رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 652567

ایران را نمی توان با روش صد سال پیش اداره کرد

ساعت 24 - محمدجواد غلامرضاکاشی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی در یادداشتی که در خبرآنلاین منتشر شد درخصوص الزامات سیاست اصیل و توجه به آن نوشت: «در این دیار هنوز هم چیزی به نام سیاست اصیل ارسطویی تحصیل نشده است. سیاست در جایی رخ نشان می‌دهد که سوژه‌های آزاد در تعامل با یکدیگر خیر عمومی را تاسیس و فهم می‌کنند.

هر مرجعی که بیرون از میدان تعامل و گفت‌وگوی آزاد میان کنشگران آزاد درکی از خیر عمومی عرضه کند، و برای تحقق آن تدبیر کند، فرمی از سیاست از بالا را تحقق بخشیده است.در ایران پس از مشروطه، بستر اجتماعی ایران هیچ‌گاه قلمرو تعامل میان کنشگران آزاد نبوده است. 

نه به خاطر آن که استبداد سیاسی مانع شده باشد. به این جهت که اصولاً بسترهای عینی لازم برای وجود چنین سوژه‌هایی نبوده و شکل‌گیری استبداد سیاسی، یا نقش‌آفرینی داناهای کل، حاصل همین فقدان بوده است.»

وی ادامه داد: «سوژه‌ای که احساس آزادی و استقلال کند و برای خود مرجعیتی قائل شود، نیازمند زندگی در فضای شهری است. نیازمند آموزش‌های مدرن و مدنی است. نیازمند تحولاتی در بسترهای اقتصادی و اجتماعی روی نموده باشد.  

نیازمند ظهور و قوت‌گیری طبقه متوسط شهری است.نیازمند تحولاتی در قلمرو سنت و مواریث تاریخی است که مهم‌ترین مصداق آن دین است. در فقدان این همه، اصولاً سوژه بالنسبه مستقل و آزادی وجود ندارد تا اصولاً سیاست اصیل رخ نشان دهد. »

کاشی با تاکید بر نقش دین در این میان تصریح کرد: «دین با همه آموزه‌ها و شعائر و اسطوره‌ها و مفاهیم خود، همان کلی انضمامی مدنظر هگل است. تا زمانی که اقتدار این کلی انضمامی به نحو سنتی پابرجاست، ظهور جامعه‌ای متشکل از سوژه‌های بالنسبه مستقل و خودمختار موضوعیت پیدا نمی‌کند. این به معنای ممانعت دین از شکل‌گیری سوژه خودمختار نیست.»

وی با اشاره به شتاب گرفتن مدرن‌سازی در دوران پهلوی گفت: «مدرن‌سازی شتابان دوران پهلوی، به جای آنکه کمکی به ظهور این سوژه‌های آزاد و خودمختار کند، بسترساز دین در فرم و فهم سنتی شد و به انقلاب و شکل‌گیری جمهوری اسلامی انجامید. طنز تاریخ آن‌جاست که دقیقاً همین اقدام بود که استحکام و نیروی قدرتمند دین سنتی به منزله کلی انضمامی را در مخاطره شدید قرار داد.  

ناکارآمدی و فساد ساختاری نظام، بستر وضعیتی را پدید آورد که اکثر ایرانیان به‌رغم آن که هنوز دین‌دارند، اما جایگاهی برای دین در عرصه بینابین و حیات سیاسی خود قائل نیستند. در چنین شرایطی است که می‌توان از امکان تحقق سیاست اصیل ارسطویی سخن گفت.اینک متولیان حیات دینی موظف‌اند نقش دین و نقش خود را در بستر شکل‌گیری این سنخ تازه از با هم‌زیستی و حیات سیاسی بازیابی کنند. »

وی ادامه داد: «حال می‌توان در ایران امروز از وضعیتی سخن گفت که هیچ امر و مرجع پیشینی موقعیت تعریف مقوله خیر عمومی مردمان را ندارد. همانقدر که دین این نقش را از دست داده، ایدئولوژی‌ها هم دیگر قادر به ایفای نقش پیشین نیستند. قطع نظر از آنکه لیبرال، چپ یا ناسیونالیستی یا دینی باشند. تنها سازوکارهای عملی و جمعی حیات سیاسی است که می‌تواند فهم و تاسیس خیر عمومی را ممکن کند. این فرایند لاجرم با معضل کثرت افراد وگروه‌های اجتماعی مواجه است.»

کاشی تاکید کرد: «درست است که در عرصه تصمیم‌گیری سیاسی بالاخره یکی باید تصمیم بگیرد. آنکه تصمیم می‌گیرد ممکن است بیشتر چپ یا لیبرال یا ناسیونالیست یا مسلمان باشد. اما شرط درست بودن آن تصمیم آن است که جامعه از حیات سیاسی اصیل بهره‌ای داشته باشد.  

در بستر تعامل مدام صداهای کثیر، فهم به مثابه یک کلی انضمامی رسوب می‌کند و بستری برای تصمیم درست می‌سازد. بیش از دو دهه است که از گشوده شدن میدان رقابت میان صداهای مختلف می‌گذرد. اما هیچ کدام نتوانسته‌اند گوی رقابت از دیگری بربایند.

ممکن است چند صباحی در نتیجه یک خشم جمعی یا بمباران تبلیغاتی یک صدا به‌طور موقت سنگین شود و متولیانش را امیدوار کند. اما به سرعت سرد و کم‌جان می‌شود و از صحنه بیرون می‌رود. همین روزها به صحنه مذاکرات باآمریکا توجه کنید. اگر مذاکرات با موفقیت پیش برود یک صدا قوت پیدا می‌کند و اگر شکست بخورد صدای دیگر. وابستگی شدید توازن میان صداها به رویدادهای روزمره، نشان از آن دارد هیچ‌کدام نقش‌آفرین عرصه سیاست ایران فردا نخواهند بود. دیگر جامعه ایرانی را نمی‌توان به سیاق صد و اندی سال گذشته بسیج یا مدیریت کرد. »

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها