رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 650851

قصه‌گویی درباره‌ی همیشه‌برپیروزبودن

ساعت 24 - قصه‌گویی درباره پیروزی و برحق‌بودگی (نه در نگاهی اعتقادی، بلکه در رویکردی معطوف به عرصه قدرت و سیاست)، نوعی تعامل گفتمانی است که در آن دانش و باورهای قصه‌گویان درباره این مفاهیم جزء پیش‌فرض‌هاست، اما، در عین حال، این قصه‌گویان، دانش‌ها، نگرش‌ها، و ایدئولوژی‌های گروهی را به مرحله اجرا درمی‌آورند، نمود عملی می‌بخشند و به آن‌ها مشروعیت و مقبولیت عقلانی-علمی می‌دهند.

 این گروه از این طریق، به بازتولید مشروعیت خویش می‌پردازند. از این منظر، قصه‌کاوی، در واقع، همان شناختِ شناخت‌های بنیادین قصه‌گویان، از جمله معنا و برداشت آنان از مفاهیمی هم‌چون پیروزی و برحق‌بودگی است.

به بیان دیگر، از آن‌جا که در پس و پشت هر نظم و نظام مستقری، قصه‌ای نهفته است، شناخت این قصه، ما را در فهم و درک و نقد مفاهیم برآمده از آن یاری می‌رساند. قصه‌ها، معمولا از طریق رویدادها یا کنش‌هایی که با توجه به دانش و باورهای مخاطبان، غیرمنتظره، خلاف‌عادت، فوق‌العاده، یا غیرقابل پیش‌بینی هستند، تاثیر می‌گذارند.

قصه‌ها، کارکرد اقناعی دارند، و می‌توانند به بازتولید دانش، باورها، نگرش‌ها، ایدئولوژی‌ها، هنجارها، یا ارزش‌های گروه یا جامعه به‌عنوان یک کل، کمک کنند. قصه‌ها، اطلاعاتی عینی را فراهم می‌آورند که به‌عنوان شواهد پشتیبان برای یک نتیجه‌گیری استدلالی کلی‌تر عمل می‌کنند.

این شواهد، دارای اهمیتی معرفت‌شناختی هستند و حاکی از آن است که رویدادهای روایت‌شده منبعی قابل اطمینان از دانش هستند، زیرا تجارب شخصی زنده را بازمی‌نمایانند. در عین حال، چنین بیان می‌شود که نتیجه‌گیری (منفی)، متاثر از تعصبات ایدئولوژیک و... نیست و دارای پشتوانه‌ای از واقعیت‌ها است. 

قصه‌ها، امر معمولی را غیرمعمولی، امر عادی را فوق‌العاده، امر متعارف را غیرمتعارف، طبیعی را غیرطبیعی، واقعی را مجازی و... می‌کنند و از این رهگذر نگاه‌ها را جلب و احساس‌ها را تحریک می‌کنند. قصه‌ها، یکی از ژانرهای اصلی گفتمان در بازتولید فرهنگ و جامعه هستند. به همین دلیل، قصه‌ها در حفظ و مشروعیت‌بخشیدن به قدرت و ایدئولوژی‌های مسلط نقشی اساسی دارند. دو

نظم پساانقلابی ما، هستی‌ای «همیشه‌پیروز» و «همیشه‌برحق» بوده است، و برای نشت و رسوب این صفات، قصه‌ها گفته و به نظم و نثر ترویج کرده است. در این دوران، قصه‌ها، به‌مثابه آپاراتوس یا دیسپوزیتیف (به تعبیر فوکو) قدرت، وظیفه برانگیختن هیجانات، عواطف، احساسات و باورهای مردمان برعهده گرفتند. به بیان دیگر، در این دوران، همیشه‌پیروزبودگی و همیشه‌برحق‌بودگی، برساخته یا مصنوع و مصقول قصه‌های قدرت‌پرورده، یا اراده و میل به قدرت، و نه واقعیت‌های عینی، شد.  

در این ایام، قصه‌ها، در هیبت و صورت راهبردهای جلب، هدف‌گیری، سوء‌استفاده و کانالیزه‌کردن افکار و عواطف و احساسات و باورهای مردمان ظاهر شدند.

این قصه‌ها، از نظر شناختی، در واقع، نوعی بازنمایی ایدئولوژیک رویدادها و رخدادها با هدف تولید آگاهی و باوری بوده و هستند که ناکامی و شکست را مربوط به سطح ظواهر و محسوسات جلوه می‌دهند، و تنها صاحبان بصیرت را از فریب این ظواهر مصون می‌دانند.  

به بیان دیگر، از این منظر، صاحبان بصیرت، همان مردان خدا هستند که پرده پندار دریده‌اند و همه‌جا غیر حق نمی‌بینند و همه‌جا غیر خود برحق نمی‌بینند. اما قصه‌گویان حق، سخت غافلند که به بیان مولانا: «بر امید راست کژ را می‌خرند، زهر در قندی رود آنگه خورند. گر نباشد گندم محبوب نوش، چه برد گندم‌نمای جوفروش.» سه

شاید وقتِ آن رسیده که اصحاب قدرت و سیاست، خط باطل بکشند بر آن «منِ همیشه‌خودحق‌بین و همیشه‌پیروز» خود، و مُهر باطـل بزنند بر دفتر افســـانه‌ها، و فراموش کنند که در عرصه روابط متقارن و نامتقارن نیروها و کنش سیاسی، حق همه حق آنان‌ست و هر چیز، کان حق آنان نیست، باطل است. آن‌ها باید  

از این توهم رها شوند که «چون دیگران بر باطلی و من بر حق، از آنان جویم نصیب خویش الحق.» اگر این رهروان راه قدرت و سیاست را از آن‌چه امروز هستند و می‌پندارند، به‌سوی رستنگاه مهر و ماه حق و حقیقت راهی باشد، جز آن‌ راه که آنان را با دهشت مغاک باطل‌اندیشی و باطل‌کنشی خویش مواجه می‌کند، نیست.

اگر می‌خواهید در اسارت توهم‌های خویش به فنا نروید، بر خویشتن همیشه-پیروز و همیشه‌برحق خویش بشورید، و همچون یک تماشاگر نقاد به تماشای آن نمایش که تاکنون اجرا کرده‌اید، بنشینید و داستان نمایش بعدی خود را متفاوت بنویسید.

محمدرضا تاجیک - انصاف نیوز

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها