رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 649295

راهبرد پیشنهادی برای مواجهه با سیاست‌های ترامپ

ساعت ۲۴ - ترامپ هم در دور اول و هم در دور دوم ریاست‌جمهوری خود، دو رویکرد متناقض را دنبال کرده است: فشار حداکثری و دعوت هم‌زمان به مذاکره. پاسخ اولیه‌ی‌ ایران که از طرف رهبری داده شده، آن است که مذاکره صورت نمی‌گیرد. روشن است که سیاست دکتر پزشکیان به هیچ وجه مقابله با نظریات رهبری نیست.

در عین حال رئیس جمهور قبل از انتخابات قول رفع تحریم‌ها را داده است، از این رو شایسته نیست به‌طور منفعلانه به تحولات پاسخ دهد، بلکه باید ابتکار عمل را در دست بگیرد و سیاستی منسجم، فعالانه و چندلایه را دنبال کند.  

کارفرمایی آقای دکتر پزشکیان بر کابینه ایجاب می‌کند که از مدیران و کارشناسان دولت بخواهد که راه‌حل‌های خود را ارائه دهند. سیاست انتخابی آقای پزشکیان طبعاً باید به‌گونه‌ای باشد که سه اصل کلیدی «عزت، حکمت و مصلحت» مورد اشاره‌ی رهبری را در خود جای دهد. در این شرایط، اگر ایران بدون راهبرد مشخصی صرفاً واکنش نشان دهد، ممکن است بار دیگر فرصت‌های دیپلماتیک و اقتصادی را از دست بدهد.  اما این سیاست چگونه باید عملی شود؟ پیشنهاد این است که ایران به جای واکنش صرف، فرآیندی چندمرحله‌ای برای تعامل هوشمندانه با آمریکا و قدرت‌های اقتصادی دیگر طراحی کند. حال که مواضع رهبری انقلاب نشان می‌دهد که مذاکره‌ی گسترده با آمریکا گزینه‌ای نامطلوب و فاقد ضمانت اجرایی است، دولت ایران باید به‌دنبال راهبردهای جایگزین باشد که هم تحریم‌های جدیدی علیه کشور اعمال نشود و هم فرصت‌های اقتصادی برای رشد و توسعه کاملاً از دست نرود.  

هر یک از ما در حد وسع خود باید پیشنهادهایی برای اجرای راهبردی اقتصادی ــ سیاسی ارائه دهیم تا بلکه ایران از انفعال خارج شود و قدرت چانه‌زنی کشور در عرصه‌ی بین‌المللی افزایش یابد. آقای پزشکیان نخست خود باید بپذیرد که اوضاع اقتصادی کشور آن قدر نامناسب هست که زمان آن رسیده باشد که ایران از سیاست واکنشی عبور کرده و به یک بازیگر فعال در عرصه‌ی بین‌المللی تبدیل شود.  

شاید در این مقطع ورود بخش خصوصی، قبل از مذاکرات رسمی، بتواند ایران را از انزوا خارج کرده و در مذاکرات بین‌المللی ایران در موضع قوی‌تری قرار گیرد. قبل از پرداختن به راهبرد پیشنهادی، چند ملاحظه‌ی خود از شرایط جاری را توضیح می‌دهم. فقدان راهبرد مشخص در دوره‌ی اول ترامپ. ایران در دولت اول ترامپ تصویر روشنی از یک سیاست کلان در برابر ترامپ ارائه نکرد: از یک‌سو مذاکره را رد کرد، و از سوی دیگر سیگنال‌های دوگانه ارسال کرد. برخی مقامات از احتمال مذاکره سخن می‌گفتند، درحالی‌که برخی دیگر مذاکره را خیانت می‌نامیدند. در چنین شرایطی، تصمیم‌گیری در ایران نه بر اساس سیاستی واحد، بلکه بر مبنای فشارهای داخلی و خارجی صورت می‌گرفت. ترامپ در چندین نوبت از رئیس‌جمهور ایران دعوت به مذاکره کرد، اما تهران این دعوت‌ها را بی‌پاسخ گذاشت. شاید رهبران ایران معتقد بودند که مذاکره با ترامپ به معنای مشروعیت بخشیدن به فشارهای او است. ایران بر اساس این فرض حرکت کرد که ترامپ تنها به دنبال فشار است و حاضر به ارائه‌ی امتیاز نیست. 

اما برخی شواهد نشان می‌داد که او به‌شدت به دنبال توافق بود؛ توافقی که بتواند در انتخابات آمریکا به عنوان دستاورد ارائه کند. آیا در ایران فرد یا نهادی وجود داشت که سیاست‌های ترامپ را به‌طور کامل درک کرده باشد؟ بسیاری از تحلیل‌گران در تهران بر این باور بودند که فشارهای ترامپ تنها مقدمه‌ای برای جنگ یا فروپاشی داخلی است. 

اما گذشت زمان نشان داد که ترامپ از جنگ اجتناب می‌کرد و حتی در برابر برخی اقدامات ایران، واکنش نظامی نشان نداد. اگر در ایران درکی دقیق‌تر از سیاست‌های ترامپ وجود داشت، شاید مذاکره زودتر آغاز می‌شد، شاید فشار اقتصادی مدیریت بهتری می‌شد، و شاید ایران می‌توانست از فرصت‌های دیپلماتیک استفاده کند. مصرف داخلی. چون در دور دوم ترامپ، وی کماکان بر مذاکره و ظاهراً فقط بر کنترل تسلیحات نظامی اتمی ایران اصرار دارد، می‌توان مصرف یادداشت او در مورد تحریم‌ها و محدودیت‌های ایران را بیشتر برای مصرف داخلی دانست. این جمله را بر اساس رفتار وی در دور اول دولتش عنوان می‌کنم. 

اگر دولت ترامپ مدعی بود فشارهای حداکثری، ایران را به پای میز مذاکره خواهد کشاند و توافقی «بهتر» از برجام حاصل خواهد شد، چرا در اوج این فشارها، ترامپ بارها پیشنهاد مذاکره‌ی بدون پیش‌شرط داد؟ یک روز مایک پمپئو فهرستی از ۱۲ شرط برای مذاکره منتشر می‌کرد که از اساس برای تهران غیرقابل‌قبول بود؛ روز دیگر ترامپ خود اعلام می‌کرد که آماده‌ی مذاکره‌ی «بدون پیش‌شرط» است. 

اگر فشار حداکثری برای فروپاشی اقتصاد ایران طراحی شده بود، چرا ترامپ حتی در ماه‌های پایانی دولتش به دنبال گفتگو با تهران بود؟ آیا تصور می‌کرد که ایران به‌زودی تسلیم خواهد شد، یا این‌که سیاست او بیشتر مصرف داخلی داشت؟ مذاکره از مجرای تجارت و کسب‌وکار. یکی از عجیب‌ترین رفتارهای ترامپ در قبال ایران، امضای برخی معافیت‌های تحریمی در عین ادامه‌ی سیاست فشار بود. در چندین مقطع، او به برخی کشورها اجازه داد از ایران نفت بخرند یا به برخی نهادهای بشردوستانه اجازه داد تا در ایران فعالیت کنند. این معافیت‌ها ظاهراً با سیاست فشار حداکثری در تضاد بود.

آیا این رفتارها به کاسبکاری ترامپ برنمی‌گشت؟ ترامپ همواره نگاهی تجاری به روابط بین‌الملل داشت. شاید او ایران را با کره‌ی شمالی مقایسه می‌کرد که به فشارهای اقتصادی واکنش نشان خواهد داد و در نهایت با او وارد معامله خواهند شد. اگر رویکرد کسب‌وکار، رویکرد قابل‌قبولی برای ترامپ است، چرا از دریچه‌ی معاملات و تجارت با وی به گفتگو ننشینیم. مسئولیت در حد وسع. شاید در سال ۱۳۹۸ که رهبری میانجیگری نخست وزیر فقید ژاپن را برای مذاکره با آمریکا نپذیرفتند، ایران هنوز حداقل منابعی داشت که به‌رغم تحریم‌ها، مردم زندگی را ادامه دهند و بعدها با فروش فقط ۳۰۰ هزار بشکه نفت در روز زندگی کنند.

امروزه بعید است که حتی اقتصاددانان طرف اعتماد رهبری هم معتقد باشند که وضعیت مالی کشور به‌گونه‌ای است که با تحریم شدید و در پی آن تحریم‌های سازمان ملل بتوان حداقل‌های زندگی ۸۵ میلیون ایرانی را فراهم آورد. در بازه‌ی زمانی بین دو دولت ترامپ، تغییراتی در وضعیت ایران رخ داده که نشان می‌دهد ایران از لحاظ اقتصادی، در عرصه‌ی ژئوپلیتیک و نفوذ منطقه‌ای در موقعیتی ضعیف‌تر از گذشته قرار دارد. ایران بیش از هر زمان دیگری در وضعیت ضعف قرار دارد. برخلاف دور اول که هنوز توانایی مانور داشت، حالا گزینه‌های محدودی دارد: نارضایتی داخلی، کاهش نفوذ منطقه‌ای و محدود شدن مسیرهای اقتصادی باعث شده که ایران در برابر سیاست‌های جدید ترامپ، توان مقاومتی کمتری داشته باشد. همه‌ی اینها بدان معناست که نظام برای برگشت به شرایط قدرتمندتر و تاب‌آوری بیشتر، باید در حد وسع خود، مسئولیت قبول کند، و در قبال مسائل خاورمیانه، تا آنجا تعهد بپذیرد که در وسعش است. حفظ موازنه در روابط با قدرت‌های بزرگ. فکر نمی‌کنم رهبری حفظ چنین موازنه‌ای را با اصول سه‌گانه‌ی مورد نظرشان در مغایرت ببینند، و معتقد نباشند که یکی از مهم‌ترین اصول سیاست خارجی ایران باید حفظ توازن در روابط با چهار قدرت بزرگ جهان، یعنی آمریکا، چین، اروپای متحد و روسیه باشد. در مورد امریکا که استثنای آیت‌الله خامنه‌‍‌ای است، نمی‌گویند که باید از تعامل با آن غافل شد، بلکه معتقدند این تعامل باید سخت مدیریت‌ شود تا از وابستگی اقتصادی بیش از حد به آن کشور که دشمن خوانده می‌شود، جلوگیری شود. در مورد چین که شریک اقتصادی کلیدی ایران است، اعتقاد دارند که باید تعامل گسترده داشته باشیم، اما روشن است که چین نباید ایران را در رقابت خود با آمریکا به ابزار تبدیل کند. تعامل با چین باید بر اساس منافع مشترک و نه وابستگی یک‌طرفه باشد. در مورد روسیه‌ از صدا و سیما شنیدیم که به فرصت‌های آن کشور اشاره می‌کردند، و وسعت‌دادن به سرمایه‌گذاری و همکاری گسترده‌ با آن کشور را توصیه می‌کردند. در عین حال نفرمودند که ایران باید در سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی کاملاً در کنار روسیه قرار گیرد، زیرا روشن است که منافع مسکو همیشه با منافع تهران همسو نیست، و تعامل با روسیه هم باید بر اساس حفظ استقلال عمل ایران صورت گیرد. در مورد رابطه با اروپا، رهبری غیر از برخی نگرانی‌ها از انگلستان، تعامل گسترده با اتحادیه‌ی اروپا را منع نکرده‌اند. راهبرد پیشنهادی برای ایران رئیس جمهور و تیم وزارت خارجه‌‌ی ایشان می‌باید برای خروج از شرایط دشوار فعلی، راهبرد پیشنهاد دهند تا ایران، به جای واکنش به سیاست‌های ترامپ، خود گام‌هایی عملی برای تعامل بردارد. آقای دکتر پزشکیان باید برای اقدامات خود از رهبری و ظاهراً شورای امنیت تاییدیه دریافت کند، و آنان را قانع کند که این اقدامات با اصول سه‌گانه‌ی رهبری برای مذاکره در تقابل نیستند.  

دکتر پزشکیان باید ابتکار عمل فعالانه‌ای را دنبال کنند تا تعامل با امریکا در چند سطح صورت گیرد: ابتدا از بخش خصوصی آغاز شود، سپس شرکت‌های عمومی غیردولتی وارد عمل شوند، و در نهایت، دولت مذاکرات خود را به پیش ببرد. چنین رویکردی ایران را از انفعال خارج می‌کند و به بازیگری فعال در صحنه‌ی دیپلماسی تبدیل می‌کند. اول. تعامل اقتصادی از مسیر بخش خصوصی و اتاق‌های بازرگانی. این یکی از مسیرهای قابل‌اتکا برای پیشبرد سیاست خارجی ایران، فعال‌سازی ظرفیت بخش خصوصی و شبکه‌ی اتاق‌های بازرگانی است. 

در حالی که فعلاً مذاکره‌ی دولت با آمریکا مجاز شناخته نشده است، شاید بخش خصوصی ایران بتواند مسیرهای جدیدی برای همکاری‌های اقتصادی ایجاد کند. پیشنهاد عملی آن است که رئیس جمهور از رهبری مجوز بگیرند که شرکت‌های ایرانی در مرحله‌ی اول پیشنهادهای همکاری و سرمایه‌گذاری را به شرکت‌های غربی و حتی آمریکایی در سطح گسترده ارائه دهند تا عکس‌العمل ترامپ به این اقدامات روشن شود. وقتی بخش خصوصی ایران برای خرید تجهیزات صنعتی، قطعات حساس و فناوری‌های جدید با کشورهای اروپایی، امریکایی و آسیایی مذاکراتی را به طور گسترده آغاز کند، هرچند در گام اول ممکن است، پاسخی به ای‌میل‌ها داده نشود، اما ارسال گسترده‌ی آن‌ها و همزمان تبلیغ برای صدور مجوز دولت به بخش خصوصی برای بسط روابط با غرب، عکس‌العمل ترامپ را دامن می‌زند.  

ترامپ نمی‌تواند با این ارتباطات مخالفت کند، چرا که آن‌ها خواست بخش خصوصی ایران را نشان می‌دهد. همزمان ایران باید تجارت خود با کشورهای همسایه (به‌ویژه امارات و عربستان) را با هدف دسترسی به بازارهای جهانی گسترش دهد. بدین ترتیب، دولت ایران بدون نیاز به مذاکره‌ی مستقیم با دولت آمریکا در این مرحله، زمینه‌ی افزایش تعاملات اقتصادی را فراهم کرده است. شروع این تعاملات بخش خصوصی با حوزه‌های دانش‌‌بنیان و آی‌سی‌تی موفقیت‌آمیزتر خواهد بود. از ظرفیت ایرانیان موفق در سیلیکون ولی و شرکت‌های دانش‌بنیان آنان باید بهره‌برداری کرد. ایرانیان موفق زیادی در سیلیکون ولی و شرکت‌های بزرگ فناوری در آمریکا حضور دارند که می‌توانند پل ارتباطی برای ایجاد همکاری‌های اقتصادی و فناورانه بین بخش خصوصی دو کشور باشند.  

ایجاد صندوق سرمایه‌گذاری مشترک میان استارتاپ‌های ایرانی و شرکت‌های آمریکایی، با تمرکز بر هوش مصنوعی، فین‌تک و بیوتکنولوژی چندان ناممکن نیست. همکاری شرکت‌های دانش‌بنیان ایرانی با شرکت‌هایی مانند Apple، Nvidia¬ و Googleکه بسیاری از مدیران آن‌ها ایرانی‌تبار هستند، براستی ممکن است. همزمان تقویت شبکه‌ی ارتباطی میان نخبگان ایرانی داخل و خارج از کشور برای تسهیل سرمایه‌گذاری‌های مشترک را باید دنبال کرد. این اقدامات در آینده ایران را به اکوسیستم فناوری جهانی متصل کرده و فرصت‌های رشد اقتصادی جدیدی ایجاد می‌کنند. دوم. تعامل اقتصادی از مسیر شرکت‌های عمومی غیردولتی با پروژه‌های اقتصادی کلان. پس از ورود بخش خصوصی، و دریافت پاسخ‌های مثبت، در گام بعد، آقای رئیس جمهور باید بتوانند از رهبری و شورای امنیت مجوز بگیرند که شرکت‌های عمومی غیردولتی و نهادهای اقتصادی بزرگ وارد تعامل با طرف‌های غربی شوند.  

این شرکت‌ها، به دلیل ظرفیت مالی و صنعتی خود، می‌توانند پروژه‌های بزرگ‌تری را برای همکاری با طرف‌های خارجی مطرح کنند. در صنعت هوانوردی، ایران‌ایر می‌تواند پیشنهاد خرید هواپیما از بوئینگ را مطرح کند و از این طریق، مذاکرات اقتصادی را به سمت لغو برخی تحریم‌ها سوق دهد. از طریق پیشنهاد سرمایه‌گذاری بخش خصوصی و شرکت‌های عمومی به بخش خصوصی خارجی جهت توسعه‌ی اقتصاد دریا محور و بهره‌گیری از موقعیت ژئوپلیتیک ایران، میدان عمل مناسبی باز می‌شود. شرکت‌های خارجی می‌دانند ایران دارای مزیت‌های ویژه‌ی جغرافیایی و استراتژیک است که می‌تواند از آن‌ها برای افزایش تعاملات اقتصادی استفاده کند. یکی از مهم‌ترین این ظرفیت‌ها، توسعه‌ی اقتصاد دریا محور و تقویت نقش ایران در ترانزیت بین‌المللی است. آقای دکتر عبدالعلی‌زاده قبلاً پیشنهاد توسعه‌ی مگاپورت در بندر چابهار را مطرح کرده و اعلام کرده‌اند که این کار باید توسط شرکت‌های بین‌المللی بزرگ انجام شود و آن‌ها به سرمایه‌گذاری در این پروژه‌ها دعوت شوند. شرکت‌های بزرگ عمومی باید مجوز یابند تا پیشنهاد مشارکت آمریکا در توسعه‌ی یک مگاپورت در چابهار را مطرح کنند. شرکت‌های آمریکایی مانند Bechtel و AECOMکه در ساخت بنادر تخصص دارند، احتمالاً به این پیشنهادهای سرمایه‌گذاری عکس‌العمل نشان خواهند داد. همزمان همکاری با هند و کشورهای شرق آسیا زمینه‌ی بهره‌برداری بهتر از ظرفیت‌های بندری ایران و گسترش رقابت را فراهم می‌کند. ایران باید نقش خود را به‌عنوان یک هاب ترانزیتی تقویت کند تا از این طریق بتواند در معادلات اقتصادی بین‌المللی تاثیرگذارتر باشد. در صنعت خودروسازی، شرکت مپنا و خودروسازان ایرانی باید مجوز یابند با جنرال موتورز یا فورد همکاری کنند تا فناوری خودروهای برقی و هیبریدی را به ایران بیاورند. در حوزه‌ی نفت و انرژی، شرکت‌های ایرانی می‌توانند با شرکت‌های انرژی آمریکایی مانند Halliburton و Schlumberger برای بهبود فناوری‌های حفاری و پتروشیمی همکاری کنند. روشن است که در شرایط برقراری تحریم‌ها، هیچ یک از اقدامات بالا عملی نخواهد بود. اما مبادرت به این فعالیت‌ها از طرف بخش خصوصی و شرکت‌های بزرگ عمومی و خصوصی، علامت‌دهی لازم را به ترامپ و اروپا می‌دهد. وقتی امریکایی‌ها بدانند با مشارکت با ایران، به بازارهایی در آسیای میانه، عراق و حتی افغانستان دسترسی می‌یابند، و با چین در رقابت قرار می‌گیرند، میدان برای مذاکرات عادلانه‌تر و تعیین شروط حداقلی آماده‌تر می‌شود. سوم. ورود دولت به مذاکرات در شرایط مطلوب‌تر. پس از اجرای گام‌های فوق که عمدتاً به انجام معاملات نمی‌انجامد، بلکه به طرف غربی علامت‌دهی می‌کند، دولت ایران در موقعیتی بهتر قرار می‌گیرد که بدون دادن امتیازات یک‌طرفه، مذاکراتی محدود و هدفمند را دنبال کند. این مذاکرات در صورت عدم تغییر نظر رهبری باید به‌گونه‌ای طراحی شود که فقط برای رفع تهدیدات فوری (مانند بازگشت تحریم‌های سازمان ملل) صورت گیرد و در عین حال، منافع ملی ایران حفظ شود. دولت باید تمرکز خود را بر کاهش تهدید اسنپ‌بک و جلوگیری از فعال‌شدن تحریم‌های جدید بگذارد. ایران می‌تواند در مذاکرات، بر مسائل اقتصادی تمرکز کند و از درگیرشدن در مباحث امنیتی و نظامی پرهیز کند.  

مذاکرات باید پس از شکل‌گیری تعاملات اقتصادی در سطح بخش خصوصی و عمومی انجام شود تا ایران از موضع قدرت وارد گفتگو شود. همه‌ی این اقدامات به ابتکار عمل دکتر پزشکیان و اعمال کارفرمایی او بر بخش وزارت خارجه‌ی دولت بستگی دارد.

حسین عبده تبریزی - صفحه تلگرامی‌هاما

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها