسد. کشورهای سوریه، اردن و لبنان کشورهایی هستند که بعد از فروپاشی عثمانی شکل گرفتند، در واقع تاریخ آنها به سال ۱۹۲۰ برمیگردد. اما ایران کشوری است که تاریخ دارد و بیش از دو هزار سال است که ملت دارد. نمیتوانیم به سادگی از این واقعیت تاریخی عبور کنیم.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.