رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 645133

تهران - مسکو هم‌پیمانان عجیب

ساعت 24 - ایران و روسیه ممکن است در سال‌های آینده به یکدیگر نزدیک‌تر شوند، اما همکاری بیشتر میان آن‌ها تضمین‌شده نیست. با وجود تمام پیشرفت‌هایشان، اتحاد روسیه و ایران شامل تناقض‌های ذاتی، بی‌اعتمادی متقابل و منافع متضادی است که می‌تواند دوام آن را به خطر بیندازد.

یکی از بزرگ‌ترین موانع در روابط ایران و روسیه، تاریخ مشترک آن‌هاست. این دو کشور که از طریق دریای خزر به یکدیگر متصل هستند، قرن‌ها به عنوان رقبای امپراتوری با یکدیگر هماوردی داشتند. نیروهای شوروی در طول جنگ جهانی دوم بخشی از ایران را اشغال کردند و ایران در بیشتر دوران جنگ سرد، بخشی از اردوگاه غرب بود. البته این وضعیت پس از انقلاب ۱۳۵۷ تغییر کرد، اما رهبری جدید روحانی ایران علاقه چندانی به هم‌پیمانی با اتحاد جماهیر شوروی که رسماً سکولار بود، نداشت.

پس از پایان جنگ سرد، این دو کشور در منطقه پساشوروی گاهی توافق‌های ناخوشایندی برقرار کردند. ایران در اوایل دهه ۱۹۹۰ از مسلمانان چچنی که برای استقلال از روسیه می‌جنگیدند، حمایت چندانی نکرد، علی‌رغم آن‌که قانون اساسی ایران بر "تعهد برادرانه به همه مسلمانان و حمایت بی‌دریغ از مظلومان" تاکید دارد. هر دو کشور در اوایل دهه ۲۰۰۰ با نگرانی به درگیری‌های ارمنستان و آذربایجان نگاه می‌کردند. امروز نیز از برخی جهات با یکدیگر رقابت دارند. از زمان جنگ دوم قره‌باغ در سال ۲۰۲۰، مسکو تلاش کرده است به باکو کمک کند تا کریدوری برای اتصال آذربایجان به ترکیه ایجاد کند. در مقابل، تهران تلاش کرده جلوی این اقدام را بگیرد، زیرا نگران است که این کریدور دسترسی مستقیم آن به ارمنستان را قطع کند و نفوذ منطقه‌ای آن را کاهش دهد.

ایران و روسیه در خاورمیانه نیز دیدگاه مشترکی ندارند. ایران و اسرائیل به عنوان دشمنان قسم‌خورده شناخته می‌شوند. اما روسیه رابطه کاری قوی با اسرائیل دارد. درست است که از زمان آغاز جنگ در غزه در سال گذشته، پوتین از اسرائیل انتقاد کرده و حتی یک هیئت از حماس را به روسیه دعوت کرده است. همچنین تسلیحات روسی به دست بسیاری از دشمنان منطقه‌ای اسرائیل رسیده است. اما بیش از یک میلیون اسرائیلی به زبان روسی صحبت می‌کنند که برای مسکو در اسرائیل یک پایگاه فراهم می‌کند و دلیلی برای اولویت دادن به امنیت اسرائیل است. اسرائیل نیز در مقابل، به منافع روسیه در سوریه توجه کرده است. علاوه بر این، روسیه به دنبال روابط نزدیک‌تر با کشورهای عربی خاورمیانه بوده است تا از سرمایه منطقه خلیج فارس بهره ببرد و سرمایه‌های روسیه تحریم‌شده را از طریق موسسات بانکی خلیج عبور دهد. این نیازها به طور طبیعی روسیه را نسبت به شکایات متعدد جهان عرب درباره رفتار ایران حساس‌تر می‌کند.

ایران و روسیه صرفاً منافع ژئوپلیتیکی متفاوتی ندارند. علی‌رغم تمام صحبت‌ها درباره ایجاد شراکت‌های تجاری، هر دو کشور اساساً تحت سلطه صنایع هیدروکربنی خود هستند. از آنجا که تحریم‌های غرب توانایی آن‌ها را برای فروش در بازارهای جهانی محدود کرده است، مجبورند نفت خود را در شمار معدودی از بازارها عرضه کنند. این رقابت ممکن است به زودی تشدید شود: بزرگ‌ترین این بازارها، یعنی چین، در حال تجربه رکود اقتصادی است که ممکن است تقاضای این کشور برای انرژی را کاهش دهد.

در نهایت، در سطحی بنیادی‌تر، ایران و روسیه دارای فرهنگ‌های راهبردی متفاوتی هستند. مسکو در بخش اعظم قرن بیستم، یکی از دو ابرقدرت جهانی را رهبری می‌کرد و همچنان احساس تاریخی استثنایی بودن خود را حفظ کرده است. اگرچه ایرانیان نیز آرزوهای هژمونیک دارند اما این آرزوها عمیقاً منطقه‌ای هستند. علاوه بر این، رهبران ایران بیشتر از رویای سلطه، با احساسات انتقامی هدایت می‌شوند. ایرانیان قرن‌ها احساس کرده‌اند که توسط قدرت‌های قوی‌تر، از جمله روسیه، مورد بهره‌کشی قرار گرفته‌اند. به عنوان مثال، در دهه ۲۰۱۰، مسکو با تحریم‌های غرب برای تحت فشار قرار دادن ایران به منظور محدود کردن برنامه هسته‌ای خود همکاری کرد.

پیوندهای جداکننده

در حال حاضر، رویکرد واشنگتن این است که ایران و روسیه را به عنوان یک محور پایدار که منافع آمریکا را تهدید می‌کند، در کنار هم قرار دهد اما با توجه به تفاوت‌های فراوان این دو کشور، مقامات آمریکایی باید آن‌ها را به همان شکلی که هستند، ببینند: شریکانی از روی ضرورت. این بدان معناست که به جای جمع‌کردن این دو با یکدیگر، واشنگتن باید با صبر و حوصله راه‌هایی برای جدا کردن آن‌ها بیابد.

ایالات متحده می‌تواند با اتخاذ رویکردی هوشمندانه‌تر نسبت به تحریم‌ها آغاز کند. دیکتاتوری‌های شخصی بیش از سایر دیکتاتوری‌ها به کاهش درآمدهای خارجی ناشی از تحریم حساس هستند. این نظام‌ها که به جای نهادهای رسمی به حمایت‌های شخصی متکی‌اند، به جریان مداوم درآمد نیاز دارند که به راحتی می‌توان آن را هدف قرار داد. در ایران و روسیه، این درآمدها عمدتاً از صادرات سوخت‌های فسیلی تامین می‌شود.

دولت بایدن، با این حال، تثبیت بازارهای انرژی را بر اعمال فشار کامل بر ایران و روسیه اولویت داد. بنابراین این دو کشور توانسته‌اند تولید خود را حفظ کنند. اما در دنیایی که اکنون با ظرفیت مازاد مواجه است، ایالات متحده می‌تواند با جدیت بیشتری درآمدهای هیدروکربنی این کشورها را کاهش دهد. اگر واشنگتن اجرای تحریم‌ها را تشدید کند، خطرات اضافی که چین برای خرید نفت این کشورها در نظر می‌گیرد افزایش می‌یابد و این امر کاهش درآمدهای ایران و روسیه را باعث خواهد شد. اعمال سخت‌گیرانه‌تر سقف قیمتی که ایالات متحده و دیگر کشورهای گروه ۷ در سال ۲۰۲۲ بر نفت روسیه اعمال کردند نیز همین اثر را خواهد داشت، همان‌طور که هر اقدام دیگری از سوی آمریکا برای کاهش قیمت نفت این تاثیر را دارد.

به همین ترتیب، ایالات متحده باید دیگر زمینه ‌های تضاد منافع این دو کشور را برجسته کند. به عنوان مثال، کارزار‌های اطلاعاتی هدفمند می‌تواند نشان دهد که چگونه روسیه از اولویت‌های عربستان سعودی و امارات متحده عربی در خاورمیانه در برابر منافع ایران حمایت می‌کند. غرب همچنین باید روابط پایدار روسیه با اسرائیل را برجسته کند. در برخی موارد، غرب می‌تواند با افشای اطلاعات طبقه‌بندی‌شده‌ای که این تنش‌ها را آشکار می‌کند، این موضوعات را برجسته‌تر کند.

هیچ یک از این‌ها به معنای شکست سیاست‌های فعلی غرب نیست. ایالات متحده و شرکای آن در محدود کردن دسترسی ایران به کالاها و فناوری‌های حیاتی که سپس به روسیه صادر می‌شوند، درست عمل کرده‌اند. آن‌ها باید راهبرد بهتری برای مسدود کردن حمایت روسیه از نیروهای نیابتی ایران تدوین کنند.

با این‌همه، تنها برخورد با این دو کشور به عنوان یک واحد یکپارچه، برای محدود کردن قدرت ترکیبی آن‌ها کافی نیست. واشنگتن باید تا حد امکان آن‌ها را در برابر یکدیگر قرار دهد. برای قرن‌ها، روابط این دو کشور پرتنش بوده و دلایل خوبی برای این تنش‌ها وجود دارد. راهبرد ایالات متحده باید کمک به تشدید این تنش‌ها باشد، نه نادیده گرفتن آن‌ها.

منبع: فارن افرز - تحریریه دیپلماسی ایرانی

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها