رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 644121

دلایل علمی گرایش افراد جامعه به فساد مالی

یک مطالعه در زمینه رشوه‌خواری که جامعه آماری آن افرادی از ۱۸ کشور را در بر می‌گیرد، نشان می‌دهد که این پدیده عمدتاً به شرایط بستگی دارد. پژوهشی یک ساله در صندوق‌های سلف‌سرویس یک سوپرمارکت زنجیره‌ای در شهرهای مودنا و فرارا انجام شد تا بررسی شود آیا ارتباطی بین موارد رسوایی فساد مالی و میزان صداقت مصرف‌کنندگان در خریدشان وجود دارد یا نه.

پژوهشگران با تحلیل داده‌های بررسی‌های تصادفی چرخ‌دستی‌های خرید مشتریان در فروشگاه، دریافتند که در پی انتشار خبر یک رسوایی فساد محلی، احتمال عدم اعلام تمامی خریدها و نپرداختن پول کامل، بین ۱۶٪ تا ۳۰٪ افزایش یافته است.

این رویداد چهار روز پس از انتشار خبر به اوج خود رسید و سپس کاهش یافت. کارشناسان این پدیده را «فساد مسری» می‌نامند. فساد چیست؟

به گفته کارشناسان، فساد به معنی سوءاستفاده از قدرت برای منافع شخصی است، اما می‌تواند اشکال مختلفی از رشوه گرفته تا اختلاس، اخاذی و کلاهبرداری داشته باشد.

مطالعات درباره فساد از دهه ۱۹۹۰ توسط اقتصاددانان و با استفاده از نظریه انتخاب عقلانی و مدل موسوم به «جرم عقلانی» آغاز شد. محقق برجسته، رابرت کلیتگارد آن را به این صورت خلاصه کرده است: فساد جرمی از سر احساسات نیست، بلکه از سر محاسبه است و افرادی که انتخاب می‌کنند فاسد باشند، محاسبات مشخصی دارند، به ویژه این که چه میزان سود می‌توانند به دست آورند، احتمال گرفتار شدن چقدر است و پیامدهای آن چیست.

به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید

در دهه اخیر، روش‌های اقتصاد رفتاری و روانشناسی اجتماعی برای آزمایش و اندازه‌گیری این الگو در کنار داده‌های رفتاری استفاده شده است. اگر من مجازات را افزایش دهم، آیا فساد کاهش می‌یابد؟ اگر مزایا را افزایش دهم، آیا فساد بیشتر می‌شود؟ نیلز کوبیس، استاد دانشگاه دویسبورگ-اسن آلمان و پژوهشگر توسعه انسانی در موسسه مکس پلانک در این زمینه به روزنامه اسپانیایی ال‌پائیس می‌گوید: «نتایجی که یافته‌ایم متناقض است: گاهی آری، گاهی نه.» فساد فردی و فساد بین‌فردی

کوبیس، بنیان‌گذار پادکست جهانی ضدفساد «کیک‌بک»، نسخه‌هایی از بازی‌های فساد و رشوه‌دهی را طراحی کرده است تا روانشناسی پشت این پدیده‌ها را بشناسد.

یکی از پرسش‌های اصلی درباره تفاوت نوعی از فساد شخصی است که شخص برای خودش انجام می‌دهد، مانند اختلاس، یعنی دزدی در موقعیت قدرت، با نوعی فساد بین‌فردی مانند رشوه که در آن باید برای شکستن یک قانون با فرد یا افراد دیگری هماهنگ بود؟کوبیس توضیح می‌دهد که این دو کاملاً متفاوت هستند.

نقش ملیت

یکی از مطالعات که نتایج آن در مجله PNAS منتشر شد، شامل یک آزمایش گسترده رشوه‌دهی بود که در آن پژوهشگران افراد ۱۸ کشور را بررسی کردند تا ببینند که آیا بیشتر ملیت خود افراد در تصمیم‌گیری برای پیشنهاد یا پذیرش رشوه تاثیرگذار است یا ملیت فرد مقابل. نتایج غافلگیرکننده بود.

کوبیس می‌گوید: «در ادبیات مربوط به فساد، این ایده وجود دارد که برخی کشورها فاسد هستند و برخی نیستند، و اگر به عنوان مثال، فردی از نیوزیلند که غالباً یکی از جوامع کم‌فساد تلقی می‌شود، به کشوری با فساد زیاد سفر کند، مانند سومالی که اغلب در انتهای فهرست فسادخیزی قرار دارد، نیوزیلندی در برابر فساد مصون خواهد بود و هرگز به آن وارد نخواهد شد. و برعکس، اگر کسی از سومالی به نیوزیلند برود، مدام سعی می‌کند قوانین را زیر پا بگذارد. »

اما پژوهشگران این را هم دریافتند که ملیت طرف فساد، مهم‌تر از ملیت خود شخص درگیر فساد است، به طوری که همه نیوزیلندی‌ها، هلندی‌ها و بریتانیایی‌ها حاضر بودند به افرادی که گمان می‌کردند فاسد هستند، رشوه پیشنهاد کنند. آن‌ها این را «رشوه‌دهی مشروط» نامیدند. آیا چیزی به اسم شخصیت فاسد داریم؟

کوبیس توضیح می‌دهد که اگر نوعی شخصیت فاسد وجود داشت، فساد قابل پیش‌بینی‌تر می‌شد. آن گاه یک فرد فاسد همیشه فاسد می‌بود و فردی با صداقت، فارغ از اینکه با چه کسی همراه باشد، هیچ‌وقت در فساد دخالت نمی‌کرد.

او می‌گوید: «آنچه ما دیدیم این بود که افراد بر اساس اینکه با چه کسی طرف بودند، عمل می‌کردند. بنابراین، به نظر می‌رسد که فساد بسیار پویاتر و انعطاف‌پذیرتر از آن است که فقط به شخصیت باثبات و فسادناپذیر افراد بستگی داشته باشد. »

خبر بد این که حتی افرادی که خود را مصون از فساد می‌دانند می‌توانند به راحتی فاسد شوند، اما خبر خوب این که فساد بیشتر به محیط بستگی دارد تا به شخصیت فرد.

کوبیس به ال‌پائیس می‌گوید: «اگر افراد را در محیط مناسب، با نهادهای مناسب قرار دهید، می‌توانید فساد را به طور قابل توجهی کاهش دهید، احتمالاً به این دلیل که آن‌ها سریعاً با آنچه در محیطشان اتفاق می‌افتد سازگار می‌شوند. » کوبیس و تیمش برای مطالعه اثر نظام‌های اعتقادی، مطالعه‌ای میدانی در شهر کوچک مانگوزی در آفریقای جنوبی که شواهدی از کاهش فساد در آن وجود داشت، انجام دادند. آن‌ها پوسترهایی نصب کردند که مردم را از تحقیقاتشان آگاه می‌کرد و یک آزمایشگاه سیار کوچک ایجاد کردند تا افراد بتوانند وارد بازی فساد مالی بشوند. آن‌ها دریافتند که تا زمانی که پوسترها نصب بود، تمایل مردم محلی برای مشارکت در رشوه‌دهی کاهش می‌یافت.

در وجه خوش‌بینانه باید گفت اگر مردم باور کنند که فساد کاهش یافته است، خود را با سناریوی موجود سازگار کرده و کمتر به سمت فساد کشیده می‌شوند.

کوبیس می‌گوید: «وقتی پوسترها را برداشتیم، فساد به سطح اولیه خود بازگشت، بنابراین خیلی دوام نیاورد، اما برای مدتی کوتاه باورها و رفتارشان را تغییر دادیم.» توجیه فساد

علاوه بر آنچه ما درباره محیط اطرافمان باور داریم، مجموعه‌ای از نگرش‌های روانشناختی نیز باید در نظر گرفته شود، مانند اینکه آیا شما به شدت به فساد اعتراض دارید یا بیشتر در برابر آن انعطاف‌پذیر هستید.

کوبیس در این زمینه توضیح می‌دهد: «مشکل این است که بسیاری از انواع فساد نسبتا به آسانی قابل توجیه هستند، زیرا فرد به خودش می‌گوید من دارم نه تنها به خودم سود می‌رسانم، بلکه اغلب به فرد دیگری نیز سود می‌دهم. ولی ما معمولاً فراموش می‌کنیم که قربانی‌ای نیز وجود دارد. در مورد فساد مالی نمی‌توانیم این موضوع را نادیده بگیریم که در واقع همیشه یک وضعیت برد-برد-باخت وجود دارد، یعنی همیشه پای طرف سومی هم در میان است که بازنده است.»

بازنده: شخص ثالث از دیدگاه روانشناختی، مشکل این است که این طرف سوم اغلب بسیار انتزاعی است، مانند جامعه. کوبیس نتیجه می‌گیرد: «شما با خودتان فکر می‌کنید که خوب، من به چه کسی آسیب می‌رسانم؟ و احساس گناه ندارید. بنابراین، احساسات یکی دیگر از عواملی هستند که بر تصمیمات ما تاثیر می‌گذارند. اگر سریعاً احساس گناه کنم، کمتر احتمال دارد که در فعالیت‌های فاسد شرکت کنم. پس جرم همیشه هم عقلانی نیست. گاهی اوقات احساسات واقعاً در هر دو جهت مهم هستند: احساسات می‌توانند ما را از فساد بازدارند، اما همچنین می‌توانند آن را تحریک کنند. »

خویشاوندسالاری هم نمونه‌ای از موارد فساد است که طی آن شبکه‌های پیچیده‌ای از روابط که در آن اعضای خانواده یا دوستان همدیگر را در پست‌هایی قرار می‌دهند و احساسات و تعهد آن‌ها به یکدیگر، صداقت‌شان را به خطر می‌اندازد. حکومت، قدرت و فساد

به گفته فرناندو خیمنز، استاد دانشگاه مورسیای اسپانیا و مدیر گروه رشته حکمرانی و صداقت عمومی این دانشگاه، برای توضیح فساد باید جنبه نهادی و حکومتی آن را نیز در نظر گرفت. او می‌گوید: «کلید مبارزه با فساد، بهبود کیفیت حکومت است. بدون این کار، راهبردهای ضدفساد محکوم به شکست هستند. »

از نظر خیمنز، در هر حکومتی هنگامی که فرد در قدرت، تحت محدودیت‌های موثر قرار بگیرد، نه تنها کنترل فساد بهبود می‌یابد، بلکه «سطوح بالاتری از رفاه، فرصت‌های برابر بیشتر و همچنین سطوح بالاتر اعتماد نهادی و اجتماعی» نیز تضمین می‌شود.

یورونیوز

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها