کد خبر
778
از خیالات اتابکی امیرکبیر تا جای خالی سازمان مدیریت و برنامهریزی
سایت خبری تحلیلی ساعت 24-بودجهنویسی در ایران همواره عرصه جدال اهل رقم (اقتصاد) با اهل رمق (سیاست) بوده؛ به صفحه آمدن آن قربانی گرفته و رقم فرمایان را مانند برخی قلمفرسایان از صفحه حیات کنار زده است. مکتوب کردن سند دخل و خرج و نقشه عسکریه نقش خیال میرزا تقی خان امیرکبیر بود که ۱۶۰ سال پیش در "کتابچه خیالات اتابکی" به صفحه رفت؛ خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود، چرا که قاتلین امیرکبیر این کتابچه را به غنیمت بردند و صد حیف که غنیمتش نشمردند.
۹۶ سال پیش در دوره حضور صنیعالدوله هدایت در راس وزارت دارایی، اولین بودجه عمومی به سبک جدید آماده ارائه به دومین دوره مجلس شورای ملی شد. بودجه سال ۱۲۹۰ با عنوان "طرح بودجه کلی" نخستین سند اقتصادی سالانه استخوانداری بود که در تدوین آن نظرداشتی هم به اصول بودجه نویسی کشورهای پیشرفته شده بود، اما صنیعالدوله قبل از ارائه این بودجه به مجلس مورد سوءقصد قرار گرفت و به قتل رسید. پس از صنیع الدوله هدایت، تنظیم نظام دخل و خرج دست به دست چرخید تا به مورگان شوستر آمریکایی رسید؛ مستشار خارجی هزینههای غیرضروری را حذف کرد، درآمدهای مالیاتی، عوارض گمرکی و راهداری را سامان داد و به بهینهسازی نظام دخل و خرج کشور پرداخت. شوستر خار چشم روس و انگلیس شد و وقتی از ایران رفت، نگاه سیاسی به بودجه را به میراث گذاشت.
این دعواها ادامه داشت تا دوره رضاشاه و سال ۱۳۱۶ که در ساختمانی در بهارستان - کنار مجلس شورای ملی - اداره شورای اقتصاد تاسیس شد. در ۱۷ فروردین ۱۳۲۵ به موجب تصویبنامه هیات وزیران هیاتی به نام هیات تهیه نقشه اصلاحی و عمرانی کشور تشکیل شد و در مرداد همان سال هیات جدیدی به نام هیات عالی برنامه برای رسیدگی به برنامههای ارائه شده از سوی وزارتخانهها تاسیس شد. هیات عالی برنامه در سال ۱۳۲۷ لایحه قانون برنامه هفت ساله عمرانی کشور را تهیه و به مجلس وقت ارائه کرد که در آن پیشنهاد شد اجرای برنامه از طریق همکاری بین دوایر دولتی و سازمانهای وابسته به دولت و سازمانی خاص به نام سازمان برنامه انجام گیرد. به این ترتیب در مهرماه ۱۳۲۷ ادارهای به نام اداره دفتر کل برنامه تاسیس میشود و در نهایت طبق قانون مصوب ۲۶ بهمن ۱۳۲۷ سازمان برنامه به وجود می آید. با تصویب قانون برنامه و بودجه در ۱۵ اسفند ۱۳۵۱ سازمان برنامه به دلیل انتقال وظیفه تهیه و تدوین تمامی بودجه به آن سازمان برنامه و بودجه نامیده میشود. اینگونه شد که بودجهنویسی در سازمانی خاص متمرکز شد و روسای سازمانهای برنامه و بودجه مردان تنظیم دخل و خرج کشور شدند.
داستان برخی روسای سازمان برنامه و بودجه و متولیان دخل و خرج کشور هم خوش فرجامتر از امیرکبیر و صنیع الدوله نبود. ابوالحسن ابتهاج که با اخراج میلیسپو مستشار مالی آمریکایی دولت ریاست سازمان برنامه و بودجه را در دست گرفته بود، برنامه دوم هفت ساله عمرانی را از سال ۱۳۳۴ به مرحله اجرایی رساند و با رنگ استقلال زدن به سازمان متبوعش دست دولت و اهل سیاست را از آمار و ارقام بودجه کوتاه کرد. سپس برای میخ اطمینان زدن به دیوار استقلال سازمان برنامه و بودجه، لایحه "تعویض اختیارات و مسوولیت سازمان برنامه" را تنظیم کرد که موجب اختلاف با شاه شد و در نهایت چاشنی مخالفت سیاسی هم به این نزاع با دربار افزوده شد و ابتهاج را روانه زندان کرد.
احمد آرامش دیگر رئیس سازمان برنامه و بودجه هم به جای تدقیق در امر بودجه به تحقیق در جمهوریخواهی پرداخت و همان شد که پس از آزادی از زندان هفت ساله، جسدش در یکی از پارکهای تهران پیدا شد. این در حالی است که ابوالحسن ابتهاج، خسرو هدایت و احمد آرامش برنامهریزی کشور را برعهده داشتند، اما اسلاف آنها همچون خداداد فرمانفرمائیان، مهدی سمیعی، عبدالمجید مجیدی، محمد یگانه، مرتضی صالحی و حسنعلی مهران بودجهنویسی را هم در دستور کار داشتند و امتزاج این دو - برنامهریزی و بودجه نویسی- کام نسخه پیچیهایی داشت با داروهای تلخ برای شاهی که دلارهای نفتی مزاجش را شیرین کرده بود.
انقلاب که شد، مهندس علی اکبر معین فر برای تصدی سازمان برنامه و بودجه به بهارستان رفت و پس از وی عزت الله سحابی بر جایش نشست. با آغاز جنگ هشت ساله با عراق، تدوین برنامههای عمرانی متوقف شد و در بحبوحه جنگ و فشار اقتصادی بودجهنویسی به سازمان برنامه و بودجه سپرده شد، آن هم با بالاترین کسری بودجه در سال ۱۳۶۵ به میزان ۵۰ درصد. در سالهای پس از پایان جنگ، وقتی برنامههای پنجساله توسعه هم بر دوش سازمان برنامه و بودجه گذاشته شد، سیاست کاهش کسری بودجه دولت در پیش گرفته شد، از سال ۱۳۷۲ و در سال ۱۳۸۱ درآمدهای دولت به سمت واقعی شدن پیش رفت و درآمدهای مالیاتی محل تامین آن شد. سازمان برنامه و بودجه دست به دست چرخید بین مسعود روغنی زنجانی، تقی بانکی، حمید میرزاده، محمدعلی نجفی، محمدرضا عارف، محمد ستاری فر، حمیدرضا برادران شرکا، فرهاد رهبر و در نهایت امیرمنصور برقعی که این آخری معاون رئیس جمهور شد در غیاب سازمان مدیریت و برنامه ریزی.
این دعواها ادامه داشت تا دوره رضاشاه و سال ۱۳۱۶ که در ساختمانی در بهارستان - کنار مجلس شورای ملی - اداره شورای اقتصاد تاسیس شد. در ۱۷ فروردین ۱۳۲۵ به موجب تصویبنامه هیات وزیران هیاتی به نام هیات تهیه نقشه اصلاحی و عمرانی کشور تشکیل شد و در مرداد همان سال هیات جدیدی به نام هیات عالی برنامه برای رسیدگی به برنامههای ارائه شده از سوی وزارتخانهها تاسیس شد. هیات عالی برنامه در سال ۱۳۲۷ لایحه قانون برنامه هفت ساله عمرانی کشور را تهیه و به مجلس وقت ارائه کرد که در آن پیشنهاد شد اجرای برنامه از طریق همکاری بین دوایر دولتی و سازمانهای وابسته به دولت و سازمانی خاص به نام سازمان برنامه انجام گیرد. به این ترتیب در مهرماه ۱۳۲۷ ادارهای به نام اداره دفتر کل برنامه تاسیس میشود و در نهایت طبق قانون مصوب ۲۶ بهمن ۱۳۲۷ سازمان برنامه به وجود می آید. با تصویب قانون برنامه و بودجه در ۱۵ اسفند ۱۳۵۱ سازمان برنامه به دلیل انتقال وظیفه تهیه و تدوین تمامی بودجه به آن سازمان برنامه و بودجه نامیده میشود. اینگونه شد که بودجهنویسی در سازمانی خاص متمرکز شد و روسای سازمانهای برنامه و بودجه مردان تنظیم دخل و خرج کشور شدند.
داستان برخی روسای سازمان برنامه و بودجه و متولیان دخل و خرج کشور هم خوش فرجامتر از امیرکبیر و صنیع الدوله نبود. ابوالحسن ابتهاج که با اخراج میلیسپو مستشار مالی آمریکایی دولت ریاست سازمان برنامه و بودجه را در دست گرفته بود، برنامه دوم هفت ساله عمرانی را از سال ۱۳۳۴ به مرحله اجرایی رساند و با رنگ استقلال زدن به سازمان متبوعش دست دولت و اهل سیاست را از آمار و ارقام بودجه کوتاه کرد. سپس برای میخ اطمینان زدن به دیوار استقلال سازمان برنامه و بودجه، لایحه "تعویض اختیارات و مسوولیت سازمان برنامه" را تنظیم کرد که موجب اختلاف با شاه شد و در نهایت چاشنی مخالفت سیاسی هم به این نزاع با دربار افزوده شد و ابتهاج را روانه زندان کرد.
احمد آرامش دیگر رئیس سازمان برنامه و بودجه هم به جای تدقیق در امر بودجه به تحقیق در جمهوریخواهی پرداخت و همان شد که پس از آزادی از زندان هفت ساله، جسدش در یکی از پارکهای تهران پیدا شد. این در حالی است که ابوالحسن ابتهاج، خسرو هدایت و احمد آرامش برنامهریزی کشور را برعهده داشتند، اما اسلاف آنها همچون خداداد فرمانفرمائیان، مهدی سمیعی، عبدالمجید مجیدی، محمد یگانه، مرتضی صالحی و حسنعلی مهران بودجهنویسی را هم در دستور کار داشتند و امتزاج این دو - برنامهریزی و بودجه نویسی- کام نسخه پیچیهایی داشت با داروهای تلخ برای شاهی که دلارهای نفتی مزاجش را شیرین کرده بود.
انقلاب که شد، مهندس علی اکبر معین فر برای تصدی سازمان برنامه و بودجه به بهارستان رفت و پس از وی عزت الله سحابی بر جایش نشست. با آغاز جنگ هشت ساله با عراق، تدوین برنامههای عمرانی متوقف شد و در بحبوحه جنگ و فشار اقتصادی بودجهنویسی به سازمان برنامه و بودجه سپرده شد، آن هم با بالاترین کسری بودجه در سال ۱۳۶۵ به میزان ۵۰ درصد. در سالهای پس از پایان جنگ، وقتی برنامههای پنجساله توسعه هم بر دوش سازمان برنامه و بودجه گذاشته شد، سیاست کاهش کسری بودجه دولت در پیش گرفته شد، از سال ۱۳۷۲ و در سال ۱۳۸۱ درآمدهای دولت به سمت واقعی شدن پیش رفت و درآمدهای مالیاتی محل تامین آن شد. سازمان برنامه و بودجه دست به دست چرخید بین مسعود روغنی زنجانی، تقی بانکی، حمید میرزاده، محمدعلی نجفی، محمدرضا عارف، محمد ستاری فر، حمیدرضا برادران شرکا، فرهاد رهبر و در نهایت امیرمنصور برقعی که این آخری معاون رئیس جمهور شد در غیاب سازمان مدیریت و برنامه ریزی.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.