طولانی شدن مذا کرات به نفع ایران نیست
ساعت 24 - با توجه به روحیات ترامپ و نحوه خاص سیاستورزیاش از ابتدا بعید بود که او با مذاکره غیرمستقیم موافق باشد. مذاکره مستقیم رویه رایج در تعاملات بین دولتها بهویژه برای پرداختن به موضوعات پیچیده و نیل به توافق کتبی در ارتباط با موضوعاتی است که دارای ابعاد سیاسی، حقوقی و فنی پیچیده هستند.
فرمت مذاکرات غیرمستقیم طبعا محدودیتهای زیادی را برای طرفین ایجاد میکند و تنها از عهده کارهای معدودی مانند آزادی گروگانها و آتشبس موقت و امثال آن برمیآید.
مهمتر از همه اینکه مذاکرات غیرمستقیم معمولا از طریق مقامات میانی انجام میشود که با روحیات نمایشی ترامپ که میخواهد خودش شخصا در مرکز «نمایش» باشد، تطابق ندارد، همزمان شکی نیست که در مذاکرات غیرمستقیم سرعت کار بسیار کم و تفهیم و تفاهم بین طرفین بسیار دشوار است. بهعلاوه، معلوم نیست که واسطهها توان درک مضامین و مفاهیم پیچیده و جزئیات مهم را داشته باشند و بتوانند آنها را درست به طرفین منتقل کنند. البته این در صورتی است که واسطهها سوءنیت نداشته و بر منافع خود متمرکز نباشند. بهعلاوه، تصمیمگیری ترامپ شخصی و دفعتی و فیالبداهه است و حاصل فرآیندهای دیپلماتیک متعارف نیست. چه عواملی به شکلگیری مذاکرات کمک کرد؟
حضور ترامپ هم تعارض بین ایران و آمریکا را به اوج رساند و هم فرصت بیسابقهای برای مصالحه بین این دو کشور فراهم ساخت. از یکسو، به نظر میرسد رویارویی چند دههای بین ایران، به عنوان بزرگترین قدرت بالقوه منطقه، و آمریکا، بهعنوان بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان، به نقطهای بحرانی رسیده و بعید است بیش از این بتواند مانند سابق ادامه یابد. در کنار این رویارویی طولانیمدت در یکی از نقاط ژئوپلیتیک مهم جهان، عوامل متعدد دیگری نیز در این مقطع زمانی وارد معادله شده و رفع کامل بحران یا کاهش موثر سطح تنش را الزامی کردهاند.
یکی از این عوامل واقعه ۷اکتبر بود که سیاست جدیدی را در دستور کار آمریکا و اسرائیل قرار داد و تاکنون پیامدهای مهمی مانند تضعیف متحدان منطقهای ایران، فروپاشی دولت بشار اسد، حملات گسترده به داراییهای نظامی سوریه، تلاش برای تبدیل سوریه به حیاط خلوت اسرائیل و حتی تلاش برای حذف ترکیه از سوریه را به دنبال داشته است. در پی این اتفاقات دورانساز، اینگونه به نظر میرسید که اسرائیل و آمریکا برای تکمیل این راهبرد جدید در موضعی تهاجمی در قبال ایران قرار گرفتند. موقعیت ترامپ بهعنوان یک رئیسجمهور قوی در آمریکا، همسویی کامل او با راست افراطی در اسرائیل، همراهی دموکراتهای آمریکا و نیز همسویی اروپا با آمریکا در ارتباط با ایران مزید بر علت شد.
نکته مثبت برای ایران این بود که ترامپ اگرچه ایران را به حمله نظامی تهدید کرد، اما برخلاف برخوردهای تند و توهینآمیزی که با رهبران کشورهای اروپایی و کانادا و... داشته، در قبال ایران و مقامات ایرانی لحن عمدتا مودبانهای داشته است. بهعلاوه، قرار داشتن کاخسفید و کنگره در دست جمهوریخواهان عامل مهمی در جهت تسهیل یک توافق جامع بین ایران و آمریکا و حتی تصویب چنین توافقی به عنوان یک عهدنامه الزامآور در مجلس سناست. با توجه به یکپارچگی قدرت در آمریکا، دولتهایی مثل اسرائیل و عربستان به این دلیل و دلایل دیگر نمیتوانند همچون ۱۳۹۴ در کار توافق اخلال کنند. همچنین، ترامپ که در تحلیل نهایی مایل به تمرکز بر چین است، ترجیح میدهد هرچه زودتر با حل مسائل فرعی بر چین متمرکز شود.
این گرایش میتواند او را در ارتباط با خاورمیانه عملا در مسیر راهبردی که «توازن از راه دور» (offshore balancing)خوانده میشود، قرار دهد. او اگرچه مقید به هیچ دکترین یا راهبرد خاصی نیست و عمدتا نوعی «منطق معاملاتی» بر کردارش حاکم است، اما ظاهرا ترجیح میدهد که مداخلهاش در خاورمیانه از راه دور، بدون جنگ و از طریق تکیه بر دو، سه کشور بزرگ منطقه باشد. این رویه میتواند در صورت توافق با ایران او را در جهت کاهش حضور آمریکا در منطقه قرار دهد.
عامل مهمی که ایران را در جهت پذیرش مذاکره با هدف رفع تنش با آمریکا تشویق کرد، شرایط اقتصادی و اجتماعی در ایران است. وضعیت کنونی ایران با دوره چهارسال اول ترامپ متفاوت است. در آن دوره ایران بر اثر اجرای دو، سهساله برجام همچنان منابع و ذخایر قابلتوجهی در اختیار داشت. در طول چهارسال دولت اول ترامپ و بهرغم خروج او از برجام دلار تنها حدود ۲۰هزار تومان گرانتر شد. در حالی که طی دوماه و نیم اول دولت دوم ترامپ، دلار بیش از ۳۰هزار تومان افزایش قیمت داشته است. شرایط کنونی کشور از نظر میزان ناترازیها در حوزههای مختلف اصلا قابل مقایسه با شرایط سال ۱۴۰۰ نیست. افزایش مستمر این ناترازیها و دورنمای نهچندان روشن در این زمینه دولت را با دشواریهای فزایندهای مواجه ساخته است. اینکه با صرف اعلام شروع مذاکره (روز سهشنبه ۱۹ فروردین۱۴۰۴) بورس تهران سبزپوش شد و قیمت دلار کاهش یافت، قابلتوجه است. حساسیت مذاکرات پیشرو
مذاکراتی که گفته شده از روز شنبه ۲۳فروردین شروع خواهد شد با برخی مسائل شکلی و محتوایی مواجه خواهد بود. یکی از موضوعات شکلی، موضوع فرمت مذاکرات است. در گذشته مذاکرات در قالب ۱+۵ انجام میشد. بهعلاوه، کلا ایران در گذشته هیچگاه مایل به مذاکره دو به دو با آمریکا نبوده است. اکنون موافقت ایران با مذاکره با آمریکا، چه بهطور مستقیم و چه غیرمستقیم، این سوال را پیش آورده که نقش پنجکشور دیگر شامل روسیه و چین و سه کشور اروپایی چه خواهد بود.
همچنین میدانیم که مقامات روسی طی ماههای گذشته چند بار تاکید کردهاند که روسیه باید در هر مذاکرهای نقش داشته باشد و منافع روسیه نباید نادیده گرفته شود. اکنون سوال این است که آیا روسیه نقشی تسهیلگر را ایفا خواهد کرد. با این حال، به لحاظ محتوایی، حساسترین مساله مذاکرات نیل به فرمولی مرضیالطرفین در مورد برنامه هستهای ایران خواهد بود. سایر مسائل مثل برنامه موشکی و سیاست منطقهای ایران اگرچه ممکن است مطرح شوند، اما در مقایسه با برنامه هستهای بعید است مسائل خیلی دشواری باشند.
در جریان مذاکرات، هر دو طرف باید به دو نکته توجه داشته باشند:۱.با توجه به مساله مکانیزم ماشه پنجره زمانی محدودی در برابر طرفین برای نیل به توافق گشوده است. نباید تردید داشت که در صورت عدمنیل به توافق، غرب حتما اقدام به فعال کردن مکانیزم ماشه با هدف برگرداندن قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران خواهد کرد. ضمن اینکه با توجه به مسائل اقتصادی-اجتماعی، طولانی شدن مذاکرات به سود ایران نیست. ۲.طرفین باید توجه داشته باشند که جریان افراطی در اسرائیل و لابی اسرائیل در آمریکا مترصد فرصت برای اخلال در مذاکرات خواهد بود.
اگرچه وزیر خارجه اسرائیل گفته است که مشکلی با مذاکره ایران و آمریکا ندارد، اما نباید تردید داشت که بزرگترین نگرانی جنگافروزان اسرائیلی این است که ایران و آمریکا از طریق مذاکره به توافق برسند. در این صورت، امکان ادامه برنامه هستهای ایران با برخی محدودیتها وجود خواهد داشت و شکستی برای کسانی خواهد بود که مایل هستند هیچ فرصتی را برای کشاندن آمریکا به جنگ علیه ایران و نابودی برنامه هستهای کشورمان از دست ندهند.
دنیای اقتصاد
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.