جمهوری اسلامی دیر تصمیم می گیرد
ساعت 24-ایران همواره در مواجهه با مشکلات، اقدامات را به تاخیر میاندازد و به جای حل اساسی مسائل، آنها را بهطور موقت پنهان میکند، مانند خاکستری که زیر فرش زده میشود. این سیاست متاسفانه سالها در کشور ما رایج بوده و امروز نیز ادامه دارد.
این رفتار به نوعی نتیجهی فرهنگ مدیریتی کوتاهمدت و نبود برنامهریزی استراتژیک است. وقتی به جای برخورد ریشهای با مشکلات، صرفاً آنها را به تعویق میاندازیم، مشکلات کوچکتر به بحرانهای بزرگتر تبدیل میشوند. در حال حاضر، بازار ارز دچار آشفتگی است. نرخ ارز به هفتاد و پنج هزار تومان رسیده، اما نظام تصمیمگیرنده همچنان از حرکت به سمت تکنرخی شدن ارز امتناع میکند. بهجای حل ریشهای مسئله، سیاست چندنرخی را ادامه میدهد که نهتنها مدیریت آن دشوار است، بلکه فساد و ناکارآمدی را نیز به همراه دارد.
به نظر من، حتی اگر امروز نتوانیم تکنرخی شویم، باید حداقل به سمت دو نرخ حرکت کنیم: یکی برای کالاهای اساسی و دیگری برای سایر ارزها. البته اگر نتوانیم ارز کالاهای اساسی را هم تامین کنیم، آن زمان در عمل ارز تکنرخی تحمیل شده و چارهای جز حرکت به سمت ارز تکنرخی باقی نمیماند. ما مستقل تصمیمات درست نمیگیریم، بلکه در آخر کار و پس از تحمل همهی هزینهها، بناچار تسلیم فشارهای اقتصادی میشویم؛ این اقتصاد است که نهایتاً سیاست درست را با تحمل هزینههای عظیم به ما تحمیل میکند. این الگو بارها در اقتصاد ایران تکرار شده است. در حوزه برق نیز مشابه همین وضعیت را میبینیم. قیمت برق برای مدت طولانی بهصورت دستوری پایین نگه داشته شد و این سیاست باعث شد سرمایهگذاری در این بخش انجام نشود. در نتیجه، بازار نتوانست نیازها را تامین کند و مشکلات انباشته شدند. قیمت برق را آنقدر از بازار رقابت دور نگه داشتهایم که امروز با بحران مواجه شدهایم. ما به بازیگران بازار اجازه ندادیم که برق را خود تولید و مشکلات را با تنظیمگری درست دولت حل کنند.
دولت همواره وسط این ماجرا بود، یا خود را مسئول تولید برق میدانست و یا مسئول خرید و بازفروش برق. اگر اهرمهای انحصاری انتقال و توزیع برق را نداشت، مثل رمزارز، قیمتگذاری برق هم طبعاً از دستش در میرفت. امروز نهایتاً دولت مجبور شده به بخش خصوصی برای ساخت نیروگاههای خورشیدی اجازه دهد که وارد بازار شوند و برق تولیدی خود را به قیمت بازار بفروشند.
اما بخش خصوصی هم میترسد که در آینده، دولت احتمالاً باز هم وارد میدان شود و هزینههایی مثل زمین، انتقال و خطوط توزیع را به قیمتهای بالا مطالبه کند. این چرخهی تکراری از دخالتهای نامناسب و مدیریت ناکارآمد، اقتصاد کشور را به وضعیتی تحمیلی رسانده که گریز از آن دشوار است. اقتصاد نمیتواند تا ابد قربانی سیاستگذاریهای کوتاهمدت و غیرعلمیشود. نظام تصمیمگیری باید به سمت برنامههای بلندمدت و مبتنی بر واقعیتهای اقتصادی حرکت کند. در بخش برق، باید با ایجاد چارچوب قانونی ساده و مناسب، سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر تسهیل شود. دولت باید از تولید و خرید و فروش برق جدا شده و نقش نظارتی و تسهیلگری را به عهده بگیرد و اجازه دهد بازار در چارچوب مقررات مناسب، مشکلات را حل کند.
حسین عبده تبریزی - هاما
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.