رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 652828

توماس فریدمن علیه ترامپ

ساعت 24 - فریدمن نگران از بین رفتن تصویر اخلاقی و ارزشیِ آمریکاست؛ کشوری که زمانی الهام‌بخش آزادی، تکثر و پیشرفت بود و اکنون با شتاب به کشوری خودکامه، تنگ‌نظر، بیگانه‌هراس و مرتجع مبدل می‌شود.

او ترامپ را نیروی مخربی می‌بیند که سیاست‌های نادرستی در پیش گرفته و تیشه به ریشه‌ی هویت آمریکا - به‌عنوان کشوری پیشرو در دموکراسی و حقوق بشر- زده است.

فریدمن به‌وضوح از تصمیمات ترامپ خشمگین است و در این مقاله نیز با لحنی عتاب‌آلود، از دیدار اخیر دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو در کاخ سفید انتقاد می‌کند. دیدار این دو رهبر، تجسم ائتلافی ویرانگر است و نشان می‌دهد که هر دو در مسیر تضعیف دموکراسی، قانون‌گرایی و ارزش‌های لیبرال حرکت می‌کنند. فریدمن آن‌ها را رهبرانی می‌داند که نهادهای مستقل را تضعیف می‌کنند، با برچسب «دولت پنهان» به مخالفان می‌تازند و اتحاد با کشورهای دموکراتیک را فدای ائتلاف‌های اقتدارگرا می‌کنند.

او در این مجال، به تاسی از دیدگاه فرید زکریا و با اشاره به کتاب مهم او باعنوان جهان پساآمریکایی، از «پسا‌آمریکا» و «پسا‌اسرائیل» سخن گفته و هشدار داده که این دو کشور، آگاهانه از هویت تاریخی و آرمانی‌شان - در قالب دموکراسی‌هایی قانون‌محور و عدالت‌طلب- فاصله گرفته‌اند. فریدمن، عملکرد ترامپ و نتانیاهو را در بهره‌برداری ابزاری از یهودستیزی، سرکوب آزادی بیان، تضعیف نهادهای امنیتی و قضایی و تحقیر نخبگان علمی و فنی، مخاطره‌آمیز می‌داند.

او جامعه مدنی اسرائیل را مقاوم‌تر از آمریکا قلمداد کرده و با اشاره به هشدار شخصیت‌های امنیتی اسرائیل درباره نتانیاهو، از خوانندگان می‌خواهد «مبارزه برای نجات دموکراسی» را جدی بگیرند و تمام‌قد در حراست از آن بکوشند.

[م. شایان ذکر است که آثار و مقالات ارائه‌شده در بخش ترجمه، بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.] ➖➖➖➖➖➖➖ روزگاری دیدار رئیس‌جمهور ایالات‌متحده و نخست‌وزیر اسرائیل، مایه‌ی مباهات یهودیان آمریکایی و اسرائیلی بود. چنین رخدادی از دید غالب ناظران، همکاری دو رهبر دموکراتیک قلمداد می‌شد و حالا چه؟ با نظر به عکس صمیمانه‌ی دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو، دست در دست هم در دفتر بیضیِ‌شکلِ کاخ سفید، انزجار و دلسردی به سراغمان می‌آید.

ترامپ و نتانیاهو در حال ایجاد جهان «پساآمریکایی» و «پساسرائیلی» هستند. منظورم از «پساآمریکا»، آمریکایی نیست که قدرتش به‌تدریج کاهش می‌یابد. اشاره به آمریکایی دارم که عامدانه به هویت بنیادین‌اش پشت‌پا می‌زند و می‌کوشد از الگوی تعهد به حاکمیت قانون در داخل و بهبود وضع بشر در خارج، فاصله بگیرد. منظور از «پساسرائیل» هم، اسرائیلی است که آگاهانه از هویت تاریخی‌اش فاصله می‌گیرد تا دیگر [به زعم نویسنده] دموکراسی قانون‌مدار و پیشرو در منطقه‌ای مملو از خودکامگان نباشد؛ کشوری که همیشه به‌شرط تامین امنیت‌، صلح پایدار با فلسطینی‌ها را بر «تملک دائم» غزه و کرانه‌ی باختری و مذاکره را بر جنگ برتری می‌داد.

دیگر دشوار بتوان تصور کرد که آرمان آمریکاییِ ترامپ و معاونش، جی.دی. ونس، وجه اشتراکی با سخنان رونالد ریگان در ژانویه ۱۹۸۹ بیابد. ریگان در سخنرانی وداعش آمریکای دیگری را تجسم کرده بود و از لزوم القای ارزش‌های آمریکایی به نوباوگان سخن گفته بود.

«از واقعیت آمریکا بگویید و شرح دهید که در تاریخ جهان چه جایگاهی دارد. » او آمریکا را به مشعلی اخلاقی و سیاسی بر فراز جهان مانند کرده بود.

«کشوری رفیع، راسخ و پرمباهات، بر فراز صخره‌هایی استوارتر از اقیانوس‌‌ها و در تیررس تندبادها،... پرتوان به کرم و لطف پروردگار... آکنده از مردمانی مختلف با گونه‌گون‌ترین پیشینه‌ها... در جوار هم به صلح و آشتی... در دیاری که بندرهای آزاد دارد و زنده است به تجارت و بداعت‌... مرز و بومی که اگر در آن دیواری هست، دری در میان دارد؛ دری و درهایی گشوده به روی همت‌مندان و دلداران‌»

ترامپ و ونس در تلاش‌اند آمریکایی بسازند که هیچ شباهتی به آمریکای عصر ریگان ندارد و به متحدانِ دموکرات، به بازار آزاد و قانون‌مدار و به اتحادیه‌ی اروپا به چشم تحقیر می‌نگرد. ترامپ اخیراً گفته اتحادیه‌ی اروپا برای «دور زدن آمریکا» تاسیس شده و در روز دیدار با نتانیاهو در دفتر بیضی‌شکل هم این ادعا را تکرار کرده است. چنین گفته‌ای با آن میزان کینه‌توزی و جهالت تاریخی که از او سراغ داریم، نفس‌ را در سینه حبس می‌کند.

ترامپ و ونس می‌خواهند ما را به پساآمریکایی برسانند که حافظان دلیرِ مرزهای آزادی و قهرمانان دلاوری مانند اوکراینی‌ها را از خود می‌راند و در ازای تمدید کمک‌های نظامی‌ به اکراه، بهره‌برداری از معادن و مخازنِ میهن جنگ‌زده را پیش می‌کشد.

[م. سخنرانی وداع رونالد ریگان در ۱۱ ژانویه ۱۹۸۹، پس از هشت سال ریاست‌جمهوری، یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین سخنرانی‌های خداحافظی در تاریخ آمریکا است. ریگان در این سخنرانی، ضمن مرور دوران ریاست‌جمهوری‌اش، بر ارزش‌های آمریکایی، نقش کلیدی مردم و آزادی تاکید کرده است. او آمریکا را «شهری درخشان و رفیع» قلمداد کرده و از اهمیت ایمان به کشور، میهن‌پرستی و مسئولیت فردی سخن گفته است.

نکته‌ی برجسته‌ی سخنرانی، هشدار ریگان درباره کاهش حس ملی‌گرایی و دانسته‌های مدنی نسل جوان است. اگر آمریکایی‌ها ندانند چه چیزی آن‌ها را به ملت مبدل کرده است، آزادی‌ و ارزش‌هایشان به خطر می‌افتد. پس خواستار بازگشت به آموزش تاریخ و ارزش‌های بنیادین آمریکا شده است.

سخنرانی ریگان از این حیث مهم است که خلاصه‌ای از مواضع سیاسی او است، با نگاهی آینده‌نگر به نقش شهروندان در حراست از دموکراسی. خیلی‌ها این خطابه را بیانیه‌ای فرهنگی و سیاسی می‌دانند که همچنان الهام‌بخش محافظه‌کاران و طرفداران آزادی فردی است.]

هر دو رهبر، خواهان استبدادند. هر دو در پی تضعیف حاکمیت قانون و «نخبگان» در کشورشان هستند؛ می‌خواهند منتقدان را در لوای «دولت پنهان»، در هم بکوبند. هر دو کشورشان را از آرمانی جهانی‌‌ که زمانی «نور بر ملت‌ها» می‌تاباند، به‌ ملی‌گراییِ تنگ‌نظرانه، خشونت و قساوتی سوق می‌دهند که می‌کوشد پاک‌سازی قومی را عادی جلوه دهد. هر دو، مخالفان سیاسی‌شان را نه رقبای مشروع که دشمنان داخلی قلمداد می‌کنند و کابینه‌ را با افراد بی‌کفایتی انباشته‌اند که اعتنایی به قانون ندارند و تنها مزیت‌شان، وفاداری به شخص اول مملکت است.

هر دو، کشور را از متحدان سنتی دموکرات زدوده‌اند. هر دو، گسترش سرزمینی را حق الهی خود می‌دانند. یکی می‌گوید «از خلیج آمریکا تا گرینلند» را تصاحب می‌کنم و دیگری به دنبال «کرانه‌ی باختری تا غزه» است.

فرید زکریا در سال ۲۰۰۸، کتابی آینده‌نگرانه با عنوان «جهان پساآمریکایی» منتشر کرد و این ایده را بسط داد که حتی اگر در آینده، ایالات متحده قدرت برتر جهانی باقی بماند، در دورانِ پس از جنگ سرد، «ظهور دیگران» (کشورهایی مانند چین و هند)، سلطه‌ی نسبی آمریکا را خدشه‌دار می‌کند.

[م. کتاب «جهان پسا-آمریکایی» نوشته فرید زکریا، تحلیل‌گر برجسته روابط بین‌الملل، نگاهی است به تحول نظم جهانی در قرن ۲۱ و افول نسبی قدرت ایالات متحده.

او در این کتاب توضیح می‌دهد که به موازات سقوط آمریکا، شاهد برآمدنِ قدرت‌های دیگر مانند چین، هند، برزیل و برخی کشورهای در حال توسعه‌خواهیم بود که قدرت را از غرب به شرق و از آمریکا به دیگر بازیگران جهانی منتقل می‌کنند.

زکریا معتقد است که آمریکا کماکان قدرت مهمی باقی خواهد ماند، اما دیگر یگانه ابرقدرتِ بی‌رقیب نخواهد بود. او اصطلاح «ظهور دیگران» را برای این روند به کار می‌برد و از آمریکا می‌خواهد که خود را با نظم جدید جهانی وفق دهد، واقع‌بینانه با دیگر قدرت‌ها تعامل کند و از یک‌جانبه‌گرایی فاصله بگیرد.

کتاب همچنین نقدهایی به سیاست‌های داخلی آمریکا و مسائلی مثل کاهش کیفیت آموزش، فقدان نوگرایی در زیرساخت‌ها و سیاست‌زدگی شدید دارد. زکریا می‌گوید آمریکا با سرمایه‌گذاری در علم، نوآوری و دیپلماسیِ هوشمند و با گشودگی و انعطاف درقبال کشورهای جهان می‌تواند نقش رهبری را حفظ کند.

این کتاب دیدگاهی واقع‌گرایانه و آینده‌نگرانه نسبت به تحولات قدرت در جهان دارد و از این نظر بسیار تاثیرگذار بوده است.]

آن‌ها می‌خواهند ما را به «پساآمریکایی» برسانند که دیگر تمایلی به حفظ قدرت نرم خود ندارد و در پی تقویت آن هم نیست؛ قدرتی که به آمریکا امکان می‌داد متحدان زیادی جذب کند و مهاجران نخبه را به سوی خود بکشاند. این مفهوم را اولین‌بار، جوزف نای (استاد علوم سیاسی دانشگاه‌هاروارد) مطرح کرد.  

ترامپ و یارانش برای این قدرت نرم هیچ ارزشی قائل نیستند و از این واقعیت غافل‌اند که اگر این قابلیت را از دست بدهیم، توانِ متقاعدکردنِ کشورهای دیگر به ائتلاف و توان حفظ منافع و ارزش‌های‌مان را از دست خواهیم داد؛ مزیتی بی‌همتا که تاکنون ما را از روسیه و چین متمایز کرده است.

عصر ایران

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها