ایران کشور ناترازیها شده است
اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی مینویسد: آنچه ناترازی انرژی در بخشهای برق، گاز، بنزین، آب و... در ایران نامیده شده، علاوه بر افزایش نارضایتی شهروندان ایرانی، خسارات کلان به اقتصاد و همچنین پرستیژ ایران به عنوان یک منبع بزرگ انرژی را موجب شده، تنها بخشی از ناهنجاری ناترازی در ایران است.
ناترازی سیاست خارجی تهران
دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری عمومی کانون الگوها و ابزارهای اداره امور عمومی، حکومتداری یا حکمرانی هستند که بر دو ستون منابع و اهداف استوار میشوند. منابع سیاستگذاری و اهداف سیاستگذار که رابطهای متقابل دارند، سیاستها و الگوهای بیشماری را شکل میدهند.
هر سیاستگذاری مطلوب بهویژه در حوزه سیاستگذاری خارجی نیازمند منابع بسنده است. منابعی که همواره محدود بوده و بازیگران را به رقابت و ستیز برای دستیابی به این منابع محدود نیز مجبور میکند، نقش اساسی در تحقق نیات و اهداف سیاستگذار یا حکمران دارند.
بیشتر سیاستها بهویژه در سیاستگذاری خارجی دارای یک ناترازی در منابع و اهداف هستند. ناترازی منابع محدود در مقابل اهداف بزرگ و متعدد که ریشه در همان اصل اقتصادی عرضه محدود و تقاضای کلان دارد. منابع محدود در همه حوزههای سیاستگذاری عمومی قابل مشاهده است اما در دو حوزه سیاستگذاری اقتصادی و سیاستگذاری خارجی جلوه بیشتری دارند.
علم اقتصاد و سیاستگذاری اقتصادی را میتوان دانش تخصیص بهینه منابع محدود دانست که برخی الگوها و رهیافتهای آن در دیگر حوزههای سیاستگذاری عمومی نیز قابل استناد است. سیاستگذاری خارجی ازجمله حوزههایی است که رابطه متقابل و البته رهیافتی با علم اقتصاد دارد، سیاستگذاری خارجی نیز دانش تخصیص بهینه منابع محدود و تراز یا موازنه منابع قدرت و اهداف راهبردی یک بازیگر در نظام جهانی است.
زمانی که منابع محدود باشند و مصرف یا تقاضا بیش از میزان تولید کالا یا منابع باشد، ناترازی شکل میگیرد که این ناترازی یکی از مولفههای اصلی تمام بازارهای موجود در جهان از بازارهای اقتصادی (بورس – ارز - غذا – آب و...)، بازار فرهنگی و آموزشی (دانشگاه – آموزش – فلیم و سریال و...) تا بازار سیاست و دیپلماسی است.
چند سال اخیر به سبب تغییرات اقلیمی و بروز ناهنجاری اقلیمی مانند گرمای شدید، خشکسالی و... روندی از ناترازی انرژی در سراسر جهان به خصوص آسیا و ایران پدید آمده که فشار بر سیاستگذاران و ساختارهای قدرت را بیشتر و این ساختارهای قدرت و خود حکمرانیها را شکننده ساخته است.
آنچه ناترازی انرژی در بخشهای برق، گاز، بنزین، آب و... در ایران نامیده شده، علاوه بر افزایش نارضایتی شهروندان ایرانی، خسارات کلان به اقتصاد و همچنین پرستیژ ایران به عنوان یک منبع بزرگ انرژی را موجب شده، تنها بخشی از ناهنجاری ناترازی در ایران است.
ایران طی یک دهه اخیر به کشور ناترازیها تبدیل شده که علاوه بر ناترازی در حوزه انرژی، ناترازی در سیاست داخلی و سیاست خارجی را نیز تجربه کرده است. ناترازی سیاست خارجی و روابط بین المللی ایران یکی از مهمترین مولفههای شکنندگی ایران در نظام جهانی است که اثر فزاینده در ناترازیهای داخلی و ناترازی انرژی در ایران بهخصوص اقتصاد و تجارت کشور دارد که در نهایت به ناترازی منابع قدرت راهبردی ایران در مقابل تقاضای هژمونیک ایران در نظام جهانی منجر میشود.
ناترازی سیاست خارجی ایران که پیامد سیاستگذاری آرمانگرا و تک بعدی در حوزههای خاص است، از چند چشمانداز قابل بررسی است:
یکم – منابع محدود و میدان وسیع: نظام جمهوری اسلامی از همان سال 1358 نیز با محدودیت منابع راهبردی در سیاستگذاری خارجی خود مواجه بوده است. محدودیت منابع سیاست خارجی که پیامد دشمنی اغلب کشورهای همسایه با نظام جمهوری اسلامی و تحریمهای گوناگون غرب بهخصوص ایالات متحده امریکا علیه انقلاب ایران بوده است.
تحریمهای غربی علیه ایران که روندی فزاینده داشته و سال به سال تمدید و بلکه بر آنها افزوده شده و فراگیری بینظیری در تاریخ معاصر (تا قبل تحریم علیه روسیه در جنگ اوکراین) دارند، منابع قدرت ایران در سیاست خارجی و نظام جهانی را به پایینترین میزان ممکن کاهش داده و تنها چند منبع انگشتشمار مانند: تسلیحات موشکی، پهپادی، توان سرپیچی از قوانین جهانی با استانداردهای غربی، قدرت وحشت و ترس، توان عملیات نیروهای نیابتی و... را به عنوان مزیت نسبی منابع راهبردی ایران باقی گذاشته است.
این منابع محدود نیز دارای محدودیت کاربرد در رقابتها و ستیزهای منطقهای و جهانی هستند. اما ایران خود را در میدانی وسیع از رقابتها و ستیزهای منطقهای و جهانی قرار داده که گویا جهان به دو قطب ایران و غرب تقسیم شده است!
ضعف و شکنندگی فراگیر اقتصاد ایران، بحرانهای اجتماعی یا نافرمانی مدنی، ازجمله مولفههای کاهش منابع قدرت ایران در نظام جهانی است که سیاستگذاری خارجی را با ناترازی دادهها و ستاندهها روبهرو ساخته است. دادههای بسیار محدود و ناکارآمد به سیاستگذاری خارجی و آرزوی ستاندههای بزرگ مانند برتری مطلق منطقهای و جهانی در مقابل سایر بازیگران.
دوم – مصرف بیش از حد یا بد مصرفی منابع: در حالی که منابع قدرت سیاستگذاری خارجی ایران بسیار محدود و میدان بازی ایران در نظام جهانی بسیار وسیع و فراگیر است، برخی سیاستها و تاکتیکهای سیاست خارجی ایران مصداق اسراف منابع یا بد مصرفی منابع راهبردی هستند. اسراف یا بد مصرفی منابع سیاست خارجی در ایران را میتوان در تحولاتی مانند: توقیف تکراری نفتکشهای خارجی در خلیج فارس و دریای عمان، انفعال در مقابل جمهوری آذربایجان، حمله و اشغال سفارتخانههای خارجی در ایران، سرگردانی و اسراف منابع در بازی قدرتهای بزرگ در افغانستان و... مشاهده کرد که نهتنها ذخیره منابع راهبردی ایران را کاهش داده، بلکه چنان بد مصرف کرده که کمترین مزیتی برای ایران داشته است!
سیاستگذاری خارجی مطلوب و موفق، رهیافتی است که توان ذخیرهسازی منابع قدرت برای شرایط ویژه یا زمان عملیات را دارد. توان ذخیرهسازی منابع قدرت در ایران در شرایطی که مصرف منابع دهها برابر تولید و بازآفرینی منابع است، تنها در تولید و ذخیرهسازی تسلیحات راهبردی مانند موشک و پهپاد خلاصه میشود.
سیاستگذاران خارجی ایران طی چند دهه اخیر به اسراف و بدمصرفی منابع راهبردی کشور دچار شده و در قبال مصرف کلان منابع راهبردی، منافع بسیار محدودی کسب کردهاند!
سوم – ناترازی منابع راهبردی و مرز بقا: در جهان آشوبناک کنونی راز بقای بسیاری از بازیگران نظام جهانی در منابع راهبردی، توان تولید و ذخیره این منابع برای دورههای مصرف انبوه و بحران نهفته است.
کاهش شدید منابع قدرت راهبردی بهخصوص توان اقتصادی و دیپلماتیک ایران همزمان با افزایش نیاز و مصرف اینگونه منابع در بازی قدرت در نظام جهانی، ناترازی منابع سیاستگذاری راهبردی ایران و قرار گرفتن ایران در مرز بقای یک بازیگر دارای هژمون منطقهای را سبب شده است.
ناترازی شدید منابع قدرت در مقابل تقاضای اعمال قدرت ایران در سیاست بینالملل برای بقای ایران در نظام جهانی همزمان با برتری منابع قدرت نرم سایر بازیگران رقیب مانند: عربستان، امارات متحده عربی، قطر، ترکیه و حتی جمهوری آذربایجان، سبب شده تا قدرتهای بزرگ جهان به راحتی ایران را در روابط خارجی خود حذف یا نادیده انگاشتهاند و توافق یا ائتلافهای جدیدی با این بازیگران رقیب ایران همراه با انکار برخی حقوق سرزمینی ایران، منعقد کنند که بقای برتری ایران را تهدید و محدود میسازد.
*
حضور و ایفای نقش فعال در سیاست بینالملل و بازار سیاست جهانی به تولید و کسب منابع قدرت راهبردی در همه ابعاد نیازمند است. منابع قدرت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دیپلماتیک، نظامی، تسلیحاتی و... که راز بقای هر بازیگر در این جهان آشوبناک نیز قلمداد میشود.
ایران در چند دهه اخیر به روندی از کاهش منابع راهبردی قدرت بهویژه رونق اقتصادی، پذیرش جهانی و... دچار بوده که شکاف عمیق تولید و مصرف منابع راهبردی قدرت در تحولات نظام جهانی را نشان داده است. شکاف عمیق تولید و مصرف منابع قدرت که با ناترازی مصرف زیاد منابع بر تولید محدود و ناقص منابع همراه بوده و تهدید بقای ایران در نظام جهانی را نیز سبب شده است.
منابع راهبردی قدرت در عصر کنونی بسیار فراتر از توان موشکی و پهپادی ایران است. محدود کردن منابع قدرت راهبردی ایران به چند محصول یا ابزار قدرتنمایی خاص بدون در نظر گرفتن اقتصاد بیمار و پرستیژ خدشهدار ایران در افکار عمومی داخلی و خارجی، ایران را از جایگاه یک قدرت بزرگ نوظهور جهانی دور کرده و در قالب یک بازیگر ستیزهجوی شکننده در بازار سیاست جهانی انگشتنما ساخته است.
ایران در شرایط کنونی به کشور ناترازیها تبدیل شده که این ناترازی بسیار از ناترازی انرژی (برق، گاز، بنزین، دارو و...) فراتر است. ناترازی منابع راهبردی قدرت ایران و ناتوانی ایران در ذخیرهسازی منابع قدرت، ایران را با بحران دولت شکننده روبهرو کرده است.
ادامه ناترازی کنونی در منابع راهبردی قدرت و بد مصرفی منابع راهبردی میتواند سبب عبور ایران به سوی فاجعه انزوای مطلق جهانی منجر شود. سیاستگذاران ارشد ایران باید رویکرد تولید و بهره بهینه از منابع قدرت راهبردی را در دستورکار خود قرار دهند و از سیاستهای آرمانی و احساسی فاجعهبار دوری کنند.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.