چشم انداز نبرد با آمریکا
ساعت 24 - اصولگرایان، کاسبان تحریم و همه بازماندگان از قدرت که با روی کار آمدن دولت پزشکیان آینده خود را در ابهام میبینند، چنان شادمان هستند که سر از پا نمیشناسند و با تمام قوا به میدان آمدهاند و از همه تریبونهایی که در اختیار دارند، حریف را به گوشه رینگ کشاندهاند و با شعارهای شاذ و بهقول خودشان انقلابی، در حال میوهچینیاند.
در آن سو، کسانی که فکر میکردند رویکرد تحولخواهانه در سیاست دولت پزشکیان گره کور روابط با غرب و آمریکا را خواهد گشود؛ چنان سرخورده و نگران شدهاند که انگار دنیا به آخر رسیده است. درحالیکه هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است. نه خوشحالی اصولگرایان مبنایی واقعی دارد و نه سرخوردگی رقیبان آنها. سیاست در جهان امروز بسیار سیال است و این، یعنی سیاست و مواضع و کنشگریها در هر لحظه پتانسیل تغییر دارد و بیثبات است.
اظهارات رهبر انقلاب در رابطه با مذاکره با آمریکا از دو منظر قابلیت تحلیل دارد:به گزارش هم میهن اول، سویه راهبردی است. راهبرد سیاست خارجی کشور که همه ارکان نظام و در راس آن رهبری به آن اذعان دارند؛ ارتباط و تعامل با همه کشورها ازجمله آمریکا و اروپا براساس اولویتهایی است که بارها اعلام شده است. در این راهبرد هیچ تغییری صورت نپذیرفته است. پس بر این اساس هم دست دولت باز است و هم امکان پیشبرد آن فراهم است و رهبری هیچگاه چنین راهبردی را نفی نکرده است.
دوم، سویه تاکتیکی است. این سویه فقط در رابطه ویژه با موضوع ایران و آمریکا قابل بحث است. بعد از انتخاب مجدد ترامپ، فضاسازی رسانهای موجب بهوجود آمدن یک مطالبه هیجانی برای تسریع در روند تغییر در روابط ایران و آمریکا شد. دولت ترامپ نیز با دامن زدن به این مطالبه هیجانی سعی کرد تا مدیریت آن را برعهده بگیرد. درحالیکه در عمل آنچه دولت ترامپ در گامهای اولیه انجام داده است، استمرار و تقویت سیاستهای قبلی است که نمونه روشن آن، احیای فشار حداکثری با امضای یادداشت ریاستجمهوری و فشار به چین برای نخریدن نفت ایران است.
اگر بهطور واقعبینانه نگاه کنیم، شرایط برای استمرار خوشبینی به مفید بودن مذاکره فیمابین ایران و آمریکا فراهم نیست و چنین مطالبهای نباید به یک امید و امر ملی تبدیل میشد که سخنان رهبری با هدف مسدود کردن این مسیر است. اما آیا در اهمیت، ضرورت و مصلحت اینکه باید در نوع رفتار ایران و آمریکا دگرگونی بهوجود آید نیز تردید وجود دارد؟ علیالقاعده، پاسخ به آن منفی است؛ چون مسدود بودن دائمی روابط ایران با غرب و آمریکا خسارت جبرانناپذیری به ایران وارد میکند.
این واقعیت را باید پذیرفت که چنین انسدادی عاقلانه و مبتنی بر مصلحت نیست و دیر یا زود باید راهی مبتنی بر خرد و مصلحت برای آن جستوجو کرد. کسانی که سعی دارند همه پلها را خراب کنند؛ نه به ایران بهعنوان یک هویت تاریخی و سرزمینی باور دارند و نه به مردم و رنجهایشان میاندیشند. یکی از ضرورتهای خرد و مصلحت، توجه جدی به برداشتن موانع رابطه عزتمندانه با غرب است.
پیوستن کامل بهFATF، همکاری با نهادهای بینالمللی، انسجام ملی، استمرار تعامل با کشورها، تغییر لحن و ادبیات گفتوگو با دیگران، حمایت کامل از نظریات کارشناسی، اعتماد به دولت و سرمایههای کارشناسی آن، لگام زدن به نیروهای تندرو و بیپرنسیب و فحاش از زمره این موارد است.
جای تاسف است که شخصیتهای وطنپرستی چون محمدجواد ظریف در این فضای آلوده این چنین تحتفشار قرار دارند و کشور قادر نیست از توان کارشناسی و تجربیات آنها بهره ببرد. این روزهای پرالتهاب نباید ادامه یابد؛ چون تکرار تجربه تلخ گذشته خواهد بود که پیامد آن، به خطر افتادن تمامیت کشور است که تنها دشمنان ما را خشنود میکند.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.