در سوریه، همه چیز تازه آغاز شده است
ساعت 24 - بشار اسد، رژیمی که در آخرین لحظه در پاییز 2015 با تلاشهای ایران و روسیه نجات یافت، به نوعی «وقت اضافه» نهساله دریافت کرد تا به آشتی ملی برسد، اما هرگز موفق نشد سوریها را متحد کند.
سقوط غیرمنتظره رژیم بشار اسد در سوریه تداعیکننده رویدادهای سال ۲۰۲۱ در افغانستان است. در هر دو مورد، نیروهای مسلح ملی به نوعی رای عدم اعتماد خود را به رهبری کشور ابراز کردند، و پس از آن قدرت مانند خانهای کارتگونه فرو ریخت.
اشرف غنی هفت سال رهبر افغانستان بود، اما در این مدت نه تنها پایگاه سیاسی و اجتماعی قدرت خود را گسترش نداد، بلکه بخش زیادی از آنچه را که از پیشینیان خود، حامد کرزی، به ارث برده بود، از دست داد.
بشار اسد، رژیمی که در آخرین لحظه در پاییز ۲۰۱۵ با تلاشهای ایران و روسیه نجات یافت، به نوعی «وقت اضافه» نهساله دریافت کرد تا به آشتی ملی برسد، اما هرگز موفق نشد سوریها را متحد کند.
با این حال، شباهتها به همینجا ختم میشود. اگر در افغانستان، جنبش طالبان توانست قدرت را در کابل تثبیت کند، از فاجعه انسانی جلوگیری کند، از جریانهای گسترده مهاجرتی پیشبینیشده جلوگیری کند و حتی گامهای ابتدایی برای به رسمیت شناخته شدن بینالمللی بردارد، در سوریه احتمال چنین موفقیتی بسیار اندک به نظر میرسد.
اختلافات میان همه کسانی که ممکن است برای سهمخواهی از میراث اسد ادعایی داشته باشند، بسیار زیاد است؛ از جمله میان سنیها و شیعیان، کردها و ترکمنها، علویها و دروزیها، سیاستمداران سکولار و بنیادگرایان اسلامی، و همچنین میان معتدلها و رادیکالها. حفظ ائتلاف متنوع مخالف اسد پس از سقوط او بسیار دشوار خواهد بود.
همسایگان سوریه بهسختی میتوانند نقش ضامنان دولت سوریه یا حتی امنیت داخلی این کشور را ایفا کنند. اسرائیل در غزه و جنوب لبنان بیش از حد درگیر است تا به آینده سوریه فکر کند؛ هدف اصلی آن حفظ ارتفاعات جولان و ایجاد منطقهای حائل در اراضی سوریه همجوار است. نفوذ آنکارا بر گروههای افراطی در استان ادلب مطلق نیست؛ رجب طیب اردوغان دلایل قوی برای ترس از تقویت شدید بنیادگرایان در مرزهای جنوبی ترکیه دارد. ایران و عراق نیز بهویژه نمیتوانند در امور سوریه نقش میانجی بیطرفانهای بازی کنند.
این امر تهدیدی برای تبدیل سوریه به سومالی دوم را به وجود میآورد، جایی که درگیریهای داخلی و قیامها علیه دولت مرکزی موگادیشو پایانناپذیر است.
این به این معناست که با سقوط بشار اسد، بازی سیاسی داخل و پیرامون سوریه تازه آغاز شده است. در این بازی، مسکو دیگر برگ برنده خود یعنی رهبری انحصاری سوریه را در اختیار ندارد، اما همچنان چندین کارت قوی در دست دارد.
سرمایهگذاریهای کلی روسیه در سوریه بیش از ۲۰ میلیارد دلار است. مسکو یکی از شرکای تجاری اصلی دمشق بهشمار میرود. جامعه سوریه در روسیه از نظر جمعیتی کوچک اما از نظر اقتصادی موفق و از نظر اجتماعی فعال است. حتی در داخل سوریه نیز همدلیهای پایدار با روسیه، که از دوران شوروی به جا ماندهاند، از بین نرفته است.
به طور خلاصه، مسکو دلایل بسیاری برای باقی ماندن به عنوان بازیگری فعال و نه تماشاگری منفعل دارد.
تغییر احتمالی در رهبری سیاسی واشنگتن نیز سوالاتی درباره نقش آینده ایالات متحده در منطقه ایجاد میکند و نبود وضوح در اولویتها و نیتهای آمریکا، رهبران عرب را به گفتگو با مسکو ترغیب میکند.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.