رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 7996

بررسی سفر «نواز شریف» به تهران در گفت و گو با سفیر پیشین ایران در پاکستان

خط لوله صلح باید همچنان در دستور کار ایران و پاکستان باشد

سایت خبری تحلیلی ساعت 24:«میرمحمود موسوی» سفیر پیشین ایران در پاکستان  با اشاره به سفر نخست وزیر پاکستان به تهران، تاکید کرد که طرح خط لوله ی انتقال گاز ایران به پاکستان باید همچنان در دستور کار دو کشور باقی بماند.

خط لوله صلح باید همچنان در دستور کار ایران و پاکستان باشد
«نواز شریف» نخست وزیر پاکستان صبح روز یکشنبه 21 فروردین ماه در صدر هیات بلندپایه ی سیاسی و نظامی وارد تهران شد. 
در این سفر دو روزه وی با مقام های ارشد کشورمان از جمله آیت الله «سیدعلی خامنه ای» رهبر معظم انقلاب و «حسن روحانی» رییس جمهوری دیدار و درباره ی روابط دوجانبه و آخرین تحولات منطقه یی و بین المللی رایزنی خواهد کرد.
همچنین در جریان این سفر قرار است چند تفاهم نامه و قرارداد همکاری در زمینه های مختلف به امضای مقام های دو طرف برسد.
گروه پژوهش های خبری ایرنا برای تحلیل و ارزیابی اهمیت سفر نواز شریف به تهران و به طور کلی روابط ایران و پاکستان، با میرمحمود موسوی سفیر پیشین ایران در پاکستان و هند و مدیرکل پیشین آسیای غربی وزارت امور خارجه به گفت و گو نشست.
به گفته ی موسوی پیگیری سرنوشت مرزبان ربوده شده ایران در پاکستان و راه های افزایش امنیت در مرزهای دو کشور، همکاری های اقتصادی و موضوعات مرتبط با منافع مشترک و همچنین بررسی پرونده ی خط لوله ی انتقال گاز ایران به پاکستان از مهمترین دستور کارهای دیدار مقام های دو کشور در جریان سفر نواز شریف به تهران خواهد بود. 
سفیر پیشین ایران در پاکستان در این گفت و گو به نقاط اشتراک دو کشور اشاره کرد و گفت: روابط خوب ایران و پاکستان می تواند به دو کشور برای حفظ ثبات، امنیت و صلح منطقه کمک شایانی کند.
موسوی علاقه ی وافر و نگرش مثبت پاکستانی ها به فرهنگ و حکومت ایران را از جنبه های مثبت روابط دو کشور دانست و در عین حال تاکید کرد که وجود تهدیدهای امنیتی گسترده از جمله گسترش افراط گرایی، موادمخدر و مناقشه های مرزی، سرزمینی و تاریخی منطقه، از مواردی است که می تواند در روابط دوجانبه و منطقه بحران بیافریند. 
وی در این گفت و گو به تحلیل و بررسی مسایل دیگری از جمله تحولات داخل پاکستان و مناسبات قدرت در این کشور، نقش نهادهای نظامی و اطلاعاتی پاکستان در روند تصمیم گیری ها، مساله ی امنیت در بلوچستان و پیامدهای آن بر ایران، روابط افغانستان و پاکستان و آخرین وضعیت گفت و گوهای دولت پاکستان با طالبان پرداخت. 
در ادامه متن کامل گفت و گوبا موسوی آمده است؛
تحلیل و ارزیابی شما از سفر نواز شریف به تهران و به طور کلی روابط ایران و پاکستان چیست؟ 
 ابتدا به اهمیت روابط دوجانبه بپردازیم زیرا این موضوع نسبت به اهمیت سفر نواز شریف کلی تر است. پاکستان کشور همسایه ی ما است که این همسایگی از شاخص هایی برخوردار است و جدا از اینکه همانند هر همسایه ی دیگری از مرز و سابقه ی تاریخی مشترک و اشتراک های زبانی، دینی، فرهنگی و قومی و جغرافیایی برخورداریم و هر کدام از این ها در دو کشور الزام هایی ایجاد می کند، اهمیت پاکستان ورای این موارد است.
اگر ظرفیت های پاکستان را از جنبه های مثبت و منفی بررسی کنیم، جنبه ی مثبت آن ناظر بر این است که فضای پاکستان با توجه به سوابق تاریخی و فرهنگی و اشتراک های دو کشور نسبت به جامعه و حکومت ایران بسیار مثبت است و مردم این کشور علاقه مند به ایران هستند و به گذشته ی تاریخی و فرهنگی ایران به چشم تحسین می نگرند. برای مثال دانستن یک بیت شعر فارسی یا آشنایی با بوستان یا گلستان سعدی برای آن ها یک افتخار محسوب می شود یا در گذشته داشتن یک همسر ایرانی برای یک پاکستانی افتخار بزرگی بود. برای مثال «صاحب زاده یعقوب خان» که وزیر امور خارجه ی دوره ی نخست وزیری «ضیاء الحق» و «بی نظیر بوتو» بود و هم اکنون هم زنده است، همسری ایرانی دارد. روابط دوجانبه از این جهت اهمیت دارد که دو کشور ظرفیت های خوبی برای نزدیک شدن به هم و حمایت از هم دارند. 
نکته ی دوم اینکه پاکستان از جمعیتی نزدیک به 200 میلیون برخوردار است که این میزان جمعیت از بعد اقتصادی می تواند بازار بزرگی برای صادرات کشورمان، برای تولید و همکاری باشد. وجود کارگران ارزان در این کشور و هزینه ی کم تولید در آنجا، ظرفیت هایی است که من اعتقاد دارم اگر برخی مشکلات پاکستان حل شود، کشورهای سرمایه دار و سرمایه گذار جهان در آنجا سرمایه گذاری گسترده یی خواهند کرد؛ همانطور که این توجه را به بنگلادش، هند، ویتنام و کشورهایی که در جنوب آسیا قرار دارند، مبذول داشته اند. پس این جمعیت پاکستان ظرفیت خوبی هم برای مصرف و هم تولید مشترک محسوب می شود. 
نکته ی دیگری که در این ارتباط می توانم اشاره کنم این است که ما در این منطقه با مشکلات امنیتی گسترده یی مواجه هستیم و این مشکلات از زمان اشغال افغانستان بوسیله ی شوروی آغاز شد. همچنین به وضعیت خاص خلیج فارس باید اشاره کرد. قطب بندی های جدید منطقه و جهان و شکستن جهان دوقطبی موضوع دیگری است و همه ی این شرایط برای تحلیل نیاز به وقت مبسوط دارد. عوامل مختلفی می توان برای آن شمرد. اما خلاصه ی مطلب این است که در زمان حاضر این منطقه با مجموعه یی از مشکلات و مسایل امنیتی مواجه است که به طور جدی نیازمند رسیدگی، همکاری و همراهی کشورهای منطقه برای غالب آمدن بر آن ها است. به عبارت دیگر اگر این همکاری و همگرایی در منطقه صورت نگیرد، باید به صورت جدی احساس خطر کنیم. به طور نمونه جریانی به نام افراط در پاکستان وجود دارد و بعد از آن در افغانستان و این تهدیدی است که نه تنها یک دایره ی منطقه یی بلکه دایره ی جهانی را دربر می گیرد و همانند سنگی است که به آب انداخته می شود که در ابتدا موج های دایره یی شکل کوچک ایجاد می کند اما این موج ها پیوسته بزرگ و بزرگتر می شوند. انفجارهای یازدهم سپتامبر 2001 در نیویورک را باید نتیجه ی افراط گرایی دانست که ریشه در این منطقه داشت و ما در فاصله ی بسیار نزدیک و در کنار این معضلات منطقه هستیم.
اگر مسایلی از این دست بوسیله ی کشورهای منطقه به درستی رسیدگی و بررسی و اداره می شد، نباید تهدیدهایی این چنینی بوجود می آمد. اما یک پرسش مهم وجود دارد که آیا افراط گرایی آخرین و تنها تهدید موجود در منطقه است؟ پاسخ منفی است. موضوعات مهم زیادی در این منطقه وجود دارد. مساله ی مواد مخدر را بنگرید که چه میزان مشکل برای کشور ایجاد کرده است. جدای از اینکه مصرف مواد مخدر چه آسیب هایی به وجود آدمی می زند، جامعه را به تباهی می کشد. شما با یک تجارت 140 میلیارد دلاری غیرقانونی رو به رو هستید که برای خود مافیای گسترده یی ایجاد و در داخل دولت ها نفوذ و نیروهای نظامی و انتظامی کشورهای منطقه را آلوده می کند و به فساد می کشاند و خود آن ها از طریق این پول ها کارهای غیرقانونی می کنند و این بلای جان جوامع منطقه می شود؛ این مساله در این منطقه هم محدود نمانده است. نوک کاروان مافیای موادمخدری که از این منطقه سرچشمه می گیرد در خیابان های لندن و پاریس مشاهده می شود و این مواد در آنجا به دست مصرف کننده می رسد. شبکه ی موادمخدر یک شبکه ی بسیار قدرتمند است که حتی بسیاری از رسانه های جهان هم جرات نمی کنند که به سراغ آن بروند. من به خاطر دارم که در سال 75-1374 شبکه ی خبری «بی بی سی» (BBC) گزارشی در این زمینه تهیه کرده بود که من چند قسمت آن را دیدم و در آن مشاهده می شد که با چه نگرانی و احتیاطی این گزارش تهیه شده است؛ برای مثال چهره ی افراد نمایش داده نمی شد یا اینکه به مراکز خاصی نزدیک نمی شد و فقط به لایه ی بیرونی این قضیه می پرداخت. 
معضل هایی از قبیل افراط، دهشت افکنی (تروریسم) و مواد مخدر همه ی مشکل نیست. درگیری های قومی، به دلیل وجود گسل های قومی در منطقه به صورت بالقوه ظرفیت این را دارد که یا از درون یا از بیرون به دلیل یک اشتباه یا شیطنت یا مداخله ی خارجی این گسل ها به حرکت در آیند و به زلزله ی سیاسی و متعاقب آن زلزله ی امنیتی تبدیل شوند که می تواند تمام کشورها را در این منطقه با خطر رو به رو کند. 
برخی مسایل دیگری که در این منطقه وجود دارد نیز مربوط به سال های اخیر نیست و از گذشته وجود داشته است. برای مثال منازعه ی کشمیر، این ظرفیت را دارد که اگر به درستی اداره نشود و به ابزاری در دست صاحبان قدرت برای بازی های سیاسی بدل شود، وضعیت خطرناکی ایجاد کند. در بازه زمانی بیش از 60 سالی که از جدایی هند و پاکستان و استقلال از استعمار انگلستان می گذرد، سابقه ی چندین دور جنگ در منطقه وجود دارد. 
نکته ی دیگر این است که در شرق کشور ما، هم پاکستان و هم هند دارای سلاح هسته یی هستند و ما نمی توانیم بر تهدیدات سنگین این قضیه چشم ببندیم. سابقه ی بدی هم در این ارتباط وجود دارد. زمانی که در هند در سال 1377 سفیر بودم، این کشور آزمایش های هسته یی خود را صورت داد و بعد از آن هم پاکستان به آزمایش هسته یی دست زد و روابط دو کشور وارد مرحله ی جدیدی شد و به دنبال آن منازعه یی در شمال هند و در مرز کشمیر که به خط کنترل ( LOC) مشهور است، روی داد. در این درگیری که به «جنگ کارگیل» شناخته می شود، وضعیت دو کشور به نقطه ی خطرناکی رسید؛ به این معنی که احتمال جنگی گسترده و به کارگیری سلاح هسته یی مطرح شد و در آن زمان در محافل دیپلماتیک دهلی این بحث مطرح بود که آیا دو طرف مناقشه از سلاح هسته یی استفاده خواهند کرد و این بحث موضوعیت پیدا کرده بود و به دنبال این بحران و متشنج شدن وضعیت، کاخ سفید مداخله کرد و نواز شریف سفری به واشنگتن داشت و با دخالت آمریکایی ها موضوع کنترل شد و جنگ محدود پایان یافت و وارد مرحله ی جنگ گسترده و تمام عیار نشد. پس ما با این سابقه در منطقه مواجه هستیم و وجود سلاح های هسته یی در منطقه خود تهدیدی برای آن محسوب می شود. 
یادآوری می کنم که وجود اختلافات مرزی و سرزمینی (ارضی) این دو کشور بستر این قضیه است. در مجموع این موارد رووس مطالبی است که شامل فرصت ها و چالش ها می شود. بنابراین ما نمی توانیم نسبت به شرق کشورمان و آنچه در آنجا می گذرد، بی تفاوت باشیم. بلکه ما با توجه به ظرفیت هایی که اشاره شد و در منطقه وجود دارد، به طور حتم باید توجه بیشتری به این منطقه داشته باشیم. رابطه ی خوب دوطرفه ی ایران با پاکستان منافع گسترده یی برای دو ملت دارد و می تواند به دو کشور برای حفظ ثبات، امنیت و صلح منطقه کمک شایانی کند. 
اما در ارتباط با بخش نخست پرسش شما که به اهمیت سفر نواز شریف به تهران اشاره داشتید، علاوه بر موضوع های کلانی که ذکر شد و می تواند درباره ی آن رایزنی شود و فصل جدیدی را برای همکاری بگشاید، دو طرف می توانند به برخی از موضوع های روز شامل مسایل مرزی در بلوچستان و گروگان گرفتن مرزبان های کشورمان که تاثیر منفی در روابط دو کشور از خود به جا گذاشته است، بپردازند. موضوع خط لوله ی گاز و صدور آن به پاکستان، مساله ی روابط پاکستان با برخی از کشورهای عربی و همچنین موضوع افغانستان از دیگر مواردی است که قابلیت مطرح شدن در گفت و گوها را دارند و اینکه دو کشور چه قدم های مثبتی به نفع کل مردم منطقه می توانند بر دارند. از این جهت سفر نواز شریف به تهران با وجود این دستور کارها مهم تلقی می شود. 
تلاش کشورهای دیگر را در مقابل تحکیم روابط دوجانبه ی تهران-اسلام آباد چطور می بینید؟ رفت و آمد برخی مقام های سیاسی و نظامی کشورهای عربی به اسلام آباد شدت گرفته است. تلاش این کشورها را در این راستا چقدر موثر می دانید؟ 
ما باید به این موضوع توجه کنیم که انگیزه ی دیگر کشورها در این ارتباط چیست و به چه دلیلی رفتارهای متفاوتی از خود بروز می دهند. مدتی است که به نظر می رسد کشورهای عربی منطقه نسبت به گذشته توجه بیشتری به پاکستان نشان می دهند.؛ رفتاری که در اوایل دهه ی 60 هجری شمسی نیز شاهد آن بودیم. علت آن هم به مجموعه ی تحولات منطقه و روابط کشورهای منطقه بر می گردد. به نظر می رسد که با توجه به سوابق گذشته، کشورهای عربی ظرفیت های خوبی را در پاکستان به عنوان مکمل مشاهده می کنند. برای مثال نیروی انسانی زیاد و وجود علایق مشترک دینی بخشی از این ظرفیت ها محسوب می شود. پاکستانی ها در فضای اسلامی زندگی می کنند و محیط جامعه ی آن ها از کشور ما اسلامی تر است و پیوند قلبی آن ها با اماکن مقدس همچون مکه و مدینه بیشتر از ایرانی ها است و این موارد روابط بین کشورهای عربی و پاکستان را تسهیل و ترغیب می کند. من مناسب نمی بینم که واژه ی «مقابله» را در ارتباط با این رابطه به کار ببرم؛ برعکس؛ من این رابطه را با شرایط مثبت ارزیابی می کنم. این شرایط هم مبتنی بر آن است که سعی ما بر حذف قطب بندی های موجود در منطقه باشد و به جای اینکه به رقابتی که بوی دشمنی می دهد بپردازیم، در زمین دوستی بازی کنیم که رقابت هم در دل خودش دارد اما دشمنانه نیست. 
در زمان حاضر متاسفانه فضای منطقه، فضای مسمومی است و این قطب بندی های موجود، قطب بندی هایی است که مسایل امنیتی را در دل خود دارد و نه مسایل توسعه یی را. این موجب می شود که جوامع اسلامی کشورهای منطقه با وجود اشتراکات خود از این رخداد لطمه ببینند. حجم زیادی از توانایی ها و دارایی ها متوجه مسایل نظامی و امنیتی می شود. بخش بزرگی از منابع مالی متوجه خرید تسلیحات می شود. سود این نوع رقابت ها را تولیدکنندگان تسلیحات می برند نه کشورهای منطقه. اگر به اینکه چه اقداماتی برای بهبود روابط کشورهای منطقه با یکدیگر می توان انجام داد، بپردازیم، به طور قطع به نقاط مثبتی می رسیم. همان طور که عرض شد، با وجود زمینه های خوب همکاری با کشورهای عربی، متاسفانه به دلیل سوء مدیریت در دولت گذشته، این رقابت های سالم به نقطه یی رسیده است که باید نام آن را رقابت های دشمنانه بگذاریم که همه ی کشورهای منطقه از وجود آن ضرر می کنند. هرچه زودتر باید در این دولت جدید، دستگاه سیاست گذاری و وزارت امور خارجه، همه باید به دنبال این باشند که این مسایل و مشکلات منطقه یی را رفع کنند و اگر کار از دست کسانی که بی مسوولیت و بی اطلاع هستند و مسایل سیاست خارجی را نمی فهمند، خارج شود و در دست باکفایت افراد مجرب و ماهر قرار گیرد، یقین دارم در این دولت بتوان دوباره سیاست خارجی را به ریل و جایگاه خود برگرداند و بسیاری از مشکلات منطقه را حل کرد و رقابت های دشمنانه را به روابط دوستانه همراه با رقابت دوستانه بازگرداند. 
ایرنا
نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها