رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 643296

چرا کودکان دروغ می‌گویند و لجبازی می‌کنند اما عذرخواهی نمی‌کنند‌؟

منصوره نصرتی کردکندی – شاید برای شما هم این سوال پیش آمده باشد که چرا بچه‌ها گاهی اوقات رفتارهایی از خود نشان می‌دهند که ما را شگفت‌زده می‌کنند؟ چرا عذرخواهی نمی‌کنند، لجبازی می‌کنند یا حتی دروغ می‌گویند؟ پاسخ این سوال ممکن است پیچیده‌تر از آن چیزی باشد که به نظر می‌رسد. در پس این رفتارها‌، اغلب احساس شرمندگی و ترس از طرد شدن نهفته است.

کاهش شرمندگی، افزایش ارتباط

اگرچه والدینی که به دفتر من مراجعه می‌کنند، نگرانی‌های بسیار گوناگونی را مطرح می‌کنند و مثال‌های گسترده‌ای را برای نشان دادن رفتار «بد» فرزندشان روایت می‌کنند اما ریشه همه این روایت‌ها به یک موضوع مشترک بر می‌گردد. به این سه مثال توجه کنید:

«دخترم عذرخواهی نمی‌کند. دیروز عروسک مورد علاقه خواهرش را قائم کرد. خواهرش گریه می‌کرد و اشک‌هایش بی‌وقفه جاری بود. وقتی از اعتراف و عذر‌خواهی خودداری کرد، من فقط عصبانی شدم.کار او خیلی بی‌رحمانه بود. آیا او اصلا حس همدلی دارد‌؟»

«پسرم خیلی لجباز است. او در ریاضی واقعا مشکل دارد و من وقت می‌گذارم تا به او کمک کنم اما وقتی به او چیزهایی را یاد می‌دهم، بی‌توجهی می‌کند و از کوره در می‌رود. کار او عصبانی‌ام می‌کند. من نمی‌فهمم چرا اجازه نمی‌دهد به او کمک کنم !»

«دخترم دروغ می‌گوید. معمولا در مورد چیزهای کوچکی مانند خوردن شیرینی که گفته‌ام نخورد دروغ می‌گوید اما به تازگی او در‌باره چیز بزرگ دروغ گفته است: او به من نگفته است که از تیم فوتبالش اخراج شده است. من به او یاد‌آوری می‌کنم که باید به من حقیقت را بگوید و دروغ گفتن اشتباه است اما انگار نه انگار تغییری نمی‌کند. »

در مثال‌هایی که گفتیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ آیا یک مشکل مشترک در پس هر یک از این کودکان نهفته است؟ علت اصلی رفتارهای این کودکان ممکن است همان لحظه مشخص نباشد و نیاز به بررسی عمیق‌تر داشته باشند. اما در هریک از این روایت‌ها- امتناع از عذر‌خواهی‌، لجبازی‌، دروغ گفتن- من کودکی را می‌بینم که در حال «قطع ارتباط» است. این کودکان در واقعیت دردناک خود، برای زندگی کردن تلاش می‌کنند- واقعیت دزدیدن عروسک خواهرش– واقعیت تلاش برای درس ریاضی -واقعیت خواستن چیزی برای خود و نرسیدن به آن چیز. در هریک از این روایت‌ها والدین فرزند خود را توصیف کردند که فرزندشان احساس گناه، تحقیر یا بد بودن در مورد چیزی را داشت و سپس به صورت عجیب و شکلی غیر‌قابل کنترل واکنش نشان داد تا از برخورد با احساس گناه یا احساس بد دوری کند. این اصل و اساس شرمندگی است- در واقع در این شرایط کودک این را تجربه می‌کند که «در حال حاضر من نمی‌توانم خودم باشم‌‌، نمی‌توانم این احساس را داشته باشم.» خطر شرمندگی هر یک از ما تجربه متفاوتی از شرمندگی داریم. می‌توانیم شرمندگی را اینگونه توصیف کنیم: «احساسی که بخشی از وجود ما را از دیگران جدا می‌کند، گویی این بخش از ما قابل پذیرش نیست» که این بخش از من قابل برقراری ارتباط نیست- هیچ‌کس نمی‌خواهد این بخش از من را بشناسد یا با آن باشد «این احساس نیرومند، ما را از دیده شدن به عنوان خود واقعی باز می‌دارد. شرمندگی ما را تشویق می‌کند تا از تماس با دیگران اجتناب کنیم- پنهان شویم، از خود فاصله بگیریم، به جای اینکه به سمت دیگران حرکت کنیم، از آن‌ها دور می‌شویم. شرمندگی عمیق‌ترین ترس کودک را بر می‌انگیزد: یعنی این فکر که من از درون بد هستم، من بی‌ارزش هستم، من دوست‌داشتنی نیستم، من نمی‌توانم ارتباط برقرار کنم، من تنها خواهم ماند به عبارتی ترس از طرد شدن و تنها ماندن. از آنجا که بقای کودک به ارتباط با دیگران وابسته است، شرمندگی برای او تهدیدی وجودی محسوب می‌شود. هیچ چیزی به‌اندازه احساس طرد شدن‌، برای کودک هولناک نیست. نکته مهمی که باید در مورد شرمندگی بدانید این است که احساس شرمندگی، یک احساس آزار‌دهنده‌ای است که گاهی اوقات ما را فرا می‌گیرد، در واقع یک ساز‌وکار برای بقاست و به نوعی سیستم هشدار برای ماست. وقتی کودک هستیم، به توجه و محبت اطرافیان نیاز مبرمی داریم. اگر احساس کنیم که کاری کرده‌ایم که باعث ناراحتی یا دلخوری دیگران شده است، شرمندگی به ما سیگنال می‌دهد که: اگر همچنان همان کسی که اکنون هستی بمانی، نیازهایت برآورده نخواهد شد و ممکن است مورد طرد قرار بگیریم. این طرد شدن به شکل‌های مختلفی بروز می‌کند‌: قضاوت شدن‌، نادیده گرفته شدن‌، تنبیه شدن، سرزنش شدن یا در اتاقی تنها ماندن. این احساس تنهایی و رهاشدگی بسیار دردناک است و ما را به سمت تغییر سوق می‌دهد. شرمندگی می‌گوید: باید مسیر خود را تغییر دهی تا احساس امنیت و آرامش کنی. در این شرایط می‌توانید بفهمید که چرا شرمگین بودن در واقع یک احساس مفید در سیستم تشخیص خطر در کودک (‌یا بزرگسال‌) است. شرم کودک را به عنوان یک مکانیزم محافظتی در جای خود «منجمد» می‌کند و این «انجماد» ممکن است به صورت ناتوانی در عذرخواهی، بی‌میلی به پذیرش کمک یا عدم تمایل به گفتن حقیقت ظاهر شود. در این موقعیت اینکه یک کودک مات و بی‌احساس شده مشکل این است که معمولا والدین بسیار خشمگین می‌شوند زیرا فکر می‌کنیم که کودک ما را نادیده می‌گیرد یا رفتار او را به عنوان بی‌ادبی یا بی‌تفاوتی به اشتباه تفسیر می‌کنیم. در نتیجه به جای فهمیدن شرمگین بودن کودک و کمک به او ما فریاد می‌زنیم یا با کودک دعوا می‌کنیم یا او را به اتاقش می‌فرستیم. همه این کارها شرمگین بودن کودک را بیشتر می‌کنند و چرخه ادامه پیدا می‌کند اما وقتی شرمگین بودن کودک را ببینیم و بفهمیم چیست، می‌توانیم به او کمک کنیم.

 تشخیص و کاهش شرمندگی در کودکان ، یک مهارت ضروری برای همه والدین است. توانایی تشخیص شرمندگی در تمام اشکال آن ، نوعی قدرت فوق العاده برای والدین محسوب می‌شود. زیرا وقتی بتوانیم شرمندگی را تشخیص دهیم ، می‌توانیم رفتار خود را متناسب با آن تغییر دهیم ، نه به این معنی که آسان گیر باشیم  بلکه به این معنی که رفتاری موثر داشته باشیم. بسیاری از مشکلات کودکان ، ریشه در احساس شرمندگی دارد و وجود شرمندگی هر موقعیتی را پیچیده تر می‌کند. دفعه بعد که با فرزندتان سر یک چیزی لج کردید و حس کردید همه  چیز داره از دستتون در میره ، یک لحظه مکث کنید ،خیلی وقتها ، پشت این لج بازی‌ها ،یک احساس بد به نام شرمندگی پنهان شده است. وظیفه ما والدین این است که بفهمیم در چه موقعیتی فرزندمان شرمگین می‌شود و این شرمندگی از کجا می آید. بعد باید یاد بگیریم چگونه این حس بد را از او دور کنیم تا آرام شود. اول باید تشخیص دهیم که کودک شرمگین شده و بعد به  وقتی کودکان شرمگین می شوند ، سرد و بی تفاوت رفتار می‌کنند. اما در واقع آن‌ها خیلی ناراحت هستند و نمی دانند چه کاری بکنند. آن‌ها نمی توانند عذر خواهی کنند چون فکر می‌کنند اگر این کار را بکنند ، بقیه فکر خواهند کرد آن‌ها آدم بدی هستند و دیگر دوستشون ندارند. این ترس از طرد شدن سبب می‌شود که کودکان سکوت کنند و هیچ کاری نکنند. شرمندگی ممکن است به شکل‌های مختلفی بروز کند ، مثل بی تفاوتی ، بی حسی یا نادیده گرفتن والدین. هر وقت دیدید که فرزندتان انگار گیر کرده و نمی داند چه کار کند ، احتمال دارد که شرمگین شده باشد. وقتی این حس را تشخیص دادید ، به جای اینکه به کودک اصرار کنید عذرخواهی کند یا کاری را انجام دهد ، اول فقط  روی کم کردن شرمندگی او تمرکز کنید. رویکرد اول که کمکی به کاهش شرمندگی کودک نمی کند : ایرا ، باید عذرخواهی کنی. یک کلمه ساده است ! داری اوضاع را بدتر می‌کنی ! چطور می‌توانی نسبت به خواهرت آنقدر بی تفاوت باشی ؟ بیا دیگه ! در اینجا ایرا در نقش کودک بد قرار می‌گرد و بیشتر به سمت بد بودن و حالت شرمندگی و یخ زده فرو می‌رود. رویکرد دوم که هدفش تشخیص و کاهش شرمندگی است : هوم... سخت است که بگویی متاسفم. من هم گاهی اینجوری می شوم. من قبل از اینکه عروسک را پیدا کنی از طرف تو می‌گویم. " بعد تو ، به عنوان والد ، به سراغ فرزند دیگر می‌روی و می‌گویی : عزیرم می‌دانم ناراحت شدی ، می‌توانم کاری کنم که بهتر شودی ؟" و بعد – این کلیدیه – نه چشم غره ، نه نصیحت ، نه ببین اینجوری آسان بود ! فقط اعتماد کن – آره اعتماد کن – که این حرف ها اثر کرده و ادامه بده. شاید در طول روز وقتی دیدید که کودک دیگر شرمگین نیست ( متوجه می شوید چون کودک دوباره شاد و بازیگوش شده ) ، می‌توانید مثلا چیزی شبیه به این بگویید : عذرخواهی کردن سخت است. حتی من که بزرگسالم برایم سخت است !یا می‌توانید از عروسک ها استفاده کنی تا یک موقعیتی را بازی کنی که برای یک از عروسک ها خوب نبوده و یک تلاش برای عذر خواهی را مدل سازی کنی. بعد مکث کن و ببین دخترت چه می‌گوید. اما توجه داشته باشید که هیچ کدام از این تامل یا یادگیری یا رشد تا وقتی که شرمندگی وجود دارد ممکن نیست. وقتی کودک غرق شرمندگی است ما باید چیزی که احساس می‌کنیم عادلانه است را کنار بگذاریم. باید به جای اصلاح رفتار با  هدف کمک به فرزندمان برای داشتن احساس خوب درونی ، دوست داشتنی بودن و با ارزش بودن کودک رابطه مثبت تر و حمایتی تری ایجاد کنیم برگرفته : باطن خوب / دکتربکی کندی 

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها