قیمت بنزین را باید با دلار مقایسه کرد
ساعت 24 - احمد دوستحسینی نوشته است : در سرمقاله روزنامه «دنیایاقتصاد» شماره۶۱۹۰ مورخ ۱۰دی۱۴۰۳ با عنوان «چرا استدلال دلارزداها درباره بنزین نادرست است؟» به قلم آقای دکتر حمید قنبری، ادعای دلارزداها بهطور مستدل مورد نقد قرار گرفته است.
ا
ودر ادامه اضافه کرده است:ادعای دلارزداهایی که میگویند: «درست است که بنزین در ایران ۳۰۰۰تومان است و در خارج ایران حد اقل یکدلار (یعنی حدود ۶۰ هزار تومان)، اما نباید قیمت بنزین را با دلار محاسبه کرد. قیمت بنزین باید با حقوق مردم مقایسه شود. اگر دولت حقوق مردم را به نرخ جهانی نمیدهد، پس چرا بنزین را با نرخ جهانی محاسبه میکند؟» در ادامه به درستی و موشکافانه این دیدگاه را مورد نقد قرار داده و نوشتهاند: «چنین دیدگاهی ریشه مساله را نادیده میگیرد و راهحلی ناکارآمد ارائه میدهد. » حلقه مفقوده این استدلال، همان ایراد و انتقادی است که به دیدگاه دلارزدایان گرفته شده است که ریشه مساله را نادیده میگیرد!
نگارنده این سطور میخواهد استدلال کند که ایشان نیز ریشه مساله را نادیده گرفتهاند! در آن مقاله با ارائه آمار و ارقام، نشان داده شده که تولید سرانه در کشورهایی حدود ۸ تا ۱۶برابر ایران است و دلیل آن این است که کیک اقتصاد ایران کوچک و بهرهوری در این اقتصاد پایین است و ادامه میدهند که : «کارگر ایرانی درسال حدود ۵هزاردلار ارزش افزوده ایجاد میکند؛ درحالیکه همین رقم برای یک کارگر آمریکایی بیش از ۱۰۰هزاردلار است.» پرسش اساسی این است که آیا این تفاوت فاحش در بهرهوری، ناشی از کم کاری یا سهل انگاری کارگر ایرانی است؟ آیا کارگر ایرانی که بهعنوان مثال، در خودروسازی یا کارخانه لوازم خانگی ایران کار میکند با همان فناوری و امکانات تولید در آن کشورها کار میکند؟ آیا خودرو و لوازم خانگی ساخت ایران از نظر قیمت، کیفیت، کارآیی و حتی مصرف انرژی در سطح تولیدات کشورهای مورد مقایسه است و در بازار جهانی خریدار دارد؟ آیا دانش، فناوری و امکانات تولید در این تفاوت بهرهوری نقشی ندارد؟ کوتاهی و اشکال کارگر ایرانی در این زمینه کدام است؟ آیا بهرهوری در یک اقتصاد دستوری، دولتی، درونگرا و رانتی با اقتصادی آزاد، خصوصی، برونگرا و رقابتی یکسان است؟ نقش کارگران ایرانی در این تفاوت راهبردها و رویکردها چیست؟ آیا آنها این راهبردها و سیاستها را دیکته کردهاند؟ یا طناب آنجایی پاره میشود که باریکتر است؟ آیا اگر شوکهای سیاسی برونزا نبود و اقتصاد کشور با همان روشهای ناقص هم اداره میشد و تقاضای اصلی در بازار ارز محدود به تقاضای تجاری بود، ارزش پول ملی تا این اندازه سقوط میکرد؟ وقیمت دلار به رقم ذکرشده درآن مقاله میرسید؟ اگر ارزش پول ملی تا این اندازه سقوط نمیکرد بنزین لیتری یکدلار در بازار جهانی در کشور ما چند هزارتومان بود؟ نقش کارگر ایرانی در افت ارزش پول ملی چیست و کدام راهبردها و سیاستهای اقتصادی که در دورهای کشور را به بیماری هلندی دچار ساخته و اکنون با تنگنای ارزی و بحران انرژی مواجه کرده، توسط کارگر ایرانی اتخاذ شده است؟ البته برخلاف ادعای دلارزدایان، قیمت بنزین را باید با دلار مقایسه کرد و مقایسه قیمتها در بازار جهانی قیاس معالفارق نیست. این پرسشها را نیز نباید بیپاسخ گذاشت که چرا کیک اقتصاد ایران کوچک است؟ چرا درآمد سرانه این جامعه این اندازه کم است؟ چرا ارزش پول ملی در برابر ارزهای جهانروا تا این اندازه تضعیف شده است؟
اینها عمدتا به این دلیل است که در این اقتصاد سرمایهگذاری رو به افول گذاشته، دسترسی به منابع مالی و فناوریهای پیشرفته جهانی محدود شده است. مبادلات بانکی با بانکهای دیگر کشورها روان نیست، هزینه مبادله در اقتصاد بالاست و در نتیجه بهرهوری کل عوامل تولید پایین است نه صرفا بهرهوری کارگر.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.